احسان از عوامل ورود به بهشت
فارسی 3751 نمایش |اهل ایمان که دعوت رسول گرامى (ص) را پذیرفته و جامعه اسلامى را پایه گذارى نموده پیوسته به اعمال صالحه و به اداء وظایف دینى ملتزم هستند پاداش آنان سیرت اعمال نیک آنان مى باشد و هرگز اجر و ثواب آنان از سوی خداوند نادیده انگاشته نخواهد شد. در آیات قرآنى هر مورد نامى از ایمان برده شده عمل صالح نیز پیوست آن یادآورى شده از نظر اینکه رشد و تحقق ایمان در خارج جرى عملى بر طبق وظایف ایمان است و به کار بردن نیروى ایمان و حرکت ذاتى و روانى اهل ایمان به آن است که در خارج به صورت فعلیت در آید و چنانچه اعتقاد و ایمان به صورت عمل و فعلیت در بیاید ظهور حقیقى نداشته تصور محض است. نه حقیقت ایمان بلکه تکذیب عملى عقیده و ایمان است: «إن الذین امنوا و عملوا الصالحات إنا لانضیع أجر من أحسن عملا* أولئک لهم جنات عدن تجری من تحتهم الأنهار یحلون فیها من أساور من ذهب ویلبسون ثیابا خضرا من سندس وإستبرق متکئین فیها علی الأرائک نعم الثواب وحسنت مرتفقا؛ آنان که به خدا ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند ما اجر نیکوکاران را ضایع نخواهیم ساخت، بلکه پاداش ویژه و بزرگ آنان بهشت عدن است که نهرها زیر درختان آنان جاری است، در حالی که در آن بهشت برین با زیورهای زرین بیارایند، لباس های سبز حریر و دیبا پوشند و بر تخت تکیه زنند. آن بهشت، نیکو پاداش وخوش آرامگاهی است. این جمله بیان جزاى مؤمنین و مزد ایشان در ازاى ایمان و عمل صالحشان است.» (کهف/ 30- 31)
و اگر در آخر فرمود: "ما ضایع نمى کنیم..." و نفرمود:" ما براى این دسته چنین و چنان تهیه کرده ایم" براى این است که عنایت خداى تعالى و شکر او را نسبت به این طائفه برساند وگرنه ممکن بود بفرماید ما چنین و چنان مزد مى دهیم ولى فرمود ما مزد چنین کسانى را ضایع نمى کنیم. و جمله "إنا لا نضیع" در جاى خبر "ان" قرار گرفته و در حقیقت سبب در جاى مسبب نشسته و تقدیر آن چنین است: "ان الذین امنوا و عملوا الصالحات سنوفیهم اجرهم فانهم محسنون و انا لا نضیع؛ کسانى که ایمان آورده عمل صالح کردند، ما اجرشان را مى دهیم براى اینکه اینان نیکوکارند، و ما هم کسى نیستیم که اجر نیکوکار را ضایع بگذاریم." و چون در آیه، عقاب، اثر ظلم و در مقابلش ثواب، اثر ایمان و عمل صالح نامیده شده ما از آن چنین استفاده مى کنیم که ایمان به تنهایى و بدون عمل صالح ثواب ندارد، بلکه چه بسا آیه اشعار داشته باشد بر اینکه ایمان بدون عمل ظلم هم هست.
این حقیقت در چند آیه از قرآن کریم مورد تأکید قرار گرفته است، از جمله: «إنا لا نضیع أجر المصلحین؛ همانا ما پاداش مصلحان را ضایع نمى کنیم.» (اعراف/ 170) «إن الله لا یضیع أجر المحسنین؛ همانا خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمى کند.» (توبه/ 120) این تأکیدها نشان مى دهد که هر کسى کارى نیکو انجام دهد، هر چند که گناهى هم از او سر بزند، کار نیکوى او پاداش خود را خواهد داشت و عمل او تباه نخواهد شد. البته این قاعده فقط درباره کسانى است که به خدا ایمان دارند ولى مشرکان و کافران از این امتیاز برخوردار نخواهند شد و شرک و کفر باعث حبط عمل آنان خواهد گردید. به هر حال در آیات مورد بحث، ضمن ارج گذارى به مؤمنانى که اعمال شایسته انجام داده اند، سرانجام آنها را نیز بیان مى کند. براى آنها در قیامت بهشت هایى است که از زیر درختان آن نهرها جارى است. جریان آب از زیر درختان یک باغ، منظر دلنشینى به آن مى دهد.
همچنین این مؤمنان در بهشت، دستبندهایى از طلا و لباس هایى از دیباى نازک و ضخیم (سندس و استبرق) خواهند داشت و به بالش هایى که بر روى تخت هاست تکیه خواهند داد، نیکو پاداشى و نیکو منزلى است. ترسیم چنین تابلوى زیبایى از نعمت هاى بهشتى که بیانگر فراغت و آسایش و برخوردارى بهشتیان و زندگى بى دغدغه و آرام مؤمنان در بهشت است، آثار تربیتى فراوانى دارد و همه را به سوى ایمان و عمل صالح سوق مى دهد. ولى باید توجه داشت که اینها براى تشویق عموم مردم است و اولیاء الله به چیزى فراتر از اینها مى اندیشند و آن وصول به خدا و خوشنودى خداست که به تعبیر قرآن، رستگارى بزرگ و فوز عظیم است:
«وعد الله المؤمنین و المؤمنات جنات تجری من تحتها الأنهار، خالدین فیها و مساکن طیبة فی جنات عدن و رضوان من الله أکبر ذلک هو الفوز العظیم؛ خداوند به مؤمنین و مؤمنات بهشت هایى را وعده داده که از زیر آن نهرها جارى است، جاودانه در آنند و خانه هاى پاک در بهشت هاى ابدى، و خشنودى الهى برتر است. این همان رستگارى بزرگ است.» (توبه/ 72)
2 ـ «فأثابهم الله بما قالوا جنات تجری من تحتها الأنهار خالدین فیها و ذلک جزاء المحسنین؛ خداوند در برابر آنچه گفتند پاداش نیکو به آنان داد، آن پاداش بهشتی است که از زیر درختانش نهرها جاری است. در آن بهشت زندگانی جاوید خواهند داشت و این پاداش نیکوکاران است.» (مائده/ 85)
3 ـ «و السابقون الأولون من المهاجرین و الأنصار و الذین اتبعوهم بإحسان رضی الله عنهم و رضوا عنه و أعدلهم جنات تجری تحتها الأنهار خالدین فیها أبدا ذلک الفوز العظیم؛ آنان که در صدر اسلام به ایمان سبقت گرفتند از مهاجران و انصار و آنان که پیروی نیکو کردند از سایر امت، خداوند از آنان خشنود است و آنان از خدا. خدا برای آنان بهشت هایی که از زیر درختانش نهرها جاری است آماده کرده، که در آن همیشه در نعمت به سر می برند و این است پیروزی و سعادت بزرگ.» (توبه/ 100)
منظور از "باحسان" در واقع بیان اعمال و معتقداتى است که در آنها از پیشگامان اسلام پیروى مى کنند، و به تعبیر دیگر "احسان" بیان وصف برنامه هایى است که از آن متابعت مى شود. پیشگامان هر آیین و رهبران و پیروان نهضت های دینی طبعا با مشکلات فراوانی روبرو می شوند و تلخی فراوان و بیشترین آسیب ها و ضربه ها را خواهند دید. ناکامی ها، شکنجه ها، زندان ها، و تبعیدها را باید تحمل کنند. از این رو قرآن با توجه به این حکمت برای پیش تازان میدان توحید درجه ی ویژه قایل شده، در آیات فراوانی مراتب خرسندی و شادمانی خود را از آنان ابراز داشته است.
امام صادق (ع) در پاسخ زبیری در حدیثی حکمت مزبور را که در واقع تفسیر و تأویل آیات قرآن است به گونه ای زیبا و قابل فهم همگان بیان فرموده است؛ زبیری گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: إن للایمان درجات ومنازل یتفاضل المؤمنون فیها عندالله؟ قال: نعم. قلت: صفه لى رحمک الله حتی أفهمه. قال: إن الله سبق بین المؤمنین کما یسبق بین الخیل یوم الرهان ثم فضلهم علی درجاتهم فی السبق إلیه...؛ آیا ایمان دارای درجات و منزل هایی است و مؤمنان به واسطه آنها در نزد خدا تفاوت دارند؟ فرمود: آری. گفتم: خدایتان رحمت کند، آن را برای من شرح دهید تا بفهمم. فرمود: خداوند مؤمنان را در میدان ایمان به مسابقه گذاشته است (آن چنان) که در روز اسب دوانی اسب ها را به مسابقه برمی انگیزند و سپس آنها را به نسبت ایمانشان در پیشی گرفتن، فضیلت بخشیده است و هر کدام را به همان اندازه مقام داده است. خداوند از حق آنان چیزی نکاسته و مفضول عقب مانده را بر فاضل پیش گام مقدم نمی دارد. در این میدان است که پیشینیان این امت و پسینیان آن بر یکدیگر سبقت گیرند و اگر پیش تازان در ایمان، فضیلتی بر عقب ماندگان و به دنبال آیندگان نداشتند در این صورت وامانده ی این امت همسان پیش تاز این امت بود و به او می رسید.
آری شما جلو می افتید، در صورتی که آن کسانی که در زمان سابق ایمان آوردند فضیلت و زیادتی نسبت به عقب ماندگان نداشته باشند، ولی خداوند ایمان سبقت گیرندگان و پیش تازان را به درجات عالی مقدم داشته، و مقصران را به کندی در ایمان عقب نگه داشته است؛ زیرا ما برخی از مؤمنان را متاخر می نگریم با این که کردارشان بیش از اولین بوده و نماز، روزه، حج، زکات، جهاد و انفاق بیشتری داشتند، و اگر سابقه پیش تازی در فضایل نبود که مؤمنان به واسطه آن در نزد خدا بر یکدیگر فضیلت دارند، باید متأخران به واسطه ی عمل زیاد خود مقدم بر اولین باشند، ولی خدا نخواسته که آخرین درجه ی ایمان به رتبه اولین برسد و مقدم گردد.
زبیری می گوید: عرض کردم خبر دهید از آنچه [آیاتی که] خداوند به مضمون آن مؤمنان را برای مسابقه در ایمان دعوت کرده است. فرمود: «سابقوا إلی مغفرة من ربکم و جنة عرضها کعرض السماء و الأرض أعدت للذین امنوا بالله و رسله؛ پیشی گیرید به سوی آمرزش از طرف پروردگارتان و به بهشتی که گنجایش آن چونان آسمان و زمین است و برای آنان که به خدا و رسول او گرویده اند آماده شده است.» (حدید/ 21) نیز، فرمود: «و السابقون السابقون* أولئک المقربون؛ پیش روان، پیش گامان، آنان مقربان هستند.» (واقعه/ 10ـ 11) و فرمود: «و السابقون الأولون من المهاجرین و الأنصار و الذین اتبعوهم بإحسان رضی الله عنهم و رضوا عنه؛ و پيشگامان نخستين از مهاجران و انصار، و كسانى كه با نيكوكارى از آنان پيروى كردند، خدا از ايشان خشنود و آنان [نيز] از او خشنودند.» (توبه/ 100) خداوند نخست مهاجران اول را، بر اثر پیش گامی درجه ی آنان، برشمرد. سپس انصار را به شمار آورد، و سومین آنان، تابعان به احسان را یادآور شد. پس هر گروهی را در پایه و مقام خود مقرر کرد....
4- «إن الله یأمر بالعدل و الاحسن و إیتاى ذى القربى و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى یعظکم لعلکم تذکرون؛ خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان مى دهد و از فحشا و منکر و ستم، نهى مى کند خداوند به شما اندرز مى دهد، شاید متذکر شوید.» (نحل/ 90)
و احسان به معناى این است که خیرى را با خیرى بیشتر از آن تلافى کنى، و شرى را به شرى کمتر از آن جواب گویى.
مرتبه احسان
سیر تقرب از مرتبه قیام به قسط، به رفتار با عدالت، تا رفتار احسان و سپس با نیکى بیکران ادامه مى یابد و شخص در هر مرتبه نسبت به سابق متعالى تر مى شود: «ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذى القربى.» ارتقاى مومن پرهیزگار شایسته کردار از رفتار به عدل، به رفتار احسان و از آن به رفتار نیکى بیکران یا اولین درجه اش که نیکى نسبت به قوم و خویشان نزدیک باشد صورت مى گیرد. تقرب به خدا در چنین رفتارها و در ارتقاى از یک نوع رفتار ارزشمند به نوع برتر از آن انعکاس می یابد.
راغب اصفهانى در تفسیر این آیه کریمه مى نویسد: احسان بالاتر از عدل است زیرا عدل این است که شخص آنچه را بر عهده اوست بپردازد و آنچه را حق اوست دریافت کند، اما احسان این است که بیش از آنچه بر عهده اش باشد بدهد و کمتر از آنچه حق اوست بگیرد. پس احسان علاوه بر عدل است نیل به عدل واجب است و نیل به احسان مستحب و کارى داوطلبانه. به همین جهت می فرماید: «و من احسن دینا ممن اسلم وجهه لله و هو محسن؛ دین چه کس بهتر از آن کسى است که خود را تسلیم (حکم) خدا نموده و هم نیکوکار است.» (نساء/ 125) و پیروى از آیین ابراهیم حنیف نموده؟! آن ابراهیمى که خدا او را به مقام دوستى خود برگزیده است. و هم او عز و جل می فرماید: و اداء الیه باحسان... پس احسان این است که شخص ابتدا و بى آنکه دیگرى خدمتى به او کرده باشد به وى خدمتى کند یا چیزى ببخشد و اگر خدمت یا کالایى دریافت کرد خدمتى بیشتر و بالاتر و کالایى گرانبهاتر به وى ارزانى دارد و در صورتى که از کسى ضرر یا اهانت و ناروایى دیده باشد در صدد مقابله و مجازات برنایید یا به کمتر از آن تلافى کند: «فاعف عنهم و اصفح ان الله یحب المحسنین؛ پس آنان را عفو کن و درگذر، زیرا خدا احسان کنندگان را دوست می دارد.» (مائده/ 13) فروخورندگان خشم و درگذرندگان از آدمیان، و خدا احسان کنندگان را دوست می دارد. «ادفع باللتى هى احسن السیئه؛ کار بد را با آنچه که بهتر باشد مقابله کن.» (مؤمنون/ 96)
احسان علاوه بر رفتار نفع و خیررسانى به دیگران بر حسن انجام کار هم اطلاق می شود زیرا وقتى شخصى کار و خدمتش را خوب و با دقت و مهارت انجام داد به جمع کثیرى از هموطنان یا همکیشانش خوبى کرده است. و این نوع دیگرى از احسان و خیررسانى به دیگران است. عدل و قسط دو رفتارند که سودش هم به فقیر و ناتوان می رسد و هم به ثروتمند و توانا، اما احسان غالبا عاید بیچارگان، بینوایان، درماندگان، و خلاصه نیازمندان می شود و این فرق اساسى دیگرى است که احسان با عدل دارد، به طورى که نتایج و آثار اجتماعى و تربیتى آن دو متفاوت است. احسان چون احوال بیچارگان، بینوایان، و درماندگان را بهبود می بخشد در برانگیختن احساسات دوستانه و شکر و محبت و صمیمیت آنان نسبت به دیگران سخت موثر است. پیوندهاى اجتماعى را مستحکم و عواطف را سرشار و دلها را بهم نزدیک میسازد، کدورت و دشمنى را از میان برمی دارد و جامعه را وحدت و استحکام می بخشد.
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیرموضوعی- جلد 5 صفحه 256-257
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 13 صفحه 422
جلال الدین فارسی- انسان شناسی- جلد 5 صفحه فصل38 (درجات قرب)
يعقوب جعفرى- کوثر- جلد 6 صفحه 406
سيدمحمد حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 10 صفحه 275
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها