عید غدیر در اسلام (تشیع)
فارسی 5696 نمایش |از جمله اموری که به منظور ثبات و نشر داستان غدیر و جاودان ماندن خاطره آن و تأمین تحقق و ثبوت مفاد آن مورد توجه و اهتمام بوده، عید گرفتن این روز تاریخی است که همه ساله در روز و شب آن مجامع و محافل تشکیل شود و مراسم بندگی خدا و ابراز خشوع به درگاه احدیت اجراء گردد و سیره نیکی و بخشش و بذل وجوه بریه و توجه به حال ناتوانان و مستمندان و توسعه به زندگی خانواده ها و عائله ها و در بر کردن لباس های نو و زیبا با آرایش، پیروی و مورد عمل قرار گیرد، و در نتیجه اجراء این تشریفات و تظاهرات در میان مردم معتقد است که توجه عموم طبقات به طرف یک وضع نوین و منظره جالب معطوف شده و این وضع بی خبران را وا می دارد به تفحص و پرسش علل و موجبات آن و منجر می شود به تجسس از روایت آن و دانایان به بیان روایات متواتره مشتمل بر این امر خطیر پرداخته و گویندگان و سرایندگان به ایراد خطابه و انشاء قصاید و منظومات می پردازند و بدین وسائل رشته روایت غدیر خم و اسناد آن به یکدیگر متصل و پیوسته گشته و در میان هر قوم و گروه و در هر عصر و زمان این خبر تکرار و این داستان به زبانها جاری و طرق متصله آن در اذهان محفوظ و پایدار می گردد.
آنچه از این کیفیت برای اهل تحقیق آشکار می شود دو امر است، یکی اینکه عید غدیر خم فقط به گروه شیعه اختصاص ندارد و هر چند که این گروه نسبت به این امر علاقه خاصی ابراز می نمایند ولی در عین حال دیگران هم از سایر فرق مسلمین در این عید با شیعه شرکت می نمایند، بیرونی در «الاثار الباقیة فی القرون الخالیة» ص 334 این روز را از جمله اعیادی ذکر نموده که مورد توجه و اعتناء اهل اسلام است، و در «مطالب السئول» تألیف ابن طلحه شافعی در ص 53 چنین مذکور است:
«روز غدیر خم را امیرالمؤمنین (ع) در شعر خود یاد کرده و این روز عید گشته برای اینکه روزی است که رسول خدا (ص) آن جناب را به این جایگاه ارجمند (ولایت) منصوب نموده و او را بدین جهت بر جمیع خلق برتری بخشیده.» و در ص 56 گوید: «هر معنائی که ممکن است لفظ مولی دلالت بر آن داشته باشد نسبت به شخص رسول خدا (ص) همان معنی را برای علی (ع) قرار داده و این مرتبه ایست عالی و جایگاهی است رفیع و مقامی است شامخ که آن جناب را بدان مخصوص نموده و به همین جهت این روز، روز عید و هنگام سرور و شادمانی و موسم انبساط و مسرت دوستان او گشته.»
این جمله خود اشتراک تمام مسلمین را در عید گرفتن این روز ثابت می نماید، خواه ضمیر (دوستان او) به پیغمبر (ص) برگردد و خواه به علی (ع) برگردد، اگر به پیغمبر برگردد که مطلب واضح است، و اگر به علی (ع) برگردد باز مقصود حاصل است، زیرا همه مسلمین علی (ع) را دوست دارند چه آنها که او را جانشین بلافصل پیغمبر (ص) می دانند و چه آنها که آن حضرت را چهارمین خلیفه رسول خدا (ص) قرار داده اند. و در میان تمام فرق مسلمین کسی نیست که با آن جناب سر عداوت و دشمنی داشته باشد جز تعداد ناچیزی از خوارج که آنها از دین اسلام خارج شده اند.
کتب تاریخ درسهایی از این عید به ما می دهد و حاکی است که امم اسلامی در شرق و غرب جهان بر این عید توافق دارند و مردم مصر و مغاربه و عراق از قرون گذشته به این روز دایر به عید بودن آن توجه و اعتناء داشته و روزی بوده نزد آنان که نماز و دعا و خطبه و انشاد شعر در آن معمول بوده چنانکه در کتب مربوطه مفصلا مذکور است. و در موارد عدیده از «وفیات الاعیان» تالیف ابن خلکان اتفاق عموم مسلمین بر عید بودن این روز استفاده می شود، مثلا در شرح حال مستعلی پسر مستنصر در جلد 1 ص 60 چنین مذکور است: بیعت با نامبرده در روز عید غدیر خم واقع شده و آن هجدهم ذی الحجة است به سال 487، و در شرح حال مستنصر بالله عبیدی در جلد 2 ص 223 چنین مذکور است: نامبرده شب پنجشنبه هجدهم ذی الحجة سال 487 وفات یافت، سپس خود گوید: «و این شب، شب عید غدیر است، یعنی شب هجدهم ذی الحجة، و آن، غدیر خم است، و گروه بسیاری را یافتم که سؤال می کنند از این شب که در چندم ذی الحجه بوده؟ و این مکان (غدیر خم) بین مکه و مدینه است و در آن گودال آبی است و گفته می شود که در آنجا درخت زاری است که آب در آن جمع می شود، و چون رسول خدا (ص) از سفر حجة الوداع از مکه مشرفه بازگشت و به این مکان رسید و با علی بن ابی طالب (ع) برادری خود را اعلام فرمود، گفت: «علی از من به منزله هارون است از موسی بار خدایا، دوست بدار کسی را که او را دوست بدارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن بدارد و یاری فرما آنکه را که او را یاری نماید و خار گردان آنکه را که او را خار نماید.» و شیعه به این روز علاقه زیادی دارند.»
حازمی گوید: «آنجا وادیی است بین مکه و مدینه و نزد جحفه گودالی است که در آنجا پیغمبر (ص) خطبه خواند و این وادی به دشواری و شدت گرمی موصوف و معروف است.»
همین مطلب را (دایر به علاقه زیاد شیعه به این روز) که ابن خلکان ذکر نموده مسعودی نیز در «التنبیه و الاشراف» ص 221 بعد از ذکر حدیث غدیر بیان داشته گوید: «و فرزندان علی (ع) و شیعیان او این روز را بزرگ می شمارند.» و مانند این مطلب را ثعلبی در «ثمار القلوب» نگاشته، پس از آنکه شب غدیر را از شبهای مضاف به نام و مشهور در نزد امت شمرده در ص 511 گوید: «و این همان شبی است که فردای آن رسول خدا (ص) در غدیر خم بر جهاز شتران خطبه خواند و ضمن خطبه خود فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله». شیعه این شب را بزرگ می شمارند و آن را به شب زنده داری و قیام به عبادت به سر می برند.»
بلی آنها معتقدند که نص و تصریح بر خلافت بلافصل (علی (ع)) در آن تحقق یافته. و آنان گرچه به این عقیده از سایرین جدا و منفردند ولی در این که شب غدیر از شبهای مضاف به نام و مشهور است با امت اسلامی متفق و هم عقیده می باشند، و این شهرت و اهمیت نیست مگر به سبب اعتقاد به امر خطیر و بزرگی و فضیلت آشکاری که در بامداد آن صورت گرفته. و وقوع همین امر بزرگ و مهم در این روز آن را روز خاص یا عید مبارکی گردانده است، و در اثر این اعتقاد در فضیلت روز غدیر و شب آن، فرط اشتهار این جهت تا به حدی رسیده که زیبائی و فروغ (در بیانات شاعرانه و مغازلات ادیبانه) به آن تشبیه شده، تمیم بن معز صاحب دیار مصریه که در سال 374 وفات یافته ضمن قصیده که باخرزی در «دمیة القصر» ص 38 از او نقل نموده چنین سروده:
تروح علینا باحداقها *** حسان حکتهن من نشر هنه
نواعم لا یستطعن النهوض *** اذا قمن من ثقل اردافهنه
حسن کحسن لیالی الغدیر *** و جئن ببهجة ایامهنه
یعنی: «به گردش می آورند پیاله های شراب را برای ما زیبارویانی که بوی خوش آنان مانند پیاله هاست نازک بدنانی که نمی توانند بلند شوند از سنگینی کفلهایشان، زیبا هستند مانند زیبائی شبهای غدیر و هنگام آمدن زیبائی و خوشی ایام غدیر را با خود می آورند.»
از جمله دلائل این امر، تهنیت و مبارک بادی است که به وسیله شیخین و زنان رسول خدا (ص) و جز آنها از صحابه به امر رسول خدا (ص) نسبت به امیرالمؤمنین (ع) صورت گرفته، به طوری که قریبا به چگونگی آن واقف خواهید شد و تهنیت و مبارک باد از خواص عید و مواقع شادمانی و سرور است.
امر دوم، این است که سابقه این عید امتداد داشته و پیوسته در اعصار و قرون گذشته چنین بوده تا دوران عهد پیغمبر (ص) و آغاز پیدایش این فضیلت و عید، روز غدیر بوده است در حجة الوداع پس از آنکه پیغمبر اسلام (ص) جایگاه استوار و ثابت خلافت کبری را آشکار و مرکز امارت خود را از وجهه دینی و دنیوی به آن گروه عظیم از پیروان خود ابراز فرمود و مبنای رفیع دین مقدسش را معین داشت، در نتیجه روز مزبور عالی ترین اشتهار را به دست آورد تا به حدی که هر کس با اسلام و معالم اسلام وابسته و معتقد بود از موقعیت آن روز قرین مسرت گردید، چه مسرتی از این بالاتر که در چنین روزی مرکز شریعت و سرچشمه ریزش و فیضان انوار تابان احکام دین معلوم و مشهود گشته و دیگر امیال و اهواء این و آن این پایگاه استوار را زایل و منقلب نمی کند و جهل و ابهامی وجود ندارد که این امر صریح را در گودال پست اوهام پنهان نماید، چه روزی بزرگتر از این روز هست؟ در حالی که سنن و آداب شریعت در این روز آشکار گشته و شاهراه سعادت نمایانده شده و تکمیل دین و اتمام نعمت در آن صورت گرفته و قرآن کریم آن را تأیید و پشتیبانی نموده.
زمانی که پادشاهان صوری بر سریر سلطنت تکیه می زنند ملت آن روز را روز شادی و مسرت و عید می گیرند و به افتخار آن چراغان می کنند، محافل جشن تشکیل می دهند و گروه گروه در آن مجامع و محافل مجتمع شده و خطباء و ادباء به ایراد خطابه و سرودن مدیح و قصائد می پردازند و خوانهای نعمت می گسترانند چنانکه این سیره و عادت در هر قوم و ملتی معمول است، بنابر این قاعده روزی که سلطنت اسلامی ولایت عظمای دین تحقق یافته به نام شخصیتی که پیغمبر اسلام (ص) به وحی الهی او را با تصریح و تأکید به آن مقام منصوب فرموده سزاوارتر است که چنین روزی عید گرفته شود و مجلل ترین مظاهر جشن و سرور در آن نمایان گردد، و به اعتبار اینکه چنین روزی از اعیاد دینی است شایسته و روا است که مضافا بر اجراء مراسم شادی و مسرت اموری نیز که موجب قرب به درگاه حضرت باری است از روزه و نماز و دعا و غیره مورد عمل قرار گیرد. برای تأمین همین منظور و اموری که ذکر شد، رسول خدا (ص) امر فرمود، حاضرین در آن مجمع را از امت خود که از جمله آنها شیخین (ابوبکر و عمر) بودند و دیگر بزرگان قریش و وجوه انصار و همچنین زوجات خود را که بر امیرالمؤمنین (ع) وارد شوند و او را به این منصب عالی و حظ وافری که به سبب عهده دار شدن مقام ولایت کبری واری که امر و نهی در دین خدا احراز نموده تهنیت و شادباش گویند.
منـابـع
علامه امینی- ترجمه الغدیر- جلد 2 صفحه 173 به نقل از؛
ابوالحسن علیبن حسین مسعودی- التنبیه و الاشراف- صفحه 22، 221
ثعلبی- ثمار القلوب- صفحه 511
ابن خلکان- وفیات الاعیان- جلد 1 صفحه 60- جلد 2 صفحه 223
ابن طلحه شافعى- مطالب السئول- صفحه 53 - 56
باخرزی- دمیة القصر- صفحه 3
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها