اسلام ابوهریره

فارسی 5709 نمایش |

ابوهریره دوسی در اصل اهل یمن بود. در سال هفتم هجرت اسلام آورد. واقدی، درباره او می نویسد: «در خیبر گروهى از مردم دوس همراه ابوهریره، و طفیل بن عمرو و تنى چند از قبیله اشجع آمدند. پیامبر (ص) با اصحاب خود مذاکره فرمود که ایشان را در غنایم شریک فرماید. آنها موافقت کردند. ابان بن سعید به ابوهریره نظر انداخت و گفت: به تو نباید چیزى پرداخت شود. ابو هریره هم گفت: اى رسول خدا، این ابان بن سعید، قاتل ابن قوقل است. ابان گفت: بسیار عجیب است که این موش صحرایى از دروازه دوس آمده و قتل مرد مسلمانى را به من نسبت مى دهد، که من در حال کفر او را کشته ام، خداوند او را به وسیله من به درجه شهادت رسانده و گرامى داشته است و مرا به وسیله او خوار و زبون نکرده است...»
ابوهریره پس از یک سال، یعنی در سال هشتم، به امر رسول الله (ص) به بحرین رفت، و حتی موقع رحلت پیامبر (ص)، نیز در بحرین اقامت داشت. بر این اساس فقط حدود یکسال محضر رسول خدا را درک کرده ولی به نقل اهل تسنن حدود 5374 حدیث از حضرت (ص) نقل کرده و از نظر ایشان: اکثر حدیثا عن رسول الله است. در کتب تاریخی علت ارسال ابوهریره به بحرین نیامده است اما گفته شده او تحت نظر علاء ابن حضرمی بود و گویا می بایست خواسته های او را اجرا می کرد. اهل تسنن در تعریف از ابو هریره بسیار اغراق کرده و در ذکر حالاتش چیزهایی گفته اند که اهل تحقیق انگشت به دهان می مانند. مثلا همین که در عرض یک سال 5374 حدیث شنیده و همه را ضبط و نقل نموده. و از وی منقول است: من در خیبر به خدمت رسول خدا (ص) رسیدم و سپس همراه آن حضرت می جنگیدم و حج می گذاردم و حتی وقتی پیامبر (ص) در خانه همسرانش می رفت من آنقدر محرم بودم که به خانه ها نیز رفت و آمد داشتم و من داناترین مردم به گفتار رسول خدا (ص) بودم.
امام صادق (ع) درباره او فرموده: ثلاثة یکذبون علی رسول الله (ص) ابوهریرة، و أنس ابن مالک و امرأة. یعنی سه نفر به رسول خدا دروغ می بستند: ابوهریره و انس ابن مالک و یک زن (حضرت نخواستند به نام این زن تصریح کنند). جالب است بدانیم شخصیت این فرد آنقدر مرموز و پیچیده است که از علماء شیعه مرحوم شرف الدین و از دانشمندان سنت محمود ابوریه هر یک کتابی درباره او نوشته اند، البته ابتکار از جناب شرف الدین بوده و ابوریه در کتاب خود به کتاب او اشاره می کند اینک مجملی از شرح حال او را می آوریم:
نام ابوهریره دقیقا معلوم نیست، برخی گفته اند نام او و پدرش، یعنی بصورت فلان ابن فلان مجموعا به 44 نحو نقل شده است!! کلمه ابوهریره کنیه اوست یعنی (پدر گربه کوچک) خودش در علت این تسمیه می گوید: من گوسفندان خانواده خود را می چراندم و گربه کوچکی داشتم شبها آن را در میان درختی می گذاشتم و روز با خود برده و با آن بازی می کردم لاجرم نام مرا ابوهریره گذاشتند. ظاهرا این علاقه شدید به گربه در دوران بزرگ سالی نیز همراه او بوده است، گفته شده: رسول خدا او را دید که گربه ای در آستین دارد... و حضرت او را ابوهر یا ابوهره می خواند.
از دیگر خصوصیت های خاص ابو هریره، این بود که به قدری با رفت و آمدش حضرت را ناراحت نمود که عاقبت پیامبر (ص) به او فرمود: یا ابا هریره زرنی غبا تزدد حبا: گاه گاه و کمتر نزد من بیا تا محبت افزون شود. ابوهریره می گوید: من شخص مسکینی بودم برای پرکردن شکم خود پیامبر را خدمت می کردم یعنی هدف او یا لااقل بخشی از هدفش پرکردن شکم بود. و در برخی کتب حدیثی اهل سنت آمده که گفته: از اشخاص درباره قرائت قرآن سؤال می کردم، غرضم آن بود که با من رفته و طعامی به من بخورانند در این باره بهترین مردم نسبت به فقراء جعفربن ابیطالب بود ما را به خانه اش می برد و غذا می داد. و نیز می گوید: از گرسنگی، شکم خود را به زمین می چسباندم و از گرسنگی به شکم خود سنگ می بستم، روزی مردم از مسجد خارج می شدند، ایستادم ابوبکر آمد، از آیات قرآن چیزی از او پرسیدم، این فقط برای آن بود که شکم مرا سیر کند، ولی طعامی به من نداد، بعد از او عمر ابن خطاب رسید، از او نیز پرسیدم قصد فقط آن بود که لقمه نانی به من دهد ولی نداد. و نیز می گوید: میان منبر رسول خدا و حجره عایشه در حال غش و بی طاقت می افتادم مردمی پای خود را بر گردن من گذاشته لگد مالم می کردند به گمانشان که من دیوانه ام حال آنکه فقط گرسنه بودم. بعدها که ابوهریره به واسطه معاویه بن ابوسفیان همواره شکم خود را پر می کرد در دعایش با کمال وقاهت می گفت: «خدایا به من دندانی تیز، و معده ای پرهضم و ما تحتی پرکار عنایت فرما!» این نهایت شکم پرستی و پستی انسان را حکایت می کند. جالب است بدانیم از شدت علاقه ای که به طعامی به نام مضیره داشت، او را شیخ المضیره لقب دادند، محمود ابوریه مصری در کتاب خود فصلی را بدین اسم اختصاص داده است. دیگر ویژگی ابوهریره اینکه اهل قمار و شطرنج بود. و خود در مورد خود گفته است: پیامبر به او و حذیفه یا ابو محذورة و سمرة ابن جندب فرموده است: کسی که در میان شما آخرین نفر بمیرد در جهنم خواهد بود. و چنین شد که او آخرین نفر مرد. نقل است پس از بازگشت ابوهریره از بحرین، عمر بن الخطاب آن قدر او را زد که پشتش خونین شد و گفت: من تو را عامل بحرین کردم در حالی که کفشی هم نداشتی این همه اسبان را به هزار و ششصد دینار از کجا خریدی؟! گفت: اسبانم بچه زاییده، هدایای مردم بر آنها اضافه شد تا به این حد رسید، گفت: مخارج تو را به حساب آوردم، زیادی آن را بده، ابوهریره گفت: این ربطی به تو ندارد، عمر گفت: بلی به من مربوط است و بعد او را زیر تازیانه گرفت تا خونین گردید. ابوهریره گفت: آنها را در راه خدا می دهم، عمر گفت: آن در  صورتی بود که از حلال به دست آورده و با رغبت می دادی از انتهای حجر بحرین آمده ای که گویا مردم برای تو مالیات جمع می کنند ... و سپس سخنی به او گفت کنایه از این که مادرش او را برای خر چرانی زاییده. خوب قطعا اگر ابوهریره موقعیت و اهمیتی نزد عمر داشت چنان تحقیر نمی شد. این نشان می دهد که او نزد عمر و ... نیز شخص با منزلتی نبوده است.
در کتاب از هجرت تا رحلت آمده است: «صاحب تفسیر المنار، در ج 8، ص 448، بعد از نقل حدیث ابوهریره درباره خلقت آسمانها و زمین گوید: حدیث ابوهریره مردود است، زیرا با نص قرآن مخالف می باشد... خدا ما را به حل مشکلات احادیث ابوهریره هدایت کرده و آن اینکه: او از کعب الاحبار روایت نموده است و کعب همان است که مطالبی از اسرائیلیات باطله را داخل اسلام کرد و در ص 163، ج 8، گفته: عبدالله بن عمر در حدیث ابوهریره شک کرده است. ابوریه در کتاب شیخ المضیرة که به نام بازرگان حدیث ترجمه شده در ص 98 گوید: عمر، عثمان، امام علی (ع)  و عایشه، ابوهریره را تکذیب کرده اند مسلم در صحیح خود ج 2، ص 243 کتاب اللباس از ابو رزین نقل می کند: ابوهریره پیش ما آمد دست به پیشانی خود زد و گفت: شما می گویید که من بر رسول خدا دروغ می بندم تا شما هدایت شوید و من به ضلالت افتم... از این حدیث معلوم می شود که در آن زمان نسبت دروغ بستن او به رسول خدا  میان مردم شایع بوده است. و باز ابوریه از مصطفی صادق رافعی نقل کرده: ابوهریره، اولین راوی حدیث است که در اسلام متهم به دورغگویی شد، عایشه بیش از همه او را انکار می کرد، ابن حجر در الاصابه تصریح کرده که چون ابوهریره در کاخ خود واقع در عقیق از دنیا رفت و جنازه اش را به مدینه آوردند، معاویه به حاکم مدینه نوشت ده هزار درهم به فرزندان او بدهد و حال آنها را همواره مراعات نماید در الکنی والالقاب از ابن ابی الحدید نقل کرده: معاویه گروهی از صحابه و تابعین را اجیر کرد که در مذمت علی (ع) حدیث جعل کنند، فقط ابوهریره و عمرو بن عاص  و مغیرة بن شعبه به این کار تن در دادند.»
واقعا انسان تعجب می کند وقتی می بیند ابوهریره با این همه ضعف باز هم نزد اهل سنت دارای مقامی بس رفیع است. شاید علت این امر مخالفت او با امیرالمومنین علی (ع) باشد. او در این امر حقیقتا کردار زشتی داشته است. گفته شده وقتی ابوهریره در زمان معاویه به عراق رفت رو به مردم آنجا کرده و گفت: ای اهل عراق آیا شما گمان می کنید که من بر الله و رسولش دروغ می بندم .....والله که من از رسول الله شنیدم که می گفت: «برای هر نبی ای حرمی وجود دارد و حرم من به درستیکه در مدینه است بین «عیر» تا «ثور» پس هر کس در آنجا حدث کند لعنت خدا و ملائکه و مردم همگی بر او باد.» و من شهادت می دهم که علی در آن حدث کرد.
آری ابوهریره در این حد بی شرم و ادب بود. اما آتش کینه علی (ع) سبب شد او بواسطه همین جسارتها از سوی معاویه، والی مدینه شود و با آنکه حتی از اهل تسنن عده ای احادیث او را کلا باطل دانسته و گروهی دیگر به بی ارزشی و فسادهای اخلاقی و رفتاریش اشاره کرده اند اما با این حال هنوز نامش در کتب حدیثی اهل سنت آمده و به احادیث او استناد می کنند. خداوند متعال همگان را به صراط مستقیم هدایت فرماید.

منـابـع

سیدجعفر مرتضی عاملی- الصحیح من سیرة النبی الاعظم- ج18

علی قرشی- ازهجرت تا رحلت

ترجمه دکتر دامغانی- مغازی واقدی

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد