زندگی و اندیشه های الهیاتی یوسف بصیر

فارسی 4950 نمایش |

زندگی یوسف بصیر

یوسف بصیر یا یوسف بن ابراهیم از دانشمندان قرائیمی بود که در نیمه اول قرن یازدهم، در عراق (بابل) یا ایران زندگی می کرد. او را به کنایه در عبری هاروئه یا بصیر روئه (یعنی بینا) و در عربی البصیر می نامند، زیرا وی نابینا بود؛ ظاهرا یوسف بصیر کور مادرزاد نبوده است و در جوانی نابینا شده است. نابینایی وی را از سفرهای دراز و مأموریت های قرائیم بازنداشته است. اگرچه تعدادی از محققان قرائیمی او را با قرقسانی اشتباه گرفته اند، ولی معلوم شده است که بصیر 100 سال پس از قرقسانی زندگی می کرده است، چراکه از سموئیل بن حوفنی که در سال 1036 فوت کرده، با وصف «خاطره مطبوع» یاد کرده است. او به رغم معلولیتش بسیار سفر می کرد. این سفرها احتمالا به منظور ترویج نظریات قرائیمی بوده است. یوسف بصیر که یکی از مهم ترین نویسندگان و مبلغین قرائیمی روزگارش بود. وی از آموزگاران مشهور تلمود و منابع حاخامی بود. او تلمود و همچنین منابع حاخامی را آموخته بود و با تفکر و اندیشه اسلامی نیز آشنا بود. او به ویژه از معتزله تأثیر پذیرفته بود. به خصوص در تنظیم نظرات فلسفی اش بسیار متأثر از معتزلیان بود. مهم ترین شاگرد بصیر، یوشع بن یهودا است.

آثار و نوشته های یوسف بصیر

مهم ترین اثر بصیر کتاب جامع بود که بیشتر در نسخه عبری که توسط توبیاس بن موسی با عنوان سفر ه- نعیموت ترجمه شده، مشهور است. کتاب جامع در اصل یک اثر کلامی شبیه متون کلام اسلامی است. این اثر که شامل چهل فصل است، توسط بصیر با عنوان التمییز (تشخیص) در سیزده فصل خلاصه گردید. همچنین توسط توبیاس بن موسی تحت عنوان مایه خردمندی غافلان ترجمه گردید. در مورد دیگر نوشته های بصیر ظاهرا تنها یک نسخه خطی در زمینه احکام از او باقی مانده است. به هر حال آثار دیگر بصیر مربوط به احکام یهودی است.

وحدانیت خدا در اندیشه بصیر

بصیر همچون متفکران مسلمان استدلال می کند که پنج اصل در مورد وحدانیت خدا وجود دارد:
1. اثبات جواهر فرد [اجزای لایتجزی] و اعراض
2. اثبات خالق
3. اثبات صفات خالق
4. رد آن دسته از صفاتی که نباید به خدا نسبت داد.
5. اثبات وحدانیت خدا
برهان در مورد وحدانیت خدا، همچنان که در کلام اسلامی نیز مطرح است، مبتنی بر فرق نهادن میان جواهر فرد و اعراض است. «تمام اشیای حادث دو نوعند: اجزای لایتجزای جوهری و اجزای لایتجزای عرضی. اجزای لایتجزای جوهری اجسام را می سازند و اعراض در جواهر وجود پیدا می کنند. اشیای ریزی که در هنگام نگاه کردن در مسیر اشعه نور خورشید می بینید شبیه آن اتمی که بیان کرده ام نیست؛ زیرا اتم کوچک تر است. این اشیای کوچک قابل مشاهده با چشم می باشند، در حالی که اتم این گونه نیست، اما خدا آن را می بیند؛ زیرا او توسط چشم نمی بیند. باید از این به بعد دانست که هنگامی که در این کتاب اصطلاح دق را به کار می برم منظورم آن چیزی است که نه قابل تقسیم است و نه قابل مشاهده با چشم (یعنی جزء لایتجزای جوهری) این همان چیزی است که آن را حتیخا نامیدم. (در نتیجه) هنگامی که (از حالا به بعد) از حتیخا یاد می کنم، منظورم جزء لایتجزای عرضی است که فضا یا مکانی اشغال نمی کند، بلکه در جزء لایتجزای جوهری واقع شده و حلول می کند. به نظر بصیر، اجزای لایتجزای جوهری غیر مشهودند، در حالی که اجزای لایتجزای عرضی مشهود یا از امور شنیدنیند.» بصیر در ادامه، و مشابه روش نوشته های معتزلیان، صوت را به توالی اتم ها تعریف می کند.

تکلم الهی در اندیشه بصیر

در پرتو این اندیشه، او مسائل مربوط به مفهوم تکلم الهی را از این لحاظ که مرتبط با صفات الهی است مورد بحث قرار می دهد. ما همچنین بحث از تکلم الهی را، اگرچه در میان افراد مورد بحث است، کنار گذاشتیم. این کار را به سبب دلایل زیر انجام دادیم: دلیلی که اثبات می کند تنها خدا ازلی است، و در عین حال این نکته را انکار می کند که او از جنس تکلم باشد، زیرا تکلم (عموما) از آن رو مفید فایده است که مرکب از اجزایی است که باید لزوما به ترتیب زمانی خاصی به دنبال هم درآیند، و چیزی که چنین اوصافی دارد جز امری مخلوق نمی تواند باشد. بنابراین هنگامی که گفته می شود خدا متکلم است، بدین معنا نیست که این وصف در نهایت به ذات خدا برمی گردد، بلکه این صفت ازآنجا به دست می آید که وی کلام را خلق می کند. همچنین است اوصافی مثل «انجام دادن نیکی ها» و «زدن».

نقش بصیر در سنت قرائیم
شاگرد بصیر، یوشع بن یهودا، همچون خودش متأثر از معتزلیان بود. بیشتر آثار او همچون آثار استادش در قرن دوازدهم توسط محققانی که برای آموختن عربی نزد او به قسطنطنیه می آمدند،به عبری ترجمه گردید. بصیر در سنت قرائیم از مراجع تعیین کننده به شمار می رود و دیگر نویسندگان قرائیمی همچون یوشع هدسی، هارون بن یوسف هروفه، بشیاصی و دیگران نظریات هلاخایی و تفاسیر وی از کتاب مقدس را نقل می کنند. پس از آن نیز هارون بنایلیا از نیکومدیا که در قرن چهاردهم می زیست در اثرش، عص حییم (به معنای «درخت زندگی») غالبا به آرای بصیر اشاره کرده است.

منـابـع

دن کوهن شرباک- فلسفه یهودی در قرون وسطا- مترجم علیرضا نقدعلی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383

ویکی پدیای فارسی

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد