نمونه هایی از تأثیر قرآن و حدیث در آثار سنائی
فارسی 7466 نمایش |زمینه و زمانه سنایی
سنائی (ابوالمجد مجدودبن آدم) غزنوی شاعر بلند مرتبه عارف، و فصیح زبان فارسی در سده ششم هجری است. ولادت او در میانه سده پنجم هجری در غزنین اتفاق افتاد. در روزگار نخستین عمر به دربار سلطان مسعودبن ابراهیم غزنوی (492-508 هـ.ق) و بهرام شاه بن مسعود غزنوی (511-522 هـ.ق) راه یافت و در ستایش آن دو چکامه ها ساخت. ولی پس از سفر به خراسان و ملاقات با مشایخ صوفیه حالش دگرگون شد و کار او به زهد و انزوا و تأمل در مسائل عرفانی کشید. شخصیت سنائی از همین زمان بروز کرد، و در همین دوره است که به سرودن قصائد زهدآمیز و واعظانه، و ایجاد منظومه های مثنوی مشهور حدیقه الحقیقه و طریق التحقیق و سیر العباد و کارنامه بلخ و جز آنها توفیق یافت. دیوان سنائی حدود سیزده هزار و پانصد بیت دارد، و چندین بار چاپ شده است. با ظهور سنائی، شاید نخستین بار بود که قصیده و مثنوی صرفا به بحث در مسائل عرفانی و حکمی اختصاص می یافت. وفات سنائی به احتمال زیاد به سال 535 هـ. ق در زادگاهش غزنین رخ داد و مقبره اش امروزه زیارتگاه خاص و عام است.
دریافت دقایق عرفانی و معنوی از آثار سنایی
سنائی در روزگاری شاعرپروری به عرصه رسیده بود. با شاعران بزرگ آن روزگار از جمله مسعود سعد سلمان، عثمان مختاری، سید حسن غزنوی، معزی، سوزنی سمرقندی و انوری و چند شاعر بزرگ دیگر معاصر بوده است. از این گروه، با عثمان مختاری همشهری خود رابطه دوستی و مودت داشته، معزی را مرثیت گفته، و سوزنی او را به تلویح و تصریح هجو گفته است.
هر چند سنایی مبتکر ترانه ها و غزل های صوفیانه در شعر فارسی نیست و پیش از او ابو سعیدبن ابی الخیر و عین القضات همدانی (مقتول) و خواجه عبدالله انصاری هروی شعرهایی از این دست می سروده و یا از دیگران می خوانده اند، ولی سنائی این طریقه را گسترش بسیار داده، طبع خود را در پیچ و خم نکات مشکل ذوقی و عرفانی انداخته است، و به همین دلیل بزرگان روزگار او از قبیل عین القضات در نامه ها و تمهیدات و خاقانی (فن، 595 هـ.ق) و پس از آنها عطار در مثنوی های خود و مولوی در مثنوی معنوی و دیوان کبیر و فیه ما فیه او را ستوده اند و فهم دقایق معنوی و عرفان حق را به کتابهای او حوالت کرده اند. و حتی در کتابهای معاصر شاعر اشعار و داستان های حدیقه و دیوان یاد شده (عین القضات در تمهیدات و نامه ها و نصرالله منشی در کلیله و دمنه از اشعار او آورده اند).
سنائی در آغاز کار که ستایش گفته، روش شاعران دوره غزنوی بویژه فرخی و عنصری را تقلید می کرد. ولی بعدها که به راه عرفان و تصوف افتاد شیوه نسبتا جدیدی ابداع کرد و راه و رسم پیشینیان این طریقه را رواج و کمال بخشیده، قصاید و غزلیات و مثنوی های مفصل و کوتاه سروده، ترکیب ها و تعبیرهای جدیدی پدید آورده است، و در این راه، کلام خود را به اشارات مختلف از آیات و احادیث و قصص و تمثیلات، و استدلال های عقلی از آنها برای اثبات مقاصد دینی-عرفانی خود آراسته است. و به سبب همین فرو رفتن در مباحث عرفانی، استفاده های ویژه از آیات و احادیث و اصطلاحات علمی نجوم، طبیعی و جز آنها، بسیاری از ابیات او (بویژه در حدیقه) مشکل و دشواریاب شده و محتاج شرح و تفسیر گشته است. و ظاهرا همین روش سنائی موجب انصراف بسیاری از گویندگان از امور ساده و مسائل عادی و توجه آنها به مسائل پیچیده تر روحانی و سرودن قصاید طولانی در زهد و وعظ و حکمت و عرفان و اخلاق شده است.
تاثیر پذیری فراوان سنایی از قرآن
تأثرات لفظی و معنوی سنائی از قرآن و حدیث به اندازه ای زیاد است که به راستی نشان دادن موارد آنها تنها در مقدمه حدیقه او مستلزم پرداختن کتابی کلان می شود. اشتغال دائم سنائی را به قرآن و حدیث از این ابیات دیوانش می توان به نیکی دریافت که می گوید:
سائق و قائد صراط الله *** به ز قرآن مدان و به ز اخبار
جز به دست و دل محمد نیست *** حل و عقد خزانه اسرار
نمونه هایی از تأثیرات آیات قرآنی و احادیث در اشعار سنائی
آن دلبر عیار اگر یار منستی *** کوس لمن الملک زدن کار منستی
گویند که جز هیچکسان را نخرد یار *** من هیچکسم کاش خریدار منستی
که اقتباس از کریمه «... لمن الملک الیوم لله الواحد القهار؛ امروز فرمانروايى از آن كيست از آن خداوند يكتاى قهار است» (غافر/ 16) است و لمن الملک زدن کنایه از مفاخره کردن و دعوت به معارضه و مبارزه است.
پاره یی گوشت، نام دل کردی *** دل تحقیق را بهل کردی
آنچه دل نام کرده ای به مجاز *** رو به پیش سگان کوی انداز
آن بود دل که وقت پیچا پیچ *** جز خدا اندر او نیابی هیچ
که تلمیح لطیفی است به حدیث معروف: «قلب المؤمن عرش الرحمن».
ایکه در بند صورت و نقشی *** بسته استوی علی العرشی...
استوی، از میان جان می خوان *** ذات او بسته جهات مدان
کاستوی آیتی ز قرآن است *** گفتن لا مکان ز ایمان است...
ینزل الله هست در اخبار *** آمد و شد تو اعتقاد مدار
لا مکان گوی کاصل دین این است *** سر بجنبان که جای تحسین است
که اقتباس است از آیه «ان ربکم الله الذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام ثم استوی علی العرش یدبر الامر...؛ بیگمان پروردگار شما خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر عرش مستوی شد...» (یونس/ 3) و بیت چهارم اشاره به حدیثی است که می گوید: «ینزل الله یوم القیامة الی السماء الدنیا...؛ روز رستاخیز خدای تعالی به آسمان دنیا فرود می آید» (ابن جوزی، نقد العلم و العلماء، ص 84).
آن نبینی که پیشتر ز وجود *** چون تو را کرد در رحم موجود
روزیت داد نه مه از خونی *** کردگاری حکیم بی چونی
در شکم مادرت همی پرورد *** بعد نه ماه در وجود آورد
آن در رزق بر تو چست ببست *** دو در بهترت بداد به دست
بعد آن الف داد با پستان *** روز و شب پیش تو دو چشمه روان
گفت کاین هر دو را همی آشام *** کل هنیا که نیست بر تو حرام
چون نمودت فطام بعد دو سال *** شد دگرگون تو را همه احوال
داد رزق تو از دو دست و دو پای *** زین بگیر و از آن برو هر جای
گر دو در بر تو بسته کرد رواست *** عوض دو چهار در بر جاست
زین ستان زان ببر به پیروزی *** گرد عالم همی طلب روزی
که تلمیح و اقتباس از دو آیه است: یکی تلمیح از آیه 233 سوره بقره است که می فرماید: «فالوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین لمن اراد ان یتم الرضاعة و علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف لا تکلف نفس الا وسعها...؛ و مادران دو سال تمام فرزندان خود را شیر دهند. این برای کسی است که بخواهد شیر دادن را تمام کند، و خوراک و پوشاک زنان شیرده به وجه پسندیده به عهده پدری است (که بچه برای او به دنیا آمده). بر هیچکس تکلیفی بیش از توانایی او نمی شود...»؛ دیگری اقتباس از آیه «کلوا و اشربوا هنیئا...؛ بخورید و بیاشامید به گوارایی...» (طور/ 19).
آنچه داری تو دل بدو مسپار *** آنچه او دادت استوار آن دار
تو خزینه نهی نیابی باز *** چون بدو دادی او دهد به تو باز...
که تلمیح است از آیه 96 سوره نحل که می فرماید «ما عند کم ینفد و ما عند الله باق؛ هرچه نزد شماست به پایان می رسد و آنچه نزد خداست جاودان ماند».
این جهان بر مثال مرداری است *** کرکسان گرد او هزار هزار
این مر آنرا همی زند مخلب «مخلب=چنگال» *** آن مر این را همی زند منقار
آخر الامر بر پرند همه *** وز همه باز ماند این مردار
که اقتباس است از حدیث «الدنیا جیفة و طلابها کلاب»، راغب اصفهانی این خبر را از حضرت سجاد (ع) به صورت زیر آورده است: «انما الدنیا جیفة حولها کلاب، فمن احبها فلیصبر علی معاشرة الکلاب؛ دنیا مانند لاشه یی است که گرد آن را سگان گرفته اند. پس کسی که آن را دوست دارد باید بر همنشینی سگان شکیبا باشد».
با همه خلق جهان گرچه از آن *** بیشتر بیره و کمتر برهند
تو چنان زی که چو بمیری برهی *** نه چنان چون تو بمیری برهند
که تلمیح به کلام حضرت امیر مؤمنان (ع) است که گوید: «خالطوا الناس مخالطة ان متم معها بکوا علیکم، و ان عشتم حنوا علیکم».
بید بی بار ایمن است از زحمت هر کس ولی *** سنگ نا اهلان خورد شاخی که دارد میوه بار
که تلمیح است به «البلاء للولاء» بلا و رنجوری از آن نیکان است؛ و «ان البلوی اسرع الی المؤمن من الماء الی الحدور؛ بلا بر سر مؤمن آسانتر می آید تا آب به سراشیبی»؛ و «المؤمن ملقی و الکافر موقی؛ مؤمن رها شده است و کافر را نگاهداری می کنند»؛ و «اذا احب الله قوما ابتلا هم؛ هرگاه خدا گروهی دوست بدارد گرفتارشان می سازد» (سیوطی، جامع صغیر، ج 1 ص 24).
منـابـع
دکتر علی اصغر حلبی- تاثیر قرآن و حدیث در ادبیات فارسی- انتشارات اساطیر 1374
امام محمد غزالی- احیاءالعلوم
ابوالفتح رازی- تفسیر روض الجنان و روح الجنان
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها