کتاب مقدس در الهیات کاتولیک (وحی)

فارسی 4995 نمایش |

مقدمه
وحى در سه دین بزرگ هم تبار یهودیت، مسیحت و اسلام مقوله اى بنیادین از آگاهى دینى است. انسان از خدا و اراده اش آگاه است، زیرا خدا آزادانه خود و صفات، هدف و دستورات خود را آشکار کرده است. از دیدگاه کلیساى کاتولیک، خدا از راه القاى تدریجى سر خاصش به صورت اعمال و کلمات، خود را بر آدمى آشکار ساخته است. از آنجاکه کتاب مقدس به الهام الاهى نوشته شده، کتاب مقدس در حقیقت کلام خداست. به بیان دیگر، خدا مؤلف کتاب مقدس است؛ زیرا او آیات آن را به مؤلفان بشرى الهام کرده است. همچنین خدا با فرستادن پسرش خود را کاملا آشکار ساخت و عهدش را در او براى همیشه پایدار ساخت. این پسر کلمه نهایى پدر است، به طورى که وحى دیگرى بعد از او نخواهد بود. اما در معرفت قرآنى، عیسى مسیح انسان مخلوق و بنده خدا است که آفرینشى ویژه، همانند آدم دارد؛ با این حال وجود وى هرگز خارج از نظام هستى و تدبیر خدا نیست. او در زمان خاصى تولد یافته است و قانون عمومى مرگ شامل حال او نیز مى باشد. افزون بر این، از نظر اسلام، آخرین وحى الاهى با بعثت حضرت محمد (ص) تحقق یافته است. مقاله حاضر در بخش اول، به بیان و نیز بررسى «وحى خدا» و ماهیت آن در الاهیات کاتولیک آن مى پردازد; در بخش دوم، دیدگاه کلیساى کاتولیک را در باره «کتاب مقدس» بیان کرده، مورد نقادى قرار مى دهد و در بخش سوم، نقطه نظر کلیساى کاتولیک مبنى برپایان یافتن وحى پس از عیسى مسیح را مورد بحث و نقد قرار مى دهد.

معنا و کاربرد وحى
معادل انگلیسى وحى، از ریشه لاتین «revelare» و به معناى پرده برداشتن یا نمایان کردن است. در کاربرد معمول، این واژه به معناى دریافت ناگهانى و غیر منتظره معرفتى است که داراى ویژگى حائز اهمیت فراوان است، به ویژه معرفتى که موجب پیدایش نگرش جدیدى نسبت به زندگى و دنیا براى دریافت کننده آن مى شود. لغت نامه زبان فرانسه سه معناى متمایز را براى وحى در متون یهودى مسیحى ذکر کرده است:
1) وحى طبیعى، یعنى خود آشکار سازى خدا از طریق خلقت و ضمیر انسان
2) وحى فرا طبیعى، یعنى این که خدا از طریق کلماتى که به پیامبر خود خطاب مى کند، معرفت به هستى خود، اراده خود، و طرح خود را آن گونه که در تاریخ آشکار شده است، به انسان ابلاغ مى کند؛
3) وحى مستقیم، یعنى ارتباطى که خدا مستقیما با یکى از برگزیدگان خود، بهویژه از طریق مکاشفه یا گفتگو، برقرار مى سازد. بنا به قاموس کتاب مقدس واژه وحى در کتاب مقدس در معانى زیر به کار رفته است:
1) نبوت مخصوص شهر، مملکت یا یک قوم (اعداد 24:2؛ دوم سموئیل 23:1؛ 15:1)؛
2) رئیس، یعنى آیتى براى یک قوم (خروج 12:10)؛
3) الهام (خروج 13:6: ملاکى 1:1: رومیان 11:4). وحى به معناى «الهام» و حلول روح القدس در مصنفان کتب مقدس است.
در الاهیات، این واژه عموما اشاره به اقدامى است که خدا از طریق آن، مشارکت در علم خود، از جمله آگاهى عمیق از خود را به خلائق مى بخشد. چنین ارتباطى فرا طبیعى است، زیرا فراتر از چیزهایى است که آدمى مى تواند با قواى اختصاصى خود به آنها پى ببرد.
اما وحى به این امور محدود نیست. ممکن است خدا راه هاى فرا طبیعى را براى ابراز حقایقى مناسب بداند که فهم آنها به خودى خود خارج از توانایى هاى عقل نیستند. حقیقت وحى این واقعیت است که وحى سخن مستقیم خدا با بشر است. اما این ارتباط ممکن است از طریق واسطه صورت گیرد. وحى به طور فشرده در بخشنامه شوراى واتیکان «ایمان کاتولیک» تبیین شده است. اعتقادنامه «لامنتابیلى» (سوم ژوئیه، 1907)، با محکوم کردن موضع مخالف، اظهار مى کند که اعتقادات جزمى اى را که کلیسا به عنوان وحى ابراز مى کند، «حقایقى هستند که از آسمان نازل شده اند» و نه «تفسیر واقعیت هاى دینى اى که ذهن بشر به سختى به دست آورده است».
وحى آن گونه که توضیح داده شده کاملا متفاوت است با:
الهام امورى که خدا به صاحب یک کتاب مقدس عطا مى کند، زیرا الهام گرچه مستلزم اشراق خاص ذهن است و به موجب آن، آدمى دریافت کننده اندیشه هایى از این قبیل است که خدا مایل است او به نگارش بپردازد، لزوما ابلاغ فراطبیعى این حقایق محسوب نمى شود.
روشن بینى هایى که ممکن است خدا گهگاه به یکى از مؤمنان ببخشد تا اهمیت حقیقتى دینى را که تا به حال به طور مبهم فهمیده شده است، آشکارا بفهمد.
امداد الاهى که به واسطه آن، پاپ هنگام عمل به عنوان معلم عالى مقام کلیسا، از همه خطاها در مورد ایمان یا اصول اخلاقى مصون مى ماند.

تاریخچه وحى پژوهى در مسیحیت
تا قرون اخیر، مسیحیان وجود وحى و فهم پذیرى آن را مسلم مى دانستند از این رو درباره وحى به معناى دقیق کلمه، سخنان اندکى گفته شده است. احکام کلیسا بیشتر مربوط به ذکر مضامین وحى در پاسخ به بدعت هاى خاص است. در قرون وسطی، کلیسا مکررا علیه انکارهاى مانویان نسبت به یکى بودن خداى عهد قدیم و عهد جدید بیانیه مى دادند. شوراى لاتران چهارم، که این نکته را بسط داد، در 1215 اظهار داشت که خدا «از طریق موسى و پیامبران مقدس و بندگان دیگرش، به ترتیب در برهه هاى زمانى مختلف»، «تعالیم سودمند» را به بشریت عرضه کرده است، و اوج آن در عملى است که از طریق آن، «تنها پسر مولود خدا، عیسى مسیح... با وضوح بیشتر، راه زندگى را آشکار کرد». بنا به مصوبه شوراى ترنت، که در سال 1545 به دستور پاپ پل سوم تشکیل شد، کتاب مقدس عبارت است از نسخه لاتینى (وولگات). سنت نیز هموزن کتب مقدس شمرده شد. شوراى ترنت در بحث خود از مراجع معتبر الاهى براى تعالیم به طور ضمنى به ماهیت وحى پرداخت. این شورا اعلام کرد که بشارت مسیحى، که «سابقا در کتب مقدس توسط پیامبران وعده داده شده است»، نخست توسط عیسى مسیح به طور شفاهى اشاعه داده شد. سپس رسولان، بر اساس آنچه از عیسى مسیح شنیده بودند، تحت تعلیم روح القدس، به گسترش آن پرداختند. در قرن نوزدهم، تعدادى از اشتباهات اساسى راجع به وحى و ایمان به باد انتقاد گرفته شد. ایمان گرایان به علت این نقطه نظرشان که شواهد معتبر به طور قاطع مؤید ایمان نیست، مورد نکوهش قرار گرفتند. عقل گرایان و لاادرى گرایان به ترتیب به خاطر انکار امکان وحى و نفى امکان فهم وحى مطرود شدند. همچنین این موضع شبه عقل گرایانه، که با بلوغ کامل عقل بشرى همه اعتقادات جزمى مسیحى را مى توان با علم و فلسفه و بدون توسل به مقامات کلیسا اثبات کرد، رد شد. در شوراى اول واتیکان (1869ـ1870) که به دستور پاپ پیوس نهم تشکیل شد، دو بخشنامه در مدت هشت ماه تدوین شد که در نخستین بخشنامه آن، موضوع «وحى» مورد توجه قرار گرفت. تعالیم کلیسا راجع به امکان، تحقق و ماهیت وحى را شوراى واتیکانى اول عرضه کرد و این آموزه را مشروع شمرد که دانش بشرى داراى دو نظام متمایز است: معرفت طبیعى، یعنى عقل و معرفت فرا طبیعى، یعنى وحى. گرچه عقل بشرى قادر است در پرتو نور طبیعى خود به نوعى معرفت از خدا دست یابد، اما خدا از روى خیرخواهى راضى شد که خود و احکام ابدى خود را از راهى فراطبیعى آشکار سازد.

هدف وحى
وحى داراى هدفى دو بعدى است: نخست آن که، وحى این امکان را فراهم مى سازد تا مهم ترین حقایق قابل فهم دین را همگان با اطمینان و بدون آمیختگى به اشتباه دریابند؛ دوم آن که وحى این توانایى را به انسان به عنوان مخلوق هوشمند مى دهد که به سوى آن غایت فرا طبیعى که خدا برایش مقدر کرده است، جهت گیرى کند. اگر انسان صرفا تقدیرى طبیعى داشت، وحى داراى ضرورت اخلاقى صرف مى بود، اما با توجه به دعوت آزاد انسان به رؤیت شهودى خدا، وحى براى حصول نجات ضرورت تام دارد. از این رو امور وحى شده نه تنها شامل حقایقى است که عقل انسان مى تواند با تلاش خود آنها را دریابد، بلکه مهم تر از این، دربردارنده اسرارى الاهى نیز است که به هیچوجه نمى توان بدون وحى بدان ها پى برد. این اسرار، حتى پس از انکشاف همچنان در نزد خدا مستور باقى مى مانند، به گونه اى که انسان مى تواند آنها را تنها به طور مبهم در زندگى خود درک کند. در شوراى اول واتیکان، روابط وحى و عقل مورد توجه قرار گرفت. این شورا اظهار کرد که عقل نمى تواند هیچ گونه پوچى را در واقعیت یا مضامین وحى مسیحى مشاهده کند. در واقع عقل مى تواند در سایه نشانه هاى قابل قبول فراوان، به ویژه معجزات و پیشگویى ها، معقول بودن اعتقادورزى را ثابت کند. هنگامى که ایمان تحقق یابد، عقل مى تواند به طور ثمربخشى درباره داده هاى وحى تأمل کند. اگر این تأمل با جدیت، پارسایى و تواضع توأم باشد، عقل مى تواند به دریافتى پر فایده از اسرار نایل آید. چنین دریافتى مى تواند از مقایسه رازهاى وحیانى با یکدیگر و با فرجام نهایى انسان و امورى که به طور عادى دانسته شده اند، پدید آید. گرایش هاى تجددخواهانه در آغاز قرن بیستم مناسبتى را براى توضیحات بیشتر فراهم کرد. مرجعیت تعلیمى کلیساى کاتولیک اظهار کرد که وحى صرفا شور و احساسى نیست که از اعماق ناخودآگاه مى جوشد. وحى داراى محتواى عقلانى مشخصى است که نه بر پایه شواهد باطنى، بلکه به استناد خداى منکشف پذیرفته مى شود. چنین پذیرشى بهواسطه شواهد بیرونى معتبر به ویژه معجزات و پیشگویى ها، که تأثیر خود را بر ذهن مدرن از دست نداده است، تأیید مى شود. اصول اعتقادى کلیسا، حقایق وحیانى است؛ آنها در طول زمان به مجموعه عقایدى که داراى معناى دیگرى باشند، تغییر نمى یابند. در شوراى دوم واتیکان (1962ـ1965) که به دستور پاپ جان بیست و سوم تشکیل شد، «وحى الاهى» مورد بحث و اختلاف نظر شدید قرار گرفت و پیش از انتشار سند نهایى مربوط به وحى، در پنج مرحله نسخه هاى تدوین و مورد تجدیدنظر قرار گرفت. این شورا بخشنامه کاملا عقیدتى، دى وربوم، را به موضوع وحى اختصاص داد. دى وربوم و نیز کتاب تعالیم کلیساى کاتولیک در ذیل سه عنوان: (1) وحى خدا، (2) انتقال وحى (3) کتاب مقدس به موضوع وحى پرداخته است.

1وحى خدا در الاهیات کاتولیک
آنچه سبب ارتباط خدا با انسان و ابلاغ وحى الاهى شد، صفات کمالى خدا، یعنى صفت خیرخواهى و صفت حکیم بودن اوست: «خدا از روى خیرخواهى و حکمتش راضى شد تا خود را آشکار کند و سر مشیت خود را بشناساند. مشیت او این بود که تمام آدمیان به کمک روح القدس و از طریق مسیح، یعنى کلمه اى که جسم شد، به پدر راه پیدا کنند و بدین ترتیب در ذات الاهى شریک شوند». وحى الاهى تنها به صورت کلامى نیست، بلکه به صورت غیرکلامى نیز صورت مى گیرد و در واقع وحى خدا در عیسى، صورت کامل خود را مى یابد، طرح وحى الاهى «از طریق اعمال و کلماتى که ذاتا به یکدیگر وابسته اند» در یک زمان تحقق مى یابد. خدا به تدریج با انسان ارتباط برقرار مى کند. خدا انسان را آماده مى کند تا در طى مراحلى وحى فراطبیعى را بپذیرد که این وحى در شخص و رسالت کلمه متجسد، یعنى عیسى مسیح به اوج خود مى رسد. همچنین وحى امرى مستمر بوده است که در دوره هاى تاریخى متعددى از طریق نوح، ابراهیم، و موسى رخ نموده است: خدا «از همان آغاز خود را بر پدر و مادر نخستین ما نمایاند». او آنان را به ارتباط صمیمانه با خود دعوت مى کند و جامه فیض و عدالت را بر آنان مى پوشاند. این وحى به سبب گناه پدر و مادر نخستین ما قطع نمى شود. «بعد از هبوط، خدا آنان را با امید نجات و وعده رستگارى دلگرم کرد و همواره توجه اش به نسل بشر را نشان داد. زیرا او مى خواهد به همه کسانى که با پایدارى در اعمال خیر به دنبال نجات اند، زندگى جاودان عطا کند». پیمان با نوح بعد از طوفان نیز بیانگر اصل تدبیر الاهى نسبت به «امت ها»ست. این پیمان در طول دوره هاى امت ها، به قوت خود باقى مى ماند و سپس خدا ابراهیم را برمى گزیند: خدا به منظور گرد آوردن بشریت متفرق، ابراهیم را از ولایت خود، مولد خویش و از خانه پدر خود فرا مى خواند (پیدایش 12:1)، و او را ابرام مى گرداند، یعنى «پدر امت هاى بسیار»؛ «از تو جمیع قبایل جهان برکت خواهد یافت». ذریه ابراهیم امانت دار پیمانى خواهند بود که با مشایخ، یعنى افراد برگزیده، بسته شد و فراخوانده شدند تا براى روزى آماده شوند که خدا تمام فرزندانش را در یک کلیسا جمع خواهد کرد. آنان ریشه آن درختى خواهند بودکه امت ها وقتى ایمان مى آورند بدان پیوند زده مى شوند. مشایخ، پیامبران و برخى شخصیت هاى دیگر عهد عتیق در تمام سنت هاى عبادى کلیسا به عنوان قدیس مورد تکریم بوده اند و همیشه خواهند بود. و آنگاه موسى واسطه وحى الاهى مى شود: خدا، بعد از مشایخ، اسرائیل را با رهانیدن از بردگى در مصر، به عنوان قوم خود شکل داد. او با آنان عهد کوه سینا را پى ریزى کرد و از طریق موسى شریعتش را به آنان عطا کرد تا او را خداى واحد زنده و حقیقى، پدر مآل اندیش و داور عادل بدانند و بدین عنوان به او خدمت کنند، و منتظر منجى موعود باشند. و در نهایت، عیسى «واسطه و کمال همه وحى ها» است. خدا همه چیز را در این کلمه خود گفته است. در این میان، قدیس یوحناى صلیبى، آیات 1 و 2 از نامه به عبرانیان را به نحو شگفت انگیزى تفسیر کرد: او با اعطا کردن پسرش به ما که تنها کلمه اش است (زیرا کلمه دیگرى ندارد)، به یکباره همه چیز را در این یگانه کلمه اش گفته است و چیز دیگرى براى گفتن ندارد... زیرا آنچه را به طور پراکنده به پیامبران گفته است، اکنون با اعطاى این کل که پسرش است، به یک مرتبه همه چیز را به ما گفته است. هر که چشمانش را بر مسیح کاملا متمرکز نکند و با تمایل به نوعى بدعت دیگر به سر برده، جویاى خدا باشد یا آرزومند نوعى مکاشفه یا وحى باشد، نه تنها به خاطر رفتار احمقانه، بلکه به خاطر رنجاندن او گناهکار خواهد بود. نکته آخر آن است که بنابه دیدگاه کلیساى کاتولیک، پس از عیسى مسیح، وحى دیگرى نخواهد بود. «بنابراین، تدبیر نجات مسیحى، بدین لحاظ که همان عهد جدید و نهایى است، هرگز از بین نخواهد رفت و پیش از تجلى شکوهمند خداوند ما عیسى مسیح، توقع وحى همگانى جدیدى نمى رود». با این حال، اگرچه وحى از قبل کامل است، معناى آن کاملا روشن نشده و این بر عهده دین مسیحیت است که به تدریج و در طول قرن ها معناى تام خود را دریابد.
(ادامه دارد...).

منـابـع

حمید بخشنده- فصلنامه هفت آسمان- شماره سی و هفتم- مقاله بررسى نقادانه وحی و کتاب مقدس در الاهیات کاتولیک

ابراهیم امینى- وحى در ادیان آسمانى- قم- مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى- 1377 ش.

باربور ایان- علم و دین- ترجمه بهاءالدین خرمشاهى- تهران- مرکز نشر دانشگاهى- 1374 ش.

پیترز، اف. اى- یهودیت، مسیحیت، اسلام- ج 2- ترجمه حسین توفیقى- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1384 ش.

هنری تیسن- الاهیات مسیحى- ترجمه ط. میکائلیان- انتشارات حیات ابدى.

آرچیبالد رابرتسون- عیسى اسطوره یا تاریخ- ترجمه حسین توفیقى- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1378 ش.

محمدرضا- زیبایى نژاد- مسیحیت شناسى مقایسه اى- تهران- 1382 ش.

محمدباقر سعیدى روشن- تحلیل وحى- تهران- 1375 ش.

عبدالرحیم سلیمانى- نقادى کتاب مقدس- هفت آسمان- شماره 8- زمستان 1379 ش.

دان کیوپیت- دریاى ایمان- ترجمه حسین کامشاد- تهران طرح نو- 1376 ش.

تونی لین- تاریخ تفکر مسیحى- ترجمه روبرت آسریان- تهران- نشر و پژوهش فرزان روز- 1380 ش.

توماس میشل- کلام مسیحى- ترجمه حسین توفیقى- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1381 ش.

جان بى ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه على اصغر حکمت- تهران انتشارات علمى و فرهنگى- 1385ش.

جیمز هاکس- قاموس کتاب مقدس- تهران اساطیر- 1377 ش.

ویلیام هوردرن- راهنماى الاهیات پروتستان- ترجمه ط. طهوس میکائیلیان- تهران شرکت انتشارات علمى فرهنگى- چاپ اول- 1368 ش.

جان هیک- فلسفه دین- ترجمه بهزاد سالکى- تهران- انتشارات بین المللى الهدى- 1376 ش.

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد