قرآن و اثبات عصمت پیامبران

فارسی 3405 نمایش |

آیاتی که دلالت دارد پیامبران در اجرای دست آوردهای وحیانی معصوم از اشتباهند و لغزشی ندارند و فراموشی عارضشان نمی‌شود؛ یعنی پیامبران، هم در تلقی وحی و هم در نگهداری و هم در تبلیغ و رساندن آن آیات و هم در اجرای مضامین آن‌ها معصوم هستند. آیات مرتبط با این مطلب، عبارت است از:
1- «إنا أنزلنا إلیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما أریک الله و لا تکن للخائنین خصیما؛ ما به سوی تو قرآن را به حق فرستادیم تا به آنچه خدا به وحی خود بر تو پدید آرد، میان مردم حکم کنی و به سود خیانت‌کاران با مؤمنان و بی‌ تقصیران به خصومت برنخیز.» (نساء/ 105)
2- «فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم...» (نساء/ 65) دستور به تسلیم مطلق از نظر گفتار و کردار در برابر همه فرمان هاى پیامبر (ص) و حتى تسلیم قلبى در برابر او، نشانه روشنى بر این است که او در احکام و فرمان ها و داوری هایش نه اشتباه مى‏کند و نه عمدا چیزى بر خلاف حق مى‏ گوید، معصوم از خطاست و هم معصوم از گناه.
«و لولا فضل الله علیک ورحمته لهمت طائفة منهم أن یضلوک و ما یضلون إلا أنفسهم و ما یضرونک من شیء و أنزل الله علیک الکتاب و الحکمة و علمک ما لم تکن تعلم و کان فضل الله علیک عظیما؛ و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نمی‌بود، گروهی از مردم همت بر آن گماشته بودند که تو را از راه صواب دور کنند؛ ولی به لطف خدا آنان خود را از راه حق و صواب دور می‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خدا این کتاب و مقام حکمت و نبوت را بر تو نازل کرد و تو را آموخت آنچه را نمی‌دانستی و نمی‌توانستی بدانی؛ که لطف خدا را بر تو بزرگ است.» (نساء/ 113)
خداوند براى اینکه پیامبر (ص) بتواند در هر چیز سرمشقى براى امت باشد و الگویى براى نیکی ها و خیرات گردد و از عواقب دردناک لغزش هایى که ممکن است دامن یک رهبر بزرگ را بگیرد، برکنار باشد و امت از سرگردانى در مسئله اطاعت پیامبر (ص) در امان باشند و گرفتار تضاد در میان اطاعت و عدم اطاعت نشوند پیامبر خود را در برابر خطا و گناه بیمه مى‏ کند تا اعتماد کامل مردم را که از نخستین شرط هاى رهبرى الهى است به خود جلب نماید.
در ذیل آیه یکى از دلایل اساسى مسئله عصمت به طور اجمال آمده است و آن اینکه: خداوند علوم و دانش هایى به پیامبر (ص) آموخته که در پرتو آن در برابر گناه و خطا بیمه می شود، زیرا علم و دانش (در مرحله نهایى) موجب عصمت است مثلا پزشکى که آب آلوده ‏اى را که به انواع میکرب هاى: وبا، مالاریا و ده ها بیمارى خطرناک دیگر آلوده است و آن را در آزمایشگاه در زیر میکروسکوپ مطالعه کرده و اثر کشنده آن را به روشنى دریافته است، ممکن نیست از آن آب بنوشد، یعنى این علم به او مصونیت در برابر ارتکاب این عمل مى‏ دهد، در حالى که جهل به آن ممکن است موجب ارتکاب گردد.
همچنین سرچشمه بسیارى از اشتباهات جهل به مقدمات یا لوازم و عواقب یک کار است، بنابراین کسى که از طریق وحى الهى و تعلیم پروردگارا آگاهى ‏کامل از مسائل مختلف دارد، نه گرفتار لغزش می شود، نه گمراهى و نه گناه.
حاصل این دو آیه، آن است که از طرفی هدف از فرو فرستادن کتب آسمانی، "قضا و داوری" بین مردم بر اساس دانشی است که خداوند آن را به پیامبر یا پیامبران می‌نمایاند و امکان ندارد چیزی که خداوند به پیامبر ارایه می‌کند، امری اشتباه باشد؛ بلکه خداوند چیزی درست و صحیح را نشان می‌دهد. از سوی دیگر، داوری به حق، متوقف بر دانستن احکام و موضوعات است؛ چنان که آیه‌ دوم (آیه‌ 113 از سوره‌ نساء) بر آن دلالت دارد.
علامه‌ طباطبایی ذیل این آیه می‌نویسد:
«مورد آیه، قضای پیامبر (ص) در رخدادها و پدیده‌هایی است که جهت داوری و استعلام رأی خاص ایشان، نزد او می‌آوردند و این (رأی و نظر ویژه او) از نوع حکمت و کتاب نیست. بنابراین، پیامبر در مقام قضا و داوری از هرگونه خطا و لغزش مصون است؛ چنان که ذیل آیه به شمول و گستردگی عصمت او اشاره کرده است: «...و کان فضل الله علیک عظیما؛ از دیرباز، مشمول رحمت گسترده‌ او، در هر واقعه‌ جزئی و کلی و شخصی و عمومی بوده‌ ای.»
مفسران، شأن نزول آیه را این دانسته‌ اند که دو متخاصم، شکایت به پیامبر آوردند و هر یک سعی داشتند که خود را تبرئه کنند و تهمت را به جانب طرف دیگر متوجه کنند. آنان تلاش داشتند که پیامبر را بفریبند تا بر خلاف حق داوری کند. در این‌جا بود که آیه‌ فوق نازل و چهره‌ حق از باطل آشکار شد و پیامبر از لغزش در داوری مصون ماند.
3- «وکذلک جعلناکم أمة وسطا لتکونوا شهداء علی الناس ویکون الرسول علیکم شهیدا...؛ و بدین‏سان شما را امتى میانه قرار دادیم تا بر مردم (جهان‏) گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد.» (بقره/ 143)
«فکیف إذا جئنا من کل أمة بشهید و جئنا بک علی هؤلاء شهیدا؛ پس چگونه است آن‏گاه که از هر امتى گواهى بیاوریم و تو را بر اینان گواه آوریم؟» (نساء/ 41)
«و یوم نبعث من کل أمة شهیدا ثم لایؤذن للذین کفروا و لا هم یستعتبون؛ و روزى که از هر امتى گواهى برانگیزیم، سپس به کسانى که کافر شده‏ اند نه رخصتى داده مى‏ شود و نه عذرشان پذیرفته مى ‏گردد.» (نحل/ 84)
«...و وضع الکتاب و جایء بالنبیین و الشهداء...؛ و کارنامه (اعمال در میان) نهاده شود، و پیامبران و شاهدان را بیاورند.» (زمر/ 69)
این آیات، دلالت دارد که گواهان آخرت، شهادت را در دنیا تحمل می‌کنند و به همراه دارند و در آخرت، ادای شهادت کرده، آن را می‌سپارند. پیامبران الهی در رأس گواهان قرار دارند و همه جا و بر همه چیز شاهدند؛ چنان که قرآن از زبان حضرت عیسی (ع) می‌فرماید: «و کنت علیهم شهیدا مادمت فیهم فلما توفیتنی کنت أنت الرقیب علیهم و أنت علی کل شیء شهید؛ روز قیامت، حضرت عیسی (ع) عرض می‌کند: خدایا تا زمانی که من در بین آنان بودم، بر آن مردم گواه و ناظر اعمال بودم، و چون روح مرا قبض فرمودی، باز تو خود نگهبان و ناظر احوال آنان بودی و تو بر همه‌ خلق عالم گواهی.» (مائده/ 117) در آیه‌ دیگر نیز می‌فرماید: حضرت روح الله (ع) بر همه‌ کردار نیک و بد مردم گواه است: «...و یوم القیامة یکون علیهم شهیدا» (نساء/ 159)
این قسم از آیات، به دست می‌دهد که شاهد بودن پیامبران بر همه‌ زوایای اعمال و کردار و اندیشه‌ها، تنها از طریق حواس پنج‌گانه‌ ظاهر نیست؛ زیرا اموری را شاهد و ناظرند که هرگز با چشم دیده نمی‌شود و با گوش شنیده نخواهد شد. پس، گواه بودن پیامبران با کمک حس دیگری است که مصون از هرگونه اشتباه و لغزش و خطاست و این به معنای عصمت آنان است؛ زیرا اگر نسیان یا عصیان در شهود باطنی راه یابد، شهادت مقبول در صحنه‌ ای که جز حق در آن وجود ندارد، حاصل نخواهد شد.
4- «کان الناس أمة واحدة فبعث الله النبین مبشرین و منذرین و أنزل معهم الکتاب بالحق‏ لیحکم بین‏ الناس فیما اختلفوا فیه؛ مردم (ابتدا) یک امت بودند، (که به مرور دچار اختلاف شدند) پس خدا پیامبران را (به عنوان‏) مژده ‏رسانان و بیم دهندگان فرستاد و همراه آنان کتابى به حق نازل کرد تا میان مردم در آنچه بر سرش اختلاف داشتند داورى کند.» (بقره/ 213)
آیه به روشنی حاکی است که هدف از بعثت پیامبران و فرو فرستادن کتاب جز این نیست که اولا در میان مردم به حق داوری نمایند و ثانیا آنان را به اعتقاد حق و عمل صحیح رهبری کنند و این دو هدف جز در سایه عصمت و مصونیت پیامبران از خطا در اخذ وحی و تبلیغ آن ممکن نیست؛ زیرا در غیر این صورت گفتار مبعوثان الهی، آنان را به حقیقت از نظر اعتقاد و عمل رهبر نکرده، بلکه مایه گمراهی خواهد بود.

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی جلد3- صفحه 218

ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه جلد‏3- صفحه 455

ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه جلد‏4- صفحه 123

جعفر سبحانی- منشور جاوید جلد5- صفحه 36

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها