رانده شدن دوزخیان به دوزخ

فارسی 2641 نمایش |

در قرآن هر جائی که سخن از گروه دوزخیان در جریان است، آهنگ خطاب سخت و خشن مى شود. در بیان بخشی از سرنوشت دوزخیان مکذب می فرماید: «یوم یدعون إلى نار جهنم دعا؛ روزى که آنها با خشونت و عنف به سوى آتش دوزخ رانده مى شوند.» (طور/ 13) و دع راندنى است که با سختى و جفا و تکرار صورت مى گیرد، و مؤید آن این گفته خداى تعالى است: «أ رأیت الذی یکذب بالدین* فذلک الذی یدع الیتیم؛ آیا آن کس را دیدى که دین را تکذیب مى کند او همان کس است که یتیم را مى راند.» (ماعون/ 1- 2) و شاید احتمال شامل بودن کلمه «دع» بر معنى تکرار از آن جا معلوم شود که مفعول مطلق آن به صورت جنس آمده است نه به صورت فرد، و به همین سبب خدا نگفته است (و یدعون دعة) بلکه به جاى دعة «دعا» آورده است، و شاید مکذبان در آن روز تلاش کنند تا از جهنم و عظمت عذاب آن رهایى یابند، و به همین جهت با پاى خود به سوى آن پیش نمى روند و در نتیجه آنان را با اکراهشان مکرر در مکرر به سوى جهنم مى رانند.
مقاتل گفته است این شکل افکندن طورى است که دستهاى آنان را در گردنشان قفل نموده، سرهایشان بین پاهایشان قرار گیرد و آن گاه آنان را به رو در جهنم اندازند، که خازنان جهنم آنان را صدا زنند و گویند: «هذه النار التی کنتم بها تکذبون؛ و به آنها گفته مى شود این همان آتشى است که آن را انکار مى کردید.» (طور/ 14) و این جزئى از تکذیب کلى ایشان نسبت به حقایقى است که رسالت برایشان آورده بود. مکذب نار دو دسته اند: یک دسته که منکر معاد و بعث و نشور و بهشت و جهنم هستند که مى گویند «أ فما نحن بمیتین* إلا موتتنا الأولى و ما نحن بمعذبین؛ [و از روى شوق مى ‏گويد] آيا ديگر روى مرگ نمى ‏بينيم.  جز همان مرگ نخستين خود و ما هرگز عذاب نخواهيم شد.» (صافات/ 58- 59) دسته دوم خود را اهل بهشت مى پندارند و از عذاب مصون مى شمارند مثل یهود و نصارى و بسیارى از فرق ضاله و دعاة باطله و معاندین.

آیا این افسون است یا شما نمى بینید؟
در آنجا که جهنم را مى بینند و گرمى آتش آن را احساس مى کنند، از ایشان مى پرسند: «أ فسحر هذا أم أنتم لا تبصرون؛ آیا این سحر است؟ و یا شما نمى بینید.» (طور/ 15) شما نمى بینید این عذاب را و کور هستید از مشاهده آن همچنانکه در دنیا کور بودید از دیدن آنچه دلالت بر وقوع این عذاب مى کرد. این قول از روى سرزنش و توبیخ است. موقع مشاهده ی معجزات و آیات مى گفتید «سکرت ابصارنا» یعنى چشم ما را مسحور ساخته اند و نمى بینیم آنچه به ما مى نمائى از آیات ظاهره و معجزات باهره. مى گفتید قرآن که سراسرش انذار مى کند و خبر از همچو روزى مى دهد و شدت عذاب آن را سحر است؛ شما پیوسته در دنیا مى گفتید آنچه محمد (ص) آورده سحر است، او از طریق ساحرى پرده بر چشمهاى ما افکنده تا حقایق را نبینیم، عقل ما را مى رباید و امورى را به نام "معجزه" به ما معرفى مى کند و سخنانى را به عنوان "وحى الهى" براى ما مى خواند، اما اینها همه بى اساس است، و چیزى جز سحر نیست. بلکه شما هم چشم بصیرت نداشتید به واسطه ی قساوت قلب و سیاهى دل و حب شهوات و هواهاى نفسانى و کبر و عجب و نخوت و عداوت و تقلید آباء و اطاعت شیطان چشم قلب شما کور شده و حقایق را درک نمى کند.
حقایق غیبى که قرآن درباره ی آنها سخن مى گوید، همچون حقایقى آشکار است که در برابر انسان قرار گرفته باشد، بلکه بعضى از آنها تجلى و وضوحى بیشتر دارد، ولى بینش بشر با حجاب غفلت و شهوت از کار افتاده، و قلب او را کبر و انکارى بزرگ در میان گرفته است، پس او را چنان مى بینى که به تصدیق آن نمى پردازد، و آیات و نشانه هاى آن را با کمال تأثیرى که بر وى دارد، گونه اى از جادو تصور مى کند، شگفتا بر این انسان دشمن سخت که چگونه خود را از حقایق برتر و بالاتر مى بیند و منکر آنها مى شود، و چنان مى پندارد که آثار آنها بر جان او چیزى جز خیال تمرکز یافته اى نیست که جادو نام دارد، پس آیا مى تواند آتش جهنم را هم به این که جادو است تفسیر کند؟ دوزخیان وقتی در آن جهان که به حقیقت دوزخ را مشاهده مى نمایند هرگز نمى توانند آن را انکار بنمایند از نظر اینکه هر لحظه به دوزخ عرضه مى شوند و لحظه دیگر دوزخ به هر یک عرضه مى شود.

فرقی نمی کند که طاقتی بر آن آتش داشته باشند یا نه!
آتش حق و آشکار است و پرهیزگاران آن را در هر گناه و معصیت مى بینند، پس دروغ و فریب و نفاق و خیانت و... و... همه در بصیرت ایشان پاره هایى از آتش جهنم است، و به همین جهت آنان را مى بینى که از مهلکه ها اجتناب مى ورزند، اما مکذبان از این حقیقت محجوبند و به همین جهت، از جایى که خبر ندارند، آنان را روانه شده به آتش مى بینى، و این نتیجه مرتکب شدن گناهانى است که فردا به صورت آتشى سوزنده تجسم پیدا مى کند، و این حقیقت در آخرت هنگامى براى ایشان آشکار مى شود که جرایم و گناهانشان به صورت قله هایى از عقرب و افعى در مى آید. لذا روز قیامت به عنوان سرزنش و توبیخ به هنگامى که آتش دوزخ را با چشم مى بینند و حرارت آن را لمس مى کنند به آنها گفته مى شود: آیا اینها سحر است؟ آیا پرده بر چشم شما افکنده شده؟! همچنین به آنها گفته مى شود: «اصلوها فاصبروا أو لا تصبروا سواء علیکم؛ در این آتش وارد شوید، و بسوزید، مى خواهید صبر و شکیبایى کنید، یا بیتابى و جزع، براى شما تفاوتى نمى کند!» (طور/ 16)
ماده ی "صلى" (به فتحه صاد و سکون لام) که مصدر "اصلوا" و این امر از آن است، به معناى چشیدن و تحمل کردن حرارت آتش است، و در نتیجه معناى جمله ی "اصلوها" این است که: "بچشید آن را" یعنى حال داخل شوید، بچشید و تحمل کنید حرارت آتش دوزخ را. مشاهده کنید و ببینید که سحر نبوده و حقیقت داشته چنانچه مى گوئید پس از مشاهده که خداوند بیان مى فرماید: «و لو ترى إذ المجرمون ناکسوا رؤسهم عند ربهم ربنا أبصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحا إنا موقنون؛ و اگر مى دیدى هنگامى که مجرمان در پیشگاه پروردگارشان سرها را به زیر افکنده [مى گویند]: پروردگارا! [آنچه وعده کرده بودى] دیدیم و شنیدیم، پس ما را بازگردان تا کار شایسته کنیم، که اینک ما به یقین رسیده ایم.» (سجده/ 12) جمله ی "فاصبروا أو لا تصبروا" به خاطر اینکه فاى تفریع بر سرش در آمده نتیجه اى است که از دستور "بچشید حرارت آتش را" گرفته، و اگر این نتیجه را با تردید بین امر و نهى بیان کرده، و فرموده: "صبر بکنید و یا نکنید" خواسته است به طور کنایه بفهماند صبر کردن و نکردن شما یکسان است. و به همین جهت دنبال این جمله به طور صریح فرموده: "سواء علیکم"، یعنى این چشیدن آتش برایتان حتمى است و از شما جدا شدنى نیست، چه صبر بکنید و چه نکنید، نه اینکه صبر کردن، عذاب را از شما بر مى دارد و یا حد اقل آن را تخفیف مى دهد، و نه اینکه بى صبرى و جزع و فزع سودى به حالتان دارد.
چگونه می توان صبر کرد بر آتشى که می فرماید: «وقودها الناس و الحجارة أعدت للکافرین؛ هیمه آن مردمان و سنگ هاست برحذر باشید که براى کفار مهیا شده است.» (بقره/ 22) و نیز می فرماید: «وقودها الناس و الحجارة علیها ملائکة غلاظ شداد لا یعصون الله ما أمرهم و یفعلون ما یؤمرون؛ هیزم آن، مردم و سنگ ها هستند حفظ کنید که بر آن فرشتگانى خشن و سختگیر نگهبانند و از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچى نمى کنند و آنچه را که مأمور شده اند انجام مى دهند.» (تحریم/ 6) و در دعای کمیل «فکیف احتمالى لبلاء الاخرة و جلیل وقوع المکاره فیها و هو بلاء تطول مدته و یدوم مقامه و لا یخفف عن اهله لانه لایکون الا عن غضبک و انتقامک و سخطک و هذا ما لا تقوم له السموات و الارض»
باری! چه صبر کنید و چه نکنید و جزع و فزع کنید همین آش است و همین کاسه هر چه به ملائکه و مالک و به خداى متعال الحاح و التماس و جزع و فزع کنید نتیجه ندارد به خداوند عرض کنید؛ «ربنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنا ظالمون؛ پروردگارا! ما را از این آتش بیرون آر، پس اگر [به خلاف] برگشتیم، در آن صورت ستمگر خواهیم بود.» جواب می فرماید: «قال اخسؤا فیها و لا تکلمون؛ خدا گوید: دور شوید در آن، و با من سخن نگویید.» (مؤمنون/ 107- 108) به مالک مى گویند: «و نادوا یا مالک لیقض علینا ربک قال إنکم ماکثون؛ و فریاد برآورند: اى مالک! پروردگارت مى بایست جان ما را بستاند. او گوید: شما [همچنان] ماندگارید.» (زخرف/ 77) به خزنه جهنم مى گویند: «و قال الذین فی النار لخزنة جهنم ادعوا ربکم یخفف عنا یوما من العذاب* قالوا أ و لم تک تأتیکم رسلکم بالبینات قالوا بلى قالوا فادعوا و ما دعاء الکافرین إلا فی ضلال؛ و کسانى که در آتشند، به نگاهبانان جهنم گویند: پروردگارتان را بخوانید تا یک روز از این عذاب را به ما تخفیف دهد. *گویند: مگر پیامبرانتان دلایل روشن برایتان نیاوردند؟ گویند: چرا. گویند: پس بخوانید که دعاى کافران جز در بیراهه نیست [و به جایى نمى رسد].» (مؤمن/ 49- 50)
عذاب مکذبان عین عمل آنها است و چه صبر کنند و چه بى تابى از آن جدا شدنى نیست.  آخرت کاملا بر عکس دنیا است، و در آنجا نه از بردبارى و تحمل سودى به دست مى آید، و نه از چالش و روبرو شدن، در صورتى که در دنیا آدمى درد مى بیند و آن را با بردبارى تحمل مى کند، و نتیجه آن آرامشى است که به دست مى آورد، و تو گویى از این راه مشمول باران رحمت الاهى مى شود، و چون با درد از طریق عملى ضد آن تحدى و چالش کند، آن درد تخفیف پیدا مى کند و گاه از میان مى رود، اما در آخرت تسلیم شدن به عذاب به هیچ وجه از آزار آن نمى کاهد، و از مواجهه و رو به رو شدن با آن نیز سودى به دست نمى آید، چه عذابى که مکذبان در آخرت مى چشند درست همان اعمال دنیوى ایشان است و در آنجا حساب است و نه عمل. آرى این اعمال خودمان است که به سوى ما بازگشته، و پاپیچ شما شده است، بنابراین جزع و فزع و آه و ناله و بیتابى تاثیرى ندارد. «إنما تجزون ما کنتم تعملون؛ چرا که جزاى شما فقط اعمال خودتان است.» (طور/ 16) این جمله در مقام تعلیل براى لازم بودن عذاب مذکور، و یکسان بودن صبر و جزع است، و معنایش این است که اینکه گفتیم این عذاب برایتان حتمى است، و از شما جدا شدنى نیست، براى این بود که ما این عذاب را از جاى دیگر نیاورده ایم، بلکه عین عمل خود شما است، همان کارهایى است که مى کردید، و معقول نیست میان عمل و صاحب عمل سلب نسبت شود، و همواره این نسبت برقرار است، یعنى الى الابد این عمل، عمل آن عامل است، پس به همین جهت اگر در ظرف قیامت عمل به صورت آتش جلوه کند، تا ابد به جان عامل خود مى افتد، و اگر هم بگوییم تقدیر کلام "انما تجزون جزاء ما کنتم تعملون" است، باز هم این ملازمه صحیح است، و معنایش این است که ما از جایى دیگر آتش نیاورده ایم، و این آتش جزاى اعمال شما و آثار همان کارهایى است که مى کردید.
این آیه تاکید مجددى است بر مساله ی "تجسم اعمال" و بازگشت آن به سوى انسان و نیز تاکید مجددى است بر مساله عدالت پروردگار، چرا که آتش جهنم هر قدر سوزان باشد و مجازات آن دردناک چیزى جز نتیجه اعمال خود انسانها و اشکال تبدل یافته آن نیست. از نظر اینکه کیفر و عقوبتى که بر هر یک از بیگانگان اجزاء مى شود سیرت آنچه از اعمال و افعال اختیارى است که به جا آورده اید و در عالم دنیا افعال اختیارى را که برگزیده و شرک و گناهان که مرتکب شده سیرت آنها محرومیت از رحمت و آتش دوزخ است که خود برگزیده اید. به عبارت دیگر شرک و کفر و گناهان که در دنیا به آن توجه نموده و علاقه قلبى به آنها داشته و بدان اساس حرکت و سیر نموده و جوهر وجودى خود را کسب نموده لازم آن آن است که سیرت روح و روان خود را متناسب با آتش دوزخ نموده زیرا شرک و کفر صورت اعتقادى و سیرت آن عناد و لجاج است که با ساحت کبریائى در روان پلید خود پرورانیده و بدان صورت و فعلیت درآمده بدیهى است عناد و قطع رابطه ارادى با پروردگار در جهان دیگر سیرت آن حرمان از رحمت و عقوبت و سوز و گداز دوزخ خواهد بود.
زیرا بیگانه (دوزخی) در دنیا و نظام آزمایش بر حسب تحلیل دو عمل روانى و جوارحى به جا آورده یکى عقیده شرک و کفر و عناد با ساحت کبریائى و دیگر عمل جوارحى و تمرد از وظایف دینى و ناسپاسى است. در عالم قیامت هر دو نیرو به ظهور رسیده سیرت آنها آشکارتر شده عناد قلبى به صورت دوزخ و اعمال و گناهان به صورت شعله هاى آتشین که از درون و برون اعضاء و جوارح بیگانه را فرا خواهد گرفت. خلاصه عقوبت بیگانه ظهور عمل قلبى و جوارحى در نظام آزمایش است و هرگز عقوبت بوسیله خارج و اجنبى از ذات و از جوهر وجودى بیگانه نخواهد بود.

دوزخیان، بسان شترانی که به سوی آبگاه برده می شوند!
آرى. انسان مى تواند در دنیا با اجتناب کردن از بدیها و توبه کردن از آنها از آتش بترسد و پرهیز کند، و چون انسان به این امر معرفت پیدا کند که خود او است که آینده او را تعیین مى کند، از پیش رفتن با اوضاع و احوال و سرگرم شدن به لهو و لعب دست مى کشد، و به زندگى با نظرى جدى نگاه مى کند، و با استوارى تحمل مسئولیت را مى پذیرد.
بدون شک بردن آنها به سوى آتش دوزخ، توأم با تحقیر و ذلت و زجر و عذاب است، ولى در آیات مختلف قرآن، تعبیرات گوناگونى در این باره دیده مى شود: دافع و رانندگان به سوی جهنم، ملائکه غضب الهى هستند که مأمور مى شوند که مى فرماید: «خذوه فغلوه* ثم الجحیم صلوه* ثم فی سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه؛ بگیریدش، زنجیرش کنید. و به جهنمش بکشید. و او را با زنجیرى به درازاى هفتاد ذراع بکشید.» (حاقه/ 30- 32) و یا «خذوه فاعتلوه إلى سواء الجحیم* ثم صبوا فوق رأسه من عذاب الحمیم* ذق إنک أنت العزیز الکریم؛ بگیریدش و به سختى به میان جهنمش بکشید. و بر سرش آب جوشان بریزید تا شکنجه شود. بچش، که تو پیروزمند و بزرگوارى.» (دخان/ 47- 49) که اعتلى به معنى عنف و شدت است. در آیات متعددى تعبیر به "سوق" و راندن شده است، مانند: «و نسوق المجرمین إلى جهنم وردا: مجرمان را (همچون شتران تشنه کامى که به سوى آبگاه مى روند) به سوى جهنم مى رانیم.» (مریم/ 86)
به عکس پرهیزکاران و متقین را با نهایت احترام و اکرام به سوى بهشت مى برند فرشتگان الهى به استقبال آنها مى شتابند درهاى بهشت به روى آنها گشوده مى شود، و خازنان بهشت به آنها سلام و خوش آمد مى گویند و بشارت سکونت جاودان را در بهشت به آنها مى دهند. (زمر/ 73) به این ترتیب نه تنها "بهشت" و "دوزخ" کانون "مهر" و "قهر" خدا است، بلکه تشریفات ورود در هر یک آنها نیز بیانگر همین معنى است.

منـابـع

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏19 صفحه 13

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏22 صفحه 422

ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏23 صفحه 342

حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد ‏12 صفحه 297

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏15 صفحه 493

سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد 12 صفحه 295

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏14 صفحه 98

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد