نعمتهای جسمانی بهشت در قرآن
فارسی 2888 نمایش |یکی از جنبه های دو باغ و دو جنت بهشتی به خوردن مربوط مى شود و قرآن از نیازمندیهاى اولیه نعمت (چیزهاى ضرورى) سخن نمى گوید بلکه از نعمتهاى تحملى تکمیل کننده آنها سخن به میان مى آورد و آن میوه ها است، و اشاره مى کند که آنها نیز در آن باغها به منتها درجه کمال و فزونى و گوناگونى وجود دارد: «فیهما من کل فاکهة زوجان؛ در آنها از هر میوه دو جفت وجود دارد.» (الرحمن/ 52)
علامه طباطبائی در ذیل این آیه می فرمایند: «منظور از "دو زوج" دو صنف است. و بعضى از مفسرین درباره این دو صنف میوه گفته اند: یک صنف از آن میوه هایى است که آن را مى شناسند، چون آنها را در دنیا دیده بودند، و صنف دیگرى هست که آن را نمى شناسند، چون در دنیا نبوده و ندیده بودند. بعضى دیگر وجوهى دیگر گفته اند ولى در خود آیه شریفه هیچ دلیلى بر هیچ یک از آن وجوه نیست.» پس هیچ میوه اى نیست که در آنها موجود نباشد، و میوه علاوه بر فایده مادى آشکار آن، عطر و لذت خاصى دارد که انسان آن را در چشم انداز خود بر سر سفره یا بر درخت احساس مى کند که از اشکال و رنگهاى آن به دست مى آید، و در بوهاى پاکیزه و مزه لذیذ و گواراى آنها، و شاید نام عربى آن (الفاکهة) از فاکهة و تفکه مشتق شده باشد که آن سخنان شیرین و خوشمزه اى است که میان دوستان مأنوس با یکدیگر مبادله مى شود.
این سؤال پیدا مى شود که معنى «زوجان» چیست؟ گفته اند: از هر نوعى دو گونه وجود دارد که یکى از آنها شبیه به میوه هاى دنیا است، و دیگرى در حجم و مزه و رنگ با آن تفاوت و برترى دارد و مخصوص به آخرت است، و خداى تعالى گفته است: «و بشر الذین آمنوا و عملوا الصالحات أن لهم جنات تجری من تحتها الأنهار کلما رزقوا منها من ثمرة رزقا قالوا هذا الذی رزقنا من قبل و أتوا به متشابها؛ و به کسانى که ایمان آورده و کردار شایسته داشته اند، مژده ده که ایشان را باغهایى است که از زیر آنها نهرها روان است، و هر گاه که از میوه آنها بهره مند شوند و آن را بخورند مى گویند که این میوه پیش از این نیز روزى ما شده بود و مشابه به اینها است.» (بقره/ 25)
ممکن است مقصود از زوجان آن باشد که هر چه در باغ اولى وجود دارد در دومى نیز موجود است، یا این که مقصود آن است که دو نوع از یک میوه، یا این که مقصود آن است که یکى میوه معمولى و دیگرى میوه تجملى تکامل یافته است، و به همان گونه که بعضى از نعیم بهشت مکمل بعضى دیگر است، عذاب جهنم نیز چنین است و جهنم را حمیم آن تکمیل مى کند. آن کس به این نعیم دسترسى پیدا مى کند که خداوند رحمن را شناخته باشد، و او را چنان که شایسته است قدر گذارد، به آلاء او اعتراف کند، و از مقام او بترسد.
«فبأی آلاء ربکما تکذبان؛ پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟» (الرحمن/ 13) این آیه ها تأکید بر آن دارد که سخن از بهشت و دوزخ حق است و تنها براى انگیختن حالت طمع و ترس در نزد بشر (که بعضى چنان مى پندارند) ادا نشده است، و پروردگار ما از این که مخالف وعده خود عمل کند بى نیاز است، یا این که سخن ناروایى بگوید، و این که قدرت او در جایگاه رحمت یا در جایگاه شکنجه و عقوبت مطلق است و هیچ چیز او را محدود نمى کند: «إنما أمره إذا أراد شیئا أن یقول له کن فیکون؛ کار او چنان است که چون چیزى را اراده کند، به آن مى گوید باش پس مى باشد و هستى پیدا مى کند.» (یس/ 82) ولى دشوارى کار انسان در آن است که امور را نسبت به توانایى خود مقایسه مى کند و نیز فهم خود که هر دو محدود است، و چون او نمى تواند مردگان را زنده کند، در بعث و قیامت شک مى کند، و چون خود از علم آینده و دیدن آنچه برایش دیدنى نیست محجوب و محروم است، در غیب شک مى کند و به آن کافر مى شود، و این خود نوعى از شرک فکرى است، و خداوند متعال گفته است: «و ما قدروا الله حق قدره و الأرض جمیعا قبضته یوم القیامة و السماوات مطویات بیمینه سبحانه و تعالى عما یشرکون؛ و قدر و ارج خدا را، چنان که باید و شاید، نشناختند، و همگى زمین در روز قیامت در چنگ او است، و آسمانها پیچیده اند به دستش، او منزه و برتر است از این که براى او شریک قائل شوند.» (زمر/ 67)
براى آن که انسان از این شرکى که او را حتى به تکذیب آیات خدا مى کشاند خلاص شود، لازم است که به امور، و مخصوصا حقایق بزرگ، از دریچه ایمان به قدرت مطلقه خدا نگاه کند: «ما قدروا الله حق قدره إن الله لقوی عزیز؛ قدر خدا را چنان که شایسته قدرشناسى است، ندانستند، خدا قوى و عزیز است.» (حج/ 74)
در جائی دیگر می فرماید که: «إن للمتقین مفازا* حدائق وأعنابا* و کواعب أترابا* و کأسا دهاقا؛ مسلما برای پرهیزگاران نجات و پیروزی بزرگی است. باغ هایی سرسبز و انواع انگورها، و حوریانی بسیار جوان و هم سن و سال و جام هایی لبریز و پیاپی (از شراب طهور).» (نبأ/ 31 ـ 34) در این آیات نیز سخن از باغ های انگور به میان آمده است. البته اشاره شد که درخت بهشتی هر نوع میوه ای که اراده شود، در همان لحظه پدید می آورد.
این آیه، گرچه با واقع شدن در سیاق آیات دیگر بیان مرحله و زندگى نهایى گروه فائزان به سعادت ابدى است، ولى آمدنش با جمله اسمیه، بیان یک حقیقت کلى و صادق بر همه شؤون و مراحل و میدانهاى زندگى انسان می باشد، و با در نظر گرفتن معناى عام لغوى «متقى» که به معناى اتخاذ وقایه (حافظ و نگهبان گرفتن) است، این حکم و قانون در زندگى حیوانات بلکه مصنوعات ماشینى نیز صدق می کند، زیرا رسانیدن به مقصد (فوز بدان) که علت غایى اینگونه مصنوعات است، بدون داشتن دستگاه نگهدار (مهار کننده- ترمز) متناسب، میسر نیست هر چند دستگاه ها و ابزار دیگر آنها کامل و مجهز باشد. فوز انواع حیوانات که ابقاء نوع است نیز معلول وقایه ها (محفظه ها و نگهبانها) ى آنها است. حیوانات، هر چند داراى اعضاء و جوارح کامل باشند، اگر داراى وقایه کامل نباشند قابلیت بقا ندارند، قابلیت بقا و فوز آنها در میدان حیات، متناسب با تکامل و قدرت وقایه آنها می باشد.
انسان، بیش از وقایه هاى کامل طبیعى و غریزى که براى حفظ و دفاع دارد، براى فوز به کمالات و مقاصد برتر دیگر هم باید در سازمان داخلى نفسانى خود داراى وقایه ارادى باشد، این وقایه ارادى ناشى از عقل و ذهن روشن و نیرومند یا ایمان است که می تواند حاکم بر قوا و انگیزه ها و طغیان شهوات باشد تا آنها را هماهنگ سازد و در طریق خیر و صلاح رهبرى کند. براى رسیدن به هر کمال مطلوب و مقصدى و در همه میدان هاى زندگى، داشتن چنین وقایه اى «مانند دستگاه ترمز ماشین» لازم و ضرورى است و خود مانند صحت و سلامت بدن و جهازات آن مطلوب می باشد، کسانى که قوا و مبادى نفسانیشان با هم هماهنگ نیست و بر حسب محیط و محرکات مبادى شهوانى و غضبى و عواطف آنها طغیان می کند و حاکم بر اراده می گردد، فاقد اندیشه روشن و هدایت عقل و ایمان می باشند، از این رو نه می توانند خود را از تاریکیهاى جهل و سقوط در آلام و وحشتها و اندوهها و زبونیهاى ناشى از لذات پست و غرورهاى سفیهانه به مقام علم و اطمینان و قدرت و روشنى ایمان بالا برند، نه در میدانهاى زندگى فوزى دارند و نه داراى صحت و سلامت مزاج نفسانى میباشند. محیط ذهن، آن گاه که با قدرت تقوا از اوهام و هوسها و انگیزه هاى ناشى از آنها پاک شد، آماده درک حقایق علمى و دریافت اسرار عالم می شود. در میدان تنازع حیات و جنگ با صورتهاى مختلف آن، فوز از آن کسانیست که پیش از داشتن همه سلاحها، مسلح به قدرت تقوا باشند پیروزى نهایى همیشه براى سپاهیان با تقوایى است که حاکم بر ترس و طمع و شهوات خود و مطیع فرمانده هشیار و فداکار باشند.
بقا و سعادت براى ملتى سرنوشت شده است که در روابط افراد و طبقات آن، حق و قانون ناشى از تقوا حاکم باشد، این همان تقواى اجتماعیست. هر چه در امور نفسانى و اجتماعى، و اسرار زندگى بیشتر تحقیق و بررسى شود، نقش این آیه إن للمتقین مفازا، در همه میدانهاى حیات و بالاى سر هر اجتماع و گروه و افراد، آشکارتر می گردد، و اگر در اوایل یا اواسط میدانهاى حیات آشکار نشود، در نهایت و اواخر هر میدانى، به یقین، فوز براى متقیان است: و العاقبة للمتقین مفاز (اسم زمان و مکان و متضمن معناى مصدر) مشعر بر همین تعمیم و توسعه میدان فوز و نهایت آن است.
این آیه با آنکه بیان یک حقیقت عمومى و کلیست، از این نظر که در ضمن و سیاق آیات دیگر آمده است، بیان فوز نهایى متقیان در برابر طاغیان می باشد، طاغیان در کمینگاه جهنم در مى آیند و بدان سو رانده می شوند، و متقیان (بسته به درجه قدرت تقوا و کشش آن) دیر یا زود، از آن در می گذرند و نائل می شوند، به چه چیزها نائل می شوند؟ "حدائق و أعنابا" این نمونه اى از لذات محسوس و مطعوم است که به صورت بدل جزء از کل (فوز کلى) ذکر شده است: باغستانهاى محصور و خرمى که محصول اعمال و اندیشه هاى ثمر بخش متقیان است، مشاهده ثمرات اعمال که خود مهمترین آمال انسان است، آن هم به صورت پایدار و مستمرى که از هر اندیشه و عملى درخت و ثمرى برآید، و از مجموع آنها باغستانهاى خرم و پر بهره بروید محصول و ثمرات محسوس تقوا، از حدود محصور دیوار باغها و بوستانهاى داراى درختهاى سر برافراشته می گذرد و در مثال تاکستانها «اعناب» ى نامحصور و گسترده در دشتها و تپه ها در مى آید. ریشه هاى این درختان بهشتى ثابت تر، ثمراتش با بابرکت تر و میوه هاى لذیذ و غذایى آن بیشتر در دسترس دیگران (غیر صاحبان اصلى آنها) واقع می شود. اینها آثارى است که از طریق به ثمر رسیدن اعمال و لذات ذوق «طعم» و دیده، متقیان بدانها نائل و خشنود می شوند.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- پرتوى از قرآن- جلد 3 صفحه 54
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 19 صفحه 184
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 14 صفحه 358
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها