نگاهی به هستی شناسی حکمة الاشراق

English فارسی 3530 نمایش |

سهروردی درباره موضوعات مختلف اظهارنظر کرده، و غالبا در پربارتر نمودن هر کدام ابتکاراتی عرضه داشته است. در مورد پیشینیان وی و تأثیرشان بر او باید گفت که سهروردی متأثر از غزالی و کتاب معروف او مشکاة الانوار بود؛ این کتاب در تنظیم و تدوین تعالیم اشراقی سهروردی اهمیت بسیار زیاد داشت. حلاج و بایزید نیز که سهروردی کرارا به اقوال آنها استناد می کند و از نظر وی نمایندگان کامل فیلسوفان حقیقی بودند، بر وی تأثیر داشته اند. و بالاخره از ابن سینا، استاد فلسفه مشائی، باید نام برد که سهروردی گرچه از او انتقاد کرده، مع ذلک به پاره ای از رگه های نظام فلسفی او از قبیل مفهوم مراتب وجود و مقول فیض، معتقد است. با وجود سهمی که سهروردی در مقوله منطق دارد، منطق مشائیون را به عنوان ابزار مفیدی در تحلیل پذیرفته است.
 

هستی شناسی:

1- تبدیل وجود به نور
تا آنجا که به سلسله مراتب حقیقت مربوط می شود، سهروردی به هستی شناسی سنتی اعتقاد داشت. او سعی می کرد که موضوعات فلسفی و عرفانی را در بافت سطوح وجود تشریح کند. وی فکر سلسله مراتب وجود را حفظ کرد، ولی چارچوب هستی شناسی ابن سینا را از وجود به نور تبدیل کرد. دقیقا همین تغییر بنیادی بود که به وی امکان داد تا شرحی از تعالیم عرفانی و باطنی و نیز بسیاری از موضوعات سنتی فلسفی را، مخصوصا رابطه میان ماهیت و وجود را، ارائه کند. بنا به نظر سهروردی، طبیعت نور امری بدیهی است زیرا تمام اشیاء به کمک نور شناخته می شوند. نور مرکب است از توالی نامحدودی از انوار ممکن وابسته و هر نور علت وجودی نوری است که پائین تر از آن قرار دارد. نور غائی که همان واجب الوجود است، از نظر سهروردی نورالانوار و علت نهائی همه اشیاء است.
گرچه طرح هستی شناسی سهروردی بعدها مورد انتقاد بعضی از اخلافش، مانند ملاصدرا و حاج ملاهادی سبزواری قرار گرفت، مع ذلک ابزاری به دست می دهد که مسائل هستی شناختی را می توان به کمک آن تحلیل کرد. همان گونه که سید حسین نصر می گوید، به نظر سهروردی: «بنابراین مرتبه وجودی همه موجودات بسته به درجه قرب آنها به نور اعلی و درجه منور بودن آنهاست».

2- خودآگاهی و مراتب وجود
بنا به عقیده سهروردی، درست همان طور که نور را درجاتی از شدت و ضعف است، ظلمت نیز درجات دارد. گرچه او نور را به نسبت درجه وجود داشتن آن طبقه بندی می کند، لزوما ملاک تعیین مرتبه وجودی انوار این است که آیا آنها از وجود خود آگاهند یا نه. بنابراین، خودآگاهی ملاکی می شود برای مرتبه وجودی عالی تر، که در نظام حکمت اشراقی مستلزم درجه شدیدتری از نور است. به اعتقاد سهروردی، نهایتا آگاهی شخص از طبیعت خود است که مرتبه وجودی او را ارتقاء می بخشد. برای تبیین این مطلب، او از نمادهای نور و ظلمت آئین زرتشتی در ترسیم تضادها و کشمکشی که در اندرون انسان موجود است، استفاده می کند. کلید حل این معضل وجودی ناشی از نزاع درونی بین نفس -که در جهان بینی زرتشتی ظلمت است- و بین خود الهی انسان، یعنی نور، دانش یا آگاهی او از واقعیت وجود خویش است.

3- دو راه رسیدن به نظریه هستی شناسی نور در حکمة الاشراق
سهروردی از دو راه به نظریه هستی شناسی خود در باب نور می رسد. نخست، دلائلی فلسفی در اثبات بدیهی بودن طبیعت نور عرضه می کند، بدین ترتیب که می گوید نور آشکارترین پدیده هاست زیرا هر چیز دیگری با توجه به آن شناخته و تعریف می شود. سهروردی این طور استدلال می کند که شرط لازم برای رؤیت اشیاء نور است و لذا این نور است نه وجود که باید عنصر تشکیل دهنده نظریه هستی شناسی باشد.
سهروردی گزارش می دهد که اصالت نور و اهمیت هستی شناختی آن نخستین بار از طریق اشراق برای من احراز گردید. او در مقدمه حکمة الاشراق می گوید: حقایق و مطالب در این کتاب نخست از راه فکر حاصل نیامد بلکه حصول آنها به طریقی دیگر بود. نهایت، پس از فهم آنها در پی پیدا کردن حجت و برهان آن برآمدم بدان سان که اگر مثلا از آن حجت قطع نظر می کردم، هیچ مشککی نتواند مرا در آن به شک اندازد. بنابراین لازم است که در هر بحثی راجع به هستی شناسی سهروردی، خصلت شهودی بودن آن را قبول کرد و متوجه بود که تحلیل فلسفی وی مبتنی بر تجربه عرفانی اوست.

منـابـع

مهدی امین رضوی- سهروردی و مکتب اشراق- ترجمه مجدالدین کیوانی- نشر مرکز 1377- صفحه 64-62

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها