سیف فرغانی
فارسی 8057 نمایش |عارفی شیدا و شاعری گمنام
مولانا سیف الدین ابوالمحامد محمد فرغانی از شاعران بزرگ قرن هفتم و هشتم هجری است؛ اما با وجود مقام بلندش در شعر، به دلیل اینکه گوشه ی انزوا اختیار کرد و از مدح امیران و شاهان دوران دوری گزید و در یکی از خانقاههای کوچک شهر آقسرا ساکن بود، در عین گمنامی درگذشت. سیف بیشتر، عارفی شیدا و صوفی ای عالیمقدار است. برای اثبات مقام و شأن سیف فرغانی به توصیف محمدبن علی کاتب آقسرایی که دیوان سیف را مدتی پس از در گذشت او نسخه برداری کرد، رجوع می کنیم. کاتب درباره ی او چنین می گوید: «امام العالم الزاهدالمتقی سیدالمشایخ و المحققین مولانا سیف المله والدین ابوالمحامد محمد فرغانی نورالله روحه العزیز.»
حمله مغولان و مهجوری هنرمندان
دلیل گمنام ماندن این شاعر عارف در تاریخ ادبیات فارسی و در میان تذکره نویسان بعد از قرن هشتم هجری، این است که سیف فرغانی درست در روزگاری درگذشت که آسیای صغیر زیر سلطه و سیطره ی ایلخانان بیدادگر مغول قرار داشت و فقر و آشفتگی در این سرزمین باعث شده بود که روابط آسیای صغیر با ایران که در قرن هفتم مستحکم بود، رو به ضعف برود؛ به خصوص که این شاعر عارف در شهر کوچکی که نه در زمان سیف و نه بعد از او هم مرکزیت نیافت، زندگی کرد و همانجا هم درگذشت.
آقسرا شهری کوچک در ترکیه ی امروزی است که در جنوب شرقی دریاچه ی «توزگول»، بین راه نوشهر به قونیه واقع شده است. سیف درباره ی سکونتش در این کوچک در یکی از قصاید خود چنین گفته است:
مسکن من ملک روم، مرکز محنت *** آقسرا شهر و خانه دار هوان بود
سیف به خاطر آنکه اصل و منشاء او از فرغانه ی ماوراء النهر بود به فرغانی شهرت یافت و خود نیز در اشعارش به عنوان «سیف فرغانی» و گاهی «سیف» تخلص می کرد. سیف نیز مانند بسیاری از مشایخ روزگار خود که ایران را به دلیل هجوم و آزار و اذیت مغولان و تاتار ترک می کردند و به کشورهای همسایه می رفتند، زادگاهش را ترک و به آسیای صغیر رفته و در همانجا ساکن شده است. تاریخ مهاجرت سیف به آسیای صغیر معلوم نیست. از تاریخ تولد سیف هم اطلاعی در دست نیست؛ اما او خود در قصیده ای به تولدش که در زمان ویرانی جهان و قتل و غارت سرزمین و افتادن حکومت به دست سفیهان بی دین و... اشاره کرده است. البته اشاره به این گونه وقایع شوم در آثار تمامی نویسندگان و شاعران قرن هفتم دیده می شود. حمله ی مغولان از سال 616 هجری شروع و تامدتهای زیادی در ایران ادامه داشت و سیف نیز در چنین شرایطی؛ یعنی در اوج حمله های مغول و زبانه کشیدن آتش فتنه و آشوب و قتل و غارت؛ یعنی در اواسط نیمه ی اول قرن هفتم، واقع شده است. همچنین سیف در یکی دیگر از قصاید خود به واقعه ی عین جالوت اشاره می کند که در سال 658 هجری اتفاق افتاد.
در این واقعه، الملک المظفر سیف الدین قدوز (قطز) از پادشاهان ایوبی مصر، شکست سختی بر مغولان وارد آورد و پس از آن نیز این پادشاهان چند فتح بزرگ دیگر در سالهای 671 و 675 و 680 و 702 نیز در مقابل مغولان داشته اند؛ اما سیف درباره ی این فتحها دیگر چیزی در دیوانش ندارد. اگر چنین دریافت شود که سیف ابیات این قصیده را در زمانی نزدیک به فتح الملک المظفر سروده و ناگریز در آن زمان ورد زبانها شده، باید در این هنگام که اواسط نیمه ی دوم قرن هفتم است، شاعری چیره دست و عنفوان جوانی خود را پشت سر نهاده باشد؛ بنابراین تاریخ تولد او باید در نیمه ی اول قرن هفتم هجری اتفاق افتاده باشد.
ارادت سیف به شیخ اجل سعدی شیرازی
سیف ارادت بسیار به سعدی داشت و او را ستود و نیز با آن شاعر استاد نامه نگاری می کرد، بنابراین قبل از مرگ سعدی که در سال 690 روی داد، سیف شاعری توانا بوده که توانسته به چنین درجه و اعتباری دست یابد و این دلیل دیگری است که اثبات می کند تولد سیف فرغانی در نیمه ی اول قرن هفتم هجری واقع شده است. اما درباره ی تاریخ وفات سیف فرغانی نیز به درستی نمی توان اظهار نظر کرد؛ جز آنکه با توجه به قراینی که از دیوان او بر می آید، اندکی از دوران حیات تا نزدیک به زمان در گذشتن اطلاع حاصل شود. از جمله ی این قراین، می توان به چند نمونه اشاره کرد. اول اینکه سیف فرغانی در اشعار خود قطعه ای در ستایش شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینی دارد. شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینی و خاندانش در سال 683 هجری به فرمان ارغون شاه مغول کشته و خاندانش به طرز فجیعی برچیده شد.
سیف در این قطعه او را ستوده و چنان برمی آید که آن را در دوره ی نفوذ و قدرت صاحب دیوان در زمان اباقاخان و ظاهرا در بعد از سال 680، که صاحب دیوان پس از قتل معین الدین پروانه به سامان دهی سرزمین روم به همراه شاهزاده قونغرتای به آنجا رفته بود، سروده و به او داده است. پس چون شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینی در شعبان سال 683 کشته شد، پس سیف باید تا بعد از این تاریخ زنده بوده باشد؛ زیرا در جای دیگر از دیوان خود چنین آورده است: و این را به دستور کبیر صاحب شهید شمس الدین صاحب دیوان و به کمال الدین اسمعیل نسبت می کنند و ما ادری ایهما قال رحمهم الله تعالی و انا اقول:
درین تفکرم ای جان که گر فراق افتد *** مرا وصال تو دیگری کی اتفاق افتد
همانطور که گفته شد، سیف فرغانی از معاصران سعدی بود و با او مکاتبه داشت و چون سعدی در سال 690 در گذشته است؛ بنابراین سیف نیز باید در اواخر عمر آن شاعر زنده بوده باشد و چون سیف بسیاری از غزلها و برخی از قصاید سعدی را جواب گفته؛ نتیجه می شود که او باید نسخه ای از دیوان او را در اختیار داشته باشد؛ پس باید پس از درگذشت آن استاد و هنگام رواج دیوان او نیز زنده بوده باشد.
در دیوان سیف فرغانی دو بار به نام غازان خان بر می خوریم که شاعر در هر دوی آنها بعد از شکوه از وضع آشفته ی مردم و ظلم کارگزاران ایلخانان و فقر و تهیدستی مردم، او را پند می دهد و موعظه می کند. از آنجا که غازان خان از سال 694 تا 703 هجری پادشاهی کرد، پس سیف باید در میان این سالها نیز زنده بوده باشد.
در دیوان سیف، قصیده ای وجود دارد که شاعر، تاریخ صریحی درباره ی زمان اتمام و نظم دیوانش را که در واقع آخرین اطلاع از زندگی خود است، بدین گونه شرح می دهد:
هفتصد و سه سال برگذشته زهجرت *** روز نگفتیم ولیل، مه رمضان بود
پس شاعر تا ماه رمضان سال 703 هجری در قید حیات بوده است.
سیف در جایی از دیوان خود چنین می نویسد: «در شهور سنه ی خمس و سبعمائه، شیخ نجم الدین اردبیلی و شمس زراوی بدین ضعیف رسیدند و التماس این دو غزل کردند، گفته آمد.» پس سیف بنابراین نوشته باید تا مدتی بعد از سال 705 هجری نیز مشغول جمع آوری و ترتیب دیوان خود بوده باشد.
در دیوان سیف که اولین بار توسط محمدبن علی کاتب آقسرایی که کمی بعد از فوت سیف از روی نسخه ی خود شاعر استسناخ و نوشته شد، تاریخ رجب سال 749 هجری ذکر شده؛ یعنی زمانی که محمدبن علی کاتب نسخه برداری از دیوان سیف را به اتمام رسانده و سیف را در شمار مردگان ذکر کرده است؛ پس سیف فرغانی در این تاریخ دیگر در قید حیات نبود و چند سالی از درگذشتن می گذشت؛ پس باید گفت که سیف فرغانی مدتی بعد از سال 705 و چند سالی قبل از سال 749 هجری به دیار باقی شتافته است. از تمامی این اطلاعات چنین نتیجه می شود که این شاعر عمر طولانی کرده و خودش نیز در جایی از دیوانش اشاره به شصت سالگی خود می کند. ظاهرا این شاعر عارف باید به هنگام مرگ، چند سالی بیش از هشتاد سال عمر داشته باشد.
سیف فرغانی، بلند همتی زاهد
در بعضی از شعرهای این شاعر چنین نتیجه می شود که او مدتی در سرزمین تبریز بوده و در آنجا به مصیبتی گرفتار آمده است و این واقعه شاید مربوط به زمانی باشد که سیف فرغانی که مشرق ایران به سوی آسیای صغیر مهاجرت می کرد و بعید نیست که مکاتبه اش با سعدی و آشناییش با اشعار همام تبریزی نیز در همین زمان روی داده باشد. سیف در دیوانش اشاره ای دارد به وسوسه شدنش برای ورود به دستگاه شاهان و مدح و خدمت آنها؛ اما همت بلندش او را از پذیرش این کار دور داشت و از این مشاغل امتناع ورزید. از جای جای دیوان سیف چنین برمی آید که شاعر، صوفی وارسته و عارفی بزرگ است که دوران ریاضت و مجاهدت را گذارنده و خود در شمار پیران طریقت و مشایخ درآمده است و نیز محمدبن علی کاتب، نسخه بردار دیوان سیف از او با عنوان «سیدالمشایخ والمحققین» یاد می کند که نشان دهنده ی همین واقعیت است؛ اما درباره ی اینکه او دوران سلوک و ریاضت خود را در کجا و تحت نظر کدام پیر گذارنده، معلوم نیست. خود شاعر یک بار در دیوانش از پیر و مرشدی کامل سخن می گوید و او را به شکل خاصی می ستاید؛ اما چون از این پیر نامی نمی آورد، بر ما روشن نشده است که این پیر که بوده است. در جای دیگری از دیوانش، از مرگ پیران و مشایخ هم عصر خود یاد می کند و اظهار می دارد که او نیز به زودی به دنبالشان خواهد رفت.
ویژگیهای شعر سیف فرغانی
از آثار به جامانده از سیف، تنها دیوان او در دست است. این دیوان را آنطور که از اشعار ابتدایی دیوان برمی آید، خودش جمع آوری کرده است. مجموعه ی اشعار او از قصاید، قطعات، غزلها و رباعیات، نزدیک به دوازده هزار بیت است. قصاید سیف فرغانی، نشان از مهارت و چیره دستی و استادی او در بیان ستایش خداوند، منقبت رسول(ص)، وعظ و پند و اندرز و نیز تحقیق و انتقاد از اوضاع نابسامان زمان او دارد. سیف هیچگاه تبحر خود را در مدح و ستایش پادشاهان، امرا و وزیران و رجال زمان خود به کار نگرفت. تنها در یکی دو قصیده که برای غازان خان فرستاد، چند بیتی درباره ی تقویت دین اسلام او را ستایش کرده و سپس به روال خود که همان موعظه و اندرز باشد برگشته و از ظلم و مصایبی که عمال و کارگزاران ایلخانان که بر سر مردم رنج دیده ی آن سرزمین آورده اند، سخن گفته است.
سیف بسیاری از قصاید شاعران بزرگ را استقبال کرده و آنها را جواب گفته است و این امر، بنابر رسم و عادت شاعران، از اواخر قرن ششم به بعد رواج داشته و نشانه ی استادی شاعران بوده که اشعار شعرای گذشته را جواب بگویند. از جمله کسانی که سیف به جوابگویی اشعارشان برآمد، رودکی، عمعق بخارایی، انوری، خاقانی، عطار، سنایی، کمال الدین اسماعیل و سعدی است.
آنچه در قصاید سیف جالب توجه است این است که او علاقه ی زیادی در انتخاب ردیفهای دشوار دارد؛ حتی از به کار بردن افعال بسیط و مرکب و جمله های کوتاه به عنوان ردیف، کوتاهی نکرده است؛ ولی التزام واژگان در اشعار او به ندرت دیده می شود.
در غزل نیز بسیاری از غزلهایش را در جواب سعدی و تعداد کمی از آن را در جواب همام تبریزی و شاعران دیگر سروده است. آنچه جای تعجب دارد؛ این است که با اینکه سیف در جایی نزدیک قونیه مسکن داشت و قسمتی از زندگی سیف مقارن با دوره ی زندگی مولانا است؛ اما هیچ شعری در استقبال اشعار مولوی در دیوان سیف یافت نمی شود؛ ولی بسیاری از اشعار سعدی را که فرسنگها با او که فاصله ی مکانی داشته، جواب گفته است.
سیف در بیان اشعار خود، به شدت تحت تأثیر سبک شاعران خراسانی قرن ششم هجری قرار دارد. دلیل مهم این امر این است که موطن سیف و اصل و نسب او از همان سرزمین و ولایت فرغانه و سمرقند بوده است و نفوذ و تأثیر لهجه های غربی ایران در لهجه ی خراسانی کم است و سیف با وجود فاصله ی مکانی خود با این ولایات، از دایره ی نفوذ لهجه ی محلی خود بیرون نرفت و آثار آشکاری از آن را در اشعار خود برجا گذاشت. این تأثیرات، علاوه بر ترکیبات، در بعضی از مفردات و افعال به کار برده در اشعارش نیز مشاهده می شود.
سیف در این سبک، استادی تمام بود و آنچنان در بیان معانی و ترکیب الفاظ به روال گذشتگان مهارت داشت که گویی در اواسط قرن ششم زندگی می کرد نه در دورانی که شیوه و سیاق استادان گذشته در حال فراموشی بود.
کلامی ساده اما استوار
بن مایه ی بیان سیف، سادگی و روانی است. سخنان استوار او و انتخاب کلمات و قدرتش در ترکیبات خالی از کلمات عربی است و یا اگر در معدودی، ترکیبات و کلمات عربی دیده می شود، کلمات و ترکیباتی هستند که به زبان عمومی فارسی راه یافته و چاره ای جز به کار بردن آن نداشته است. گاهی نیز بنابر سنت شاعران قرن ششم، به مفردات و ترکیبات عربی نیز توجه کرده و در این صورت، آمیزش ترکیبات عربی با ترکیبات فارسی را می توان در دیوانش مشاهده کرد. در بعضی از موارد کمیاب نیز گاه یک مصراع را به تمامی عربی می آورد. در هر صورت، سخن سیف را باید از جمله آثار خوب فارسی دانست. سخن او گاه فصاحت شاعران بزرگ گذشته را به یاد می آورد و تا اندازه ای کهنه است و شاید همین ویژگی باعث شده تا اشعارش مهجور و گمنام بماند.
سیف نیز مانند تمام شاعرانی که تن به ذلت مدح و تملق پادشاهان و وزرا و امرا و رجال مقتدر نداده اند، بیشتر به غزلسرایی تمایل دارد. قصایدش نیز بیشتر بیان پند و اندرز و موعظه و یا انتقاد از اوضاع آشفته ی اجتماع دوره ی خود و یا شامل معانی عرفانی است. آنچنان از پیوستن به دستگاه پادشاه و مدح و ستایش این طبقه بیزار است که حتی در قصیده ای که به سلطان محمود غازان فرستاد، در پایان آن چنین می گوید:
من نیم شاعر که مدح کس کنم، مر شاه را *** از برای حق نعمت پند دادم این قدر
خیر و شر کس نگفتم از هوای طبع و نفس *** مدح و ذم کس نکردم از برای سیم و زر
ما که اندر پایگاه فقر، دستی یافتیم *** گاو از ما به، که گردون را فرود آریم سر
او حتی به شاعران دیگر نیز توصیه می کند که از مدح و ستایش این زورمندان زرپرست خود را رها کرده و طبع خود را در غزلسرایی و ستایش معشوق و یا پند و اندرز و وعظ به کار گیرند.
انتقادات اجتماعی سیف
اهمیت اشعار سیف فرغانی در این است که او ضمن پند و اندرز و موعظه، به انتقادات اجتماعی و اوضاع آشفته ی سرزمین روم در زمان خود می پردازد و در این میدان، سخنانش را نه در قالب طنز و هزل، که به شکل جسورانه و با شجاعت تمام به جد می گوید و این اشعار را حتی به دربار سلاطین جبار نیز راه می دهد و در این راه از هیچ مقام و قدرتی هراسی در دل راه نمی دهد. این شاعر عارف، بی شک راه نجات و سعادت بشر را در سایه ی چنگ زدن به ریسمان خداوند و کشتن نفس با پیش گرفتن راه ریاضت و سیر و سلوک و به کار بستن احکام قرآنی می داند.
مذهب سیف را به استشهاد این بیت از او:
از حقیقت اصل دارد وز طر یقت رنگ و بویی *** میوه ی مذهب که هست از فرح نعمانی مرا
باید او را اهل سنت و از پیروان ابوحنیفه (نعمان بن ثابت) دانست؛ ولی در عین حال، او نیز در شمار قدیمیترین شاعران و سخنورانی است که برای شهیدان کربلا، مرثیه گفته و مردم را به عزاداری کشته ی کربلا و زاری و ندبه در این عزای بزرگ دعوت کرده و این کار را باعث نزول رحمت الهی و شسته شدن گناهان آدمی می داند.
منـابـع
ذبیح الله صفا- تاریخ ادبیات ایران- انتشارات دانشگاه تهران- 1356
عبدالحسین زرین کوب- سیری در شعر پارسی- انتشارات نوین- تهران- 1363
محمد دبیرسیاقی- گنج باز یافته- انتشارات جامی- تهران- 1373
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها