برخورد اسلام و مسیحیت در امپراطوری روم

فارسی 8318 نمایش |

در عصر نبوت پیامبر اکرم (ص)، علاوه بر برخوردهایی که علمای مسیحی در خود جزیرةالعرب با پیامبر (ص) داشتند، برخورد دیگر اسلام و مسیحیت از طریق تماس ها و سپس برخوردهای نظامی بود که بین مسلمانان و امپراطوری روم واقع شد. آیین مسیحیت در آن زمان در این امپراطوری رواج داشت و مسیحیت در حمایت امپراطوران رومی حوزه نفوذ گسترده ای به دست آورده بود. یکی از راه های نفوذ این آیین در جزیرةالعرب نیز از طریق روم به ویژه ناحیه شام بود و رومی ها با این نفوذ مذهبی به خصوص در یمن قصد داشتند با ایران عصر ساسانیان رقابت کنند. پیامبر اسلام (ص) در ادامه رسالت خود در سال ششم هجری با مشرکین مکه معاهده صلحی منعقد کردند که به «صلحنامه حدیبیه» معروف گشت. پس از این صلح فرصتی به دست آمد تا رسول خدا (ص) دعوت جهانی خود را آغاز نماید و با ارسال نامه هایی به سران ممالک آن روزگار، آنان را به اسلام و کلمه توحید فرا خواند. این نامه ها که به گفته یعقوبی دوازده نامه و به تحقیق بعضی معاصران 26 نامه بوده است از اواخر سال ششم تا وفات رسول خدا (ص) تدریجا نگارش یافته و فرستاده شده است، اما نامه های پادشاهان بزرگ در ذیحجه سال ششم یا محرم سال هفتم فرستاده شد و سفرای حامل نامه ها عازم مناطق مأموریت خود شدند.
از جمله یکی از این نامه ها به قلمرو مسیحی برای قیصر روم هرقل (هراکلیوس) فرستاده شد که مأموریت آن را «دحیةبن خلیفه کلبی» بر عهده داشت. نامه هایی نیز نزد نجاشی پادشاه حبشه (توسط عمروبن امیه ضمریمقوقس پادشاه اسکندریه (توسط حاطب بن ابی بلتعه) و حارث بن ابی شمر غسانی پادشاه تخوم شام (توسط شجاع بن وهب اسدی) فرستاد. به روایت ابن هشام، شجاع بن وهب اسدی را نزد جبلةبن ایهم غسانی پادشاه تخوم شام فرستاد و به روایت یعقوبی، عماربن یاسر را نزد ایهم بن نعمان غسانی اعزام کرد. نامه ای نیز برای مسیحیان نجران ارسال شده است که در آن آمده است:
«به نام خدا، از محمد پیامبر خدا به اسقف های نجران، به نام خدا، پس همانا من ستایش می کنم با شما خدای ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب را، اما پس از آن همانا شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا و از ولایت بندگان به ولایت خدا دعوت می کنم؛ پس اگر ابا کردید، جزیه دهید و اگر ابا کردید شما را به جنگ بخوانم، والسلام.» نامه پیامبر (ص) به قیصر روم نیز به این مضمون نوشته شده است: «به نام خدای بخشاینده مهربان، از محمد پیامبر خدا به «قیصر» بزرگ روم. سلام بر کسی باد که هدایت را پیروی کند. اکنون تو را به سوی اسلام دعوت می کنم. پس دین اسلام را بپذیر و مسلمان شو تا سلامت بمانی و خدای هم دوبار اجرت بدهد.»
آنگاه رسول خدا آیه ای از قرآن را نوشت که او را دستور می دهد تا اهل کتاب را به توحید خالص و دوری از هرگونه شرک دعوت کند. (آل عمران/ 64) به نقل منابع، قیصر قصد اسلام آوردن داشت لیکن از رومیان ترسید و اسلام نیاورد. یعقوبی، نامه هرقل را در پاسخ پیامبر (ص) آورده که در آن نوشته است: «به احمد فرستاده خدا، همان کسی که عیسی بدو نوید داده است، از قیصر پادشاه روم. همانا که نامه ات با فرستاده ات به من رسید و به راستی من گواهی می دهم که تو فرستاده خدایی. تو را در انجیل نزد خود می یابیم. عیسی بن مریم ما را به تو مژده داده است و من رومیان را دعوت نمودم تا به تو ایمان آورند لیکن زیر بار نرفتند و اگر فرمان مرا برده بودند، برای آنان بهتر بود و راستی که دوست دارم تا نزد تو و خدمتگزارت بودم و پاهای تو را می شستم.»
در پاره ای از منابع تاریخی آمده است که قیصر پس از گواهی به رسالت رسول اکرم و اظهار ترس و بیم از غوغای عوام، «دحیه» را نزد اسقف بزرگ فرستاد تا نظر او را که بیشتر مورد احترام مردم بود بداند. اسقف به رسالت خاتم انبیا شهادت داد و جامه سپید پوشید و رهسپار کلیسا شد و به یگانگی خدا و پیامبری محمد گواهی داد و مردم روم را به اسلام دعوت کرد و در همان جا در گیر و دار غوغای عوام به شهادت رسید و قیصر هم بیش از پیش از رومیان بیمناک شد و از قبول اسلام معذرت خواست.
به روایتی دیگر، قیصر دستور داد که مردی از اهل حجاز را پیدا کنند و نزد وی ببرند تا درباره حضرت محمد (ص) از او تحقیق کند. چون ابوسفیان و جماعتی از قریش برای تجارت به شام رفته بودند آنان را به بیت المقدس نزد قیصر بردند. او از ابوسفیان درباره پیامبر سؤالات گوناگونی نمود، لیکن با این که دانست او فرستاده خداست از پذیرش اسلام خودداری کرد.
«حارث بن ابی شمر» و «مقوقس» و نجاشی نیز اسلام نیاوردند. این نجاشی غیر از آن نجاشی بود که اصحاب رسول خدا به سوی او هجرت کردند چه او اسلام آورد و از ترس رعیت خود اسلام خویش را نهفته می داشت و مسلمان از دنیا رفت. ابن حزم در جوامع السیره می فرماید: «رسول خدا به وسیله وحی از مرگ نجاشی خبر یافت و مسلمانان را خبر داد و آنها را به بقیع برد و آنجا به صف ایستادند و بر وی نماز گزاردند.» برخی منابع به اسلام آوردن همین نجاشی که پیامبر برای او نامه فرستاد، نیز اشاره دارند. به روایت صاحب طبقات، پیامبر دو نامه برای نجاشی حبشه فرستاد که در یکی از آن دونامه، او را به اسلام دعوت کرده و آیاتی از قرآن مجید را بر وی خوانده بود. نجاشی نامه رسول خدا را گرفت و روی چشم گذاشت، از تخت خویش فرود آمد و سپس اسلام آورد و شهادت بر زبان راند. آنگاه پاسخ نامه پیامبر را مبنی بر اجابت دعوت و تصدیق به رسالت و اسلام آوردن بر دست «جعفربن ابی طالب» به رسول خدا نوشت.
رسول خدا در نامه دیگر از نجاشی خواسته بود که اصحاب وی را که تا کنون در حبشه مانده بودند به مدینه فرستد که این کار هم صورت گرفت. ارسال نامه پیامبر (ص) به امپراطوری روم گامی بود برای رساندن پیام آسمانی اسلام به خارج از جزیرةالعرب که خود آغازی بود برای اقدامات بعدی و نفوذ تدریجی اسلام در میان سرزمین های مسیحی نشین قلمرو روم که به طور عمده در زمان خلفای پس از پیامبر صورت گرفت. البته هجرت گروهی از مسلمانان به حبشه در سال های آغازین بعثت که با خود بخشی از پیام قرآن را به آن سرزمین مسیحی بردند نیز از گام های اولیه برای تبلیغ و نشر اسلام در خارج از جزیرةالعرب بود که خود یکی دیگر از تماس هایی بود که بین مسلمانان و مسیحیان واقع شد. وقوع برخوردهای نظامی میان مسلمانان و رومی ها، چون سریه موته در جمادی الاولی سال هشتم هجری و غزوه تبوک در رجب سال نهم هجری، از آمادگی های نصرانیان حدود شام برای جنگیدن با مسلمانان مدینه دلالت دارد.
سبب وقوع سریه «موته» را چنین نوشته اند که رسول خدا (ص)، «حارث بن عمیر ازدی» از طایفه بنی لهب را با نامه ای نزد پادشاه «بصری» فرستاد و چون «حارث» به سرزمین «مؤته» رسید، «شرحبیل بن عمرو غسانی» سر راه بر وی گرفت و او را کشت. کشته شدن حارث سخت بر رسول خدا دشوار آمد و مردم را به جهاد فراخواند و در «جرف» اردو زدند و سه هزار مرد فراهم گشت. سپس نیروی مسلمانان رهسپار شدند تا در سرزمین شام به «معان» رسیدند و آنجا خبر یافتند که «هرقل» امپراطور روم شرقی در سرزمین «بلقاء» با صدهزار رومی در «مآب» فرود آمده است و از قبیله های «لخم»، «جذام»، «وائل»، «بکر»، «یقین»، «بهراء» و «بلی» نیز صدهزار به فرماندهی مردی از قبیله «بلی» و طائفه «اراشه» به نام «مالک بن زافله» بدیشان پیوسته است. جنگ در قریه «مؤته» بین طرفین درگرفت که منجر به شکست مسلمانان شد و آنها سه فرمانده خود را به نام های جعفربن ابی طالب، زیدبن حارثه و عبدالله بن رواحه از دست دادند و در این جنگ، «مالک بن زافله» فرمانده رومیان نیز کشته شد.
در سال نهم هجری نیز پیامبر (ص) خبر یافت که دولت روم سپاه عظیمی فراهم کرده و هرقل، جیره یک سال سپاهیان خود را پرداخته و قبایل: «لخم» و «جذام» و «عامله» و «غسان» را نیز آماده جنگ با مسلمانان ساخته و پیشاهنگان خود را تا «بلقاء» پیش فرستاده است و هرقل خود در حمص اقامت گزیده است و این خبر به وسیله بازرگانان «نبطی» در مدینه انتشار یافته بود. رسول خدا (ص) با سی هزار مرد وارد تبوک شد و لیکن گزارش نبطی ها در باب تجمع رومیان در شام واقعیت نداشت.
اگرچه مسلمانان در سریه «موته» شکست خوردند، اما در جریان غزوه «تبوک»، نزدیک کشور غسان، چند واحه یهودی و مسیحی به قلمرو اسلام درآمد. پیامبر (ص) در این لشکرکشی بی آن که درگیر جنگی شود، با پیشوای مسیحی ایله (عقبه) و قبایل یهودی که در واحه های «مقنا» و «اذرح» و «جرباء» در جنوب آن جا مقیم بودند، پیمان هایی بست و یهودیان و مسیحیان مقیم را در قبال پرداخت مبلغی در سال که بعدها نام جزیه یافت از حمایت اسلام برخوردار کرد. همین احساس خطر از جانب رومیان، پیامبر اسلام را وادار کرد تا در هنگام رحلت (در اوایل سال یازدهم قمری) سپاه «اسامةبن زید» را ترتیب دهد و فرمان بسیج این نیرو را به سرحدات روم صادر کند که البته این امر در زمان خلیفه اول تحقق یافت.

منـابـع

احمدبن ابی یعقوب- تاریخ یعقوبى- ترجمه محمدابراهیم آیتى- جلد 1 صفحه ‏444-443

محمدابراهیم آیتى- تاریخ پیامبر اسلام- به کوشش ابوالقاسم گرجى- صفحه ‏482، ‏486، ‏539-531

حسن‏ ابراهیم حسن- تاریخ سیاسى اسلام- ترجمه ابوالقاسم پاینده- صفحه ‏189-174

رسول جعفریان- تاریخ سیاسى اسلام- جلد 2 صفحه ‏220-218

طه حسین- آینه اسلام- ترجمه محمدابراهیم آیتى- صفحه ‏75-69

محمدبن جریر طبری- تاریخ طبرى- ترجمه ابوالقاسم پاینده- جلد 3 صفحه ‏1173-1168

فیلیپ حتّى- تاریخ عرب- ترجمه ابوالقاسم پاینده- صفحه ‏151

درگاه پاسخگویی به مسائل دینی- مقاله مسیحیت و اسلام در عصر نبوت

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها