نقش پولس در گسترش مسیحیت (شریعت)

فارسی 4244 نمایش |

ارتباط میان پولس و عیسی

مسیحیت اولیه به واسطه پولس و فعالیت پرجنب و جوش تبلیغیش به طور سرنوشت سازی تحول پیدا کرد. اما این تحول نه در مخالفت با عیسی، بلکه در ارتباط با عیسی بود. زیرا پولس، که همواره با تواضع و افتخار، خود را تنها یک «پیام آور» کاملا تأیید شده و «رسول عیسی مسیح» برای غیر یهودیان می نامید، بیش از آن که به طور موردی به «سخنان خداوند» اشاره کند، موعظه عیسی را حفظ می کرد. در واقع، «گوهر» موعظه عیسی بسیار به آسانی، از طریق تغییر پارادایم به موعظه پولس تبدیل شد.

موعظه عیسی در کلام پولس
1. ملکوت خدا

پولس نیز عمیقا در انتظار ملکوت قریب الوقوع خدا، که بسیاری از یهودیان در انتظارش بودند، به سر می برد. اگر عیسی در این جا چشم به آینده دوخته بود، پولس در زمان حال، درباره ملکوت خدا چشم به گذشته داشت که پیش از این از طریق مرگ و رستاخیز عیسی ظهور کرده بود. از هم اکنون، نام عیسی مسیح مظهر ملکوت خداست.

2. گناه
او نیز از گناهکار بودن بشر در واقع امر سخن آغاز می کند، (البته نه آن گونه که آگوستین معتقد بود که گناه نخستین به نوع بشر منتقل می شود)؛ به ویژه در مورد گناهکار بودن افراد درست کار و متدینی که وفادار به شریعت هستند، اما با این همه مرده اند. البته او با استفاده از مطالب کتاب مقدس، ربیانی و یونانی مآب و مخصوصا با مقایسه کردن آدم و مسیح به عنوان دو نمونه قدیم و جدید، به لحاظ الهیاتی این دیدگاه را پروراند.

3. نوگروی
پولس هم چنین انسان ها را دچار بحران می داند، و از این رو به ایمان دعوت می کند و توبه را الزامی می کند. به هر حال، از نظر او پیام ملکوت خدا در کلمه صلیب مسیح نهفته است. این امر از نظر دانشمندان یهودی یا یونانی مآب که در پیشگاه خدا «به خود می بالند»، به نحو رسوا کننده ای موجب بحران می شود. از یک سو، پولس تقید متشرعانه مسیحیان یهودی به شریعت را مورد نقادی قرار می دهد (مثل رساله به غلاطیان)، و از سوی دیگر، تفکر نخوت آمیز مسیحیان غیر یهودی را مورد انتقاد قرار می دهد. (مثل رساله اول قرنتیان)

4. وحی
پولس هم چنین، با توجه به فعالیت خود مدعی خداست. اما او این ادعا را با توجه به مرگ و رستاخیز عیسی مطرح می کند، در حالی که از نظر او فعالیت خدا، خدای زنده نه خدای مرده، از طریق یک راه قطعی، آشکارا ناتمام مانده است. مسیح شناسی به حسب واقع خاص خود عیسی، بعد از مرگ و رستاخیزش به مسیح شناسی واضح و روشن جامعه پیش از پولس و سپس از طریق پولس تبدیل شد.

5. همه گرایی
پولس هم چنین موجب ناراحتی بسیاری از معاصرانش شد. او ورای محدودیت های شریعت، به شیوه کاملا عملی به فقیران، بیچارگان، ستم دیدگان، بیگانگان، بی دینان و قانون شکنان روی آورد و در سخن و عمل، از همه گرایی حمایت کرد. اما اکنون به نظر پولس، همه گرایی عیسی در قبال اسرائیل و همه گرایی واقعی او در قبال جهان غیر یهودی (در پرتو عیسای مصلوب و برخاسته) به همه گرایی بی واسطه در قبال جهان اسرائیل و غیر یهودیان تبدیل شده است که عملا مستلزم اعلان اخبار خوش در میان غیر یهودیان است.

6. آمرزش
هم چنین، به نظر پولس بخشش گناهان از روی فیض محض، تبرئه، مبرا ساختن و آمرزش گناهکاران مبتنی بر رعایت امور شرعی نیست (تمثیل عیسی در مورد فریسیان در معبد)، بلکه مبتنی بر اعتماد بی چون و چرا (ایمان) به خدای بخشنده و مهربان است. اما پیش فرض پیام او مبنی بر آمرزش گناهکار بی آنکه اعمال شرعی را به جا آورد (بدون ختنه و شعایر دیگر)، مرگ عیسی بر روی صلیب است؛ در شرایطی که مسیحا به نام شریعت و به دست نگهبانان معبد و شریعت، همچون متهم جنایت کار اعدام شد، اما پس از آن به عنوان کسی که از طرف خدای حیات بخش بالا برده می شود، در برابر شریعت، محق ظاهر می شود. و این چنین است که جنبه منفی شریعت از نظر پولس آشکار می شود.

7. محبت
پولس هم چنین محبت خدا و همسایه را چونان تحقق واقعی شریعت اعلام کرد و در اطاعت بی چون و چرای خدا و فارغ از خود بودن نسبت به زنان و مردان هم نوع، حتی دشمنان، به اساسی ترین وجه به آن عمل می کرد. اما پولس دقیقا در مرگ عیسی به عمیق ترین تجلی محبت خدا و خود عیسی پی برد. این امر اکنون می تواند مبنا و نمونه ای برای محبت بشر به خدا و همسایه باشد. بدین ترتیب معلوم می شود که هر دو آرمان واحد دارند.

طرفداری پولس از آرمان واحد

به یقین در پولس، فصاحت پرشور و نیرومندی مشاهده می کنیم که حتی تعریض و کنایه را در بر می گیرد؛ او اظهار نظرهای بحث انگیز و نزاع های شدیدی با مخالفانش دارد. اما این شخص که به علت خاصی خشمگین می نماید، هرگز خشم و کینه شخصی ندارد؛ بلکه و انسانی است اهل خدمت و با محبت که حتی در کوران رنج نیز شادمانی می کند و «پیام آور واقعی خبرهای خوش» است. او نه می خواست دین جدیدی بنا کند و نه در واقع، چیزی را جعل کرد. پولس به هیچ وجه نظام جدید و «گوهر ایمان» جدیدی به وجود نیاورد. او به عنوان یک یهودی (گرچه در پارادایمی کاملا جدید) شالوده ای را بنا نهاد که به گفته خودش، یک بار و برای همیشه، ساخته و پرداخته شده بود؛ یعنی بر عیسی مسیح. مسیح منشأ و معیار پیام و نقادی موعظه پولس است و این چیزی است که پولس را از بیشتر معاصرانش متمایز می کند. بنابراین، پولس با توجه به وضعیت اساسا متفاوت پس از مرگ و رستاخیز عیسی، از آرمان دیگری حمایت نکرد، بلکه از آرمان واحد طرفداری کرد.
منظور از آرمان واحد، آرمان عیسی است که چیزی جز آرمان خدا نیست؛ و اما آرمان بشری، که اکنون با مرگ و رستاخیز بر آن مهر تأیید زده شده است، پولس آن را در تدوین «امور مربوط به عیسی مسیح» خلاصه کرده است. بنابراین، موعظه پولس در نهایت مربوط به برداشت افراطی از خدا در پرتو عیسی مسیح است. از این به بعد، یهودیان و مسیحیان هر یک با روش های متفاوت و جداگانه ای در این باره نزاع کردند و ارنست کاسمن، محقق برجسته عهد جدید، آن را در پاسخ به پینچاز لاپید محقق یهودی توضیح داد. در واقع، اگر تاریخ اسرائیل را از گشت و گذار در سراسر تاریخ پیامبران و منطقه قمران تا زمان حاضر در نظر بگیریم، درخواهیم یافت که قوم اسرائیل همواره با ضرورت اجتناب از پرستش باطل روبرو بوده اند. در واقع، نوشته های کتاب مقدس عبری سرشار از این مطلب است: خدا نه تنها در میان کافران، بلکه حتی برای خود قوم خدا نیز آن گونه که درخور اوست، شناخته شده نیست. این قوم همواره کشمکش ها و اختلاف های شگرف و مصیبت باری را پشت سر گذاشته و همواره در مورد خدای حقیقی و پرستش درست و کامل، با مرتدان و سرکشان در نزاع بوده اند. همین امر تعلق خاطر عمیق و نهایی عیسی نیز بود: «خدایی که در آسمان مخفی است، کجا، چه وقت و چگونه به درستی شناخته می شود و آن گونه که سزاوار است در روی زمین پرستش می شود؟»
پولس یهودی نیز این پرسش را مطرح می کند و با جهت دهی مسیح شناسانه به اعتقاد به خدا، به آن پاسخ می دهد... امروزه ما به ربی ناصره از هر دو جنبه، خواه به عنوان معلم و پیامبر، خواه به عنوان برادر، احترام می گذاریم. به نظر پولس، مسیح مصلوب تنها تصویر اراده الهی و تنها سیمای خدایی است که در جستجوی بی دینان است؛ کسی که متدینان و اخلاقیون، یعنی کسانی که به شریعت وفادارند و همواره پایبند قواعدند و جهان هبوط یافته و تباه شده را همچون مخلوق او گرامی می دارند، رسوا می کند. از این نکته می توان، و بلکه باید، کل الهیات او را فهمید.

تلاش پولس برای قابل درک نمودن پیام عیسی

پولس همان روشی را که نخست در اعلان، رفتار و سرنوشت عیسی ترسیم شده بود، نه بیشتر و نه کمتر، همواره به منصه ظهور رساند و به زبان یونانی مآب بیان کرد. او با چنین کاری تلاش کرد تا پیام مسیحی را در غیر اسرائیل و برای کل جهان مسکون زمانش قابل درک سازد. او که به عنوان شاگرد استادش، پس از وفاداری کامل در تمام زندگیش، در رم تحت سلطه امپراتوری نرون (احتمالا حدود 60م) به طرز فجیعی به شهادت رسید، از راه معدود نامه ها و قسمت هایی از نامه هایش که محفوظ مانده است، در طول قرن ها به مسیحیت، و به نحوی تنها به عیسی، انگیزه تازه ای بخشیده است؛ یعنی انگیزه کشف مجدد و پیروی از مسیح حقیقی در مسیحیت، که به هیچ وجه امر آشکاری نیست؛ زیرا از زمان او روشن شد که از نظر ادیان قدیم جهان و مکتب های انسان گرای جدید، خود عیسی مسیح تفاوت میان «ماهیت» مسیحیت و یهودیت است.
او دقیقا به عنوان خدای به صلیب کشیده شده، از بسیاری از خدایان برخاسته، متعالی و زنده و بنیان گذاران الوهی دین، قیصرها، فرشتگان، اربابان و قهرمانان تاریخ جهان متمایز است. همه این ها معلوم می سازد که چرا مسیحیت دیگر پارادیم متفاوتی در درون یهودیت نیست، بلکه نهایتا و واقعا دین متفاوتی است (گرچه نمی تواند از ریشه های یهودی دست بکشد)؛ چرا که از سوی اکثریت قوم اسرائیل، عیسی هم چون مسیحای اسرائیل پذیرفته نشده است. مسیحیت توانست دین جهانی شود، هر چند که دین جهانی بدون ریشه های یهودیش قابل تصور نبود. این مطلب را می توان ثابت کرد؛ به ویژه آن که نزاع بزرگی که مسیحیت اولیه را به ستوه آورده بود و پولس در شورای رسولان و پس از آن در مناقشه با پطرس نتیجه اش را برنده شده بود، بر سر شریعت یهود بود.

پولس در مقابل شریعت یهود

هانس کونگ می نویسد هر کسی که با یهودیت راست باور آشنا باشد، می داند که معضل پولسی درباره شریعت، منحصر به معضل یهودی آن زمان نبوده، بلکه معضل یهودی امروزه نیز هست. همچنان که متأله یهودی، شالوم بن حورین خاطرنشان می کند، کسانی که کوشیده اند تا «زندگی خود را وقف شریعت اسرائیل کنند و آداب و احکام سنت ربیانی را حفظ و به آن عمل کنند»، امروزه می توانند پولس را به درستی بشناسند. او می افزاید: «من تلاش کرده ام تا وقت خود را صرف تفسیر راست باورانه از شریعت کنم، بدون این که نسبت به آرامشی که پولس آن را آمرزش در پیشگاه خدا می نامد، احساس رضایت داشته باشم.» آنچه او در این جا اشاره می کند، تجربه های افراطی و تفریطی از شریعت است: «امروزه در اورشلیم با این نوع شاگرد مدارس یشیوایی افراطی مربوط به جوامع پراکنده (تبعیدی) برخورد می کنیم؛ البته چنین فردی دیگر از طرسوس نیامده، بلکه از نیویورک یا لندن آمده است. او در تظاهرات علیه کسانی که با خیال آسوده در روز سبت رانندگی می کنند، اغلب همراه با افراد متعصب به شریعت، که محصلان تلمودی خارجیند، به ماشین ها و رانندگان سنگ پرتاب می کنند.
شاید آنان در نیویورک یا لندن نمی خواهند به هتک حرمت رسمی روز سبت واکنش نشان دهند، بلکه می خواهند در اورشلیم خود را هم چون یهودیان دوآتشه نشان دهند. این مسئله دقیقی است که شائول جوان اهل طرسوس را چگونه باید تصور کنیم؛ کسی که تأکید می کند که با رفتارش از بسیاری افراد در یهودیت پیشی گرفته، و نیز نسبت به شریعت تعصب داشته و به سنگسار کردن بدعت گذاران راضی بوده است. به هر صورت ما باید روز به روز آنچه را که تجربه روش سرسخت شریعت، هلاخا، میصوا است بفهمیم، بدون این که قرب واقعی خدا را با آن تجربه کنیم و بدون این که از احساس سنگین خطا، averah و گناه رها شویم. آیا کثرت دستورها و احکام بشری مردم را به سرکشی وانمی دارد؟»

شریعت یهود از دیدگاه پولس
آنچه بیش از هر چیز این سؤال را مورد توجه قرار می دهد، این است که آیا پولس به طور قطع و به حق، شریعت یهود را از بین نبرد و به پایان نیاورد؟ چیزی که قرن ها در تفاسیر مسیحی جا افتاده بود. به خصوص اگر کسی پولس را از منظر تفاسیر آلمانی، به ویژه تفسیر لوتر و تفسیر نظام مند بولتمان در کتاب الهیات عهد جدید او مطالعه کند، اعتقاد راسخ می یابد که:
1ـ به نظر پولس، با مرگ و رستاخیز عیسی مسیح شریعت یهود به طور قطع به پایان می رسد. و در این زمان انجیل به جای شریعت رواج می یابد.
2ـ شریعت یهود از نگاه مسیحیان بی اهمیت است و ایمان به عیسی مسیح همه چیز است؛ به جای شریعت، اکنون ایمان مهم تلقی می شود.
3ـ علاوه بر شریعت یهود، سرانجام خود یهودیت نیز از دور خارج می شود. به عبارت دیگر، قوم جدید خدا، یعنی کلیسا، اکنون در مقام قوم قدیم خدا سخن می گوید.

اختلاف مفسران یهودی و مسیحی درباره اعتبار شریعت از نظر پولس
امروزه این مسئله بیش از هر مسئله دیگری مفسران یهودی و مسیحی پولس را به دو گروه مخالف یکدیگر تقسیم می کند و در میان مفسران مسیحی نیز دو دستگی به وجود می آورد. این مسئله بسیار پیچیده است؛ نه از آن رو که پولس فردی بی ثبات و متناقض باشد، بلکه از آن جهت که در مکاتبه اش (که به زبان یونانی نوشته شده است) واژه عبری «تورات» را (حتی به عنوان واژه قرضی عبری) به کار نمی برد، بلکه واژه یونانی «نوموس/ شریعت» را به کار می برد که از زمان ترجمه یونانی کتاب مقدس عبری، یعنی ترجمه هفتادیه، معمولا برای واژه تورات («تعلیم»، «دستورالعمل») به کار رفته است. اما این اشکال وجود دارد که ما اصلا نمی دانیم که آیا پولس در عبارت خاصی از مکاتبه اش «نوموس» را به معنای عام به کار برده است یا معنای خاص؛ به معنای عام به عنوان تورات که در واقع به معنای مجموعه پنج کتاب موسی است، یا به معنای خاص به عنوان هلاخا («شریعت») یعنی شریعت دینی ربی ها که پیش از این بر مبنای تورات پایه گذاری شده و اکنون به طور روز افزون، همه زندگی را دربر می گیرد، گرچه در آن زمان هنوز مدون نشده بود.

اعتبار شریعت بر مبنای تورات در نظر پولس

هنوز هم از پولس و دیدگاه او نسبت به شریعت یهود، نه تنها در میان متکلمان یهودی، که در میان متکلمان مسیحی نیز، جانب داری فراوانی می شود. با این حال، اگر نوشته های متعدد پولسی درباره شریعت را در حد امکان، بدون تصورات سنتی، خواه («شریعت و انجیل») مسیحی و خواه («نسخ شریعت») یهودی بخوانیم، بی تردید پولس این را مسلم می داند که تا جایی که «شریعت» حاکی از تورات باشد، این شریعت شریعت خدا یعنی ظهور اراده خداست و شریعت خدا باقی خواهد ماند. پولس قاطعانه تأکید می کند که «شریعت مقدس است و حکم مقدس و عادل و نیکوست.» شریعت باید مردم را به «حیات» برساند. شریعت «مظهر معرفت و حقیقت است»؛ شریعت «روحانی» است. «اعطای شریعت» یکی از امتیازات اسرائیل است. در این جا به نظر پولس، «شریعت» به وضوح، بر تورات (به معنای پنج کتاب موسی) دلالت می کند، که انسان ها باید از آن هم چون امر خدا اطاعت کنند. معلوم می شود که به نظر پولس، شریعت مقدس خدا (یعنی تورات) حتی پس از ظهور مسیح، به هیچ وجه منسوخ نشده است، بلکه به عنوان «تورات ایمان» باقی می ماند.
در واقع، پولس به صراحت می گوید که ایمان، شریعت را «باطل نمی سازد (اصلا و ابدا)، بلکه آن را حفظ می کند و استوار می سازد.» بنابراین، روشن است که مناقشه پولس در نقطه مقابل خود شریعت (یعنی تورات) موسی نیست، بلکه در مقابل انجام تکالیف شرعی و عدالت از راه شریعت است. شعار او آمرزش از راه ایمان «بدون شریعت» نیست (گرچه ایمان امری دل بخواهی و اتفاقی و بدون نتایج علمی است)، بلکه «بدون رعایت تکالیف شرعی» است. پولس مخالف ایمان به همراه شریعت نیست، بلکه مخالف ایمان به همراه انجام تکالیف شرعی است. حاصل مطلب این است که انسان ها به سبب کارهایی که این جا و اکنون انجام می دهند، در حضور خدا آمرزیده نمی شوند؛ خود خدا انسان ها را می آمرزد، و تنها چیزی که از آنها انتظار دارد، ایمان (یعنی اعتماد بی قید و شرط) است. زیرا به نظر هر دو گروه یهودیان و مسیحیان، درست این است که «با رعایت تکالیف شرعی، هیچ بشری در حضور خدا آمرزیده نخواهد شد.» اگر کسی شریعت را برای آمرزش خود در حضور خدا خواست، این امر «سرنوشت مرگ» و «سرنوشت محکومیت» است؛ زیرا «شریعت نوشته شده انسان را می میراند.»
 

منـابـع

هانس کونگ- مقاله پولس و گسترش مسیحیت- ترجمه احمدرضا مفتاح- فصلنامه هفت آسمان- شماره 16

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد