نقش اعضای خانواده از نظر حکمت عملی

فارسی 4622 نمایش |

مقدمه
1- تدبیر منزل و زن

از نظر حکمت علمی، می توان «تدبیر منزل» را مهمترین کارکرد و نقش اختصاصی او در خانواده به شمار آورد. زیرا او هم از حیث ظاهری (فیزیک جسمانی) و هم از حیث باطنی (ویژگی های روحی - روانی) جنس لطیف محسوب شده و عدالت نیز حکم می کند که کارهایی را انجام دهد که هم شأن ابعاد ظاهری و باطنی او باشد، از اینرو محیط خانه و منزل که از هیاهوهای ظاهری، محیط های بیرونی، بویژه محیطهای اقتصادی و سیاسی، دور است، محیط امنی برای پرورش جسم و روح او بوده و او می تواند از طریق این تربیت جسمی و روحی خویش در رشد و تعالی روح و جسم سایر اعضای خانوادده، مؤثر باشد.
در حقیقت این بالاترین و اصلی ترین نقش او در خلقت و به تبع آن در خانواده و اجتماع است. اما نباید فراموش کرد که می توان برخی از وظایف اجتماعی که خواستار استفاده از ویژگی های روحی و جسمی آنان است، بر عهده ایشان نهاد، اما این وظایف نباید وظیفه اصلی او را تحت الشعاع قرار دهد.

2- سیاست مدن و مرد
از سوی دیگر نقش مرد را می توان در طبقه «سیاست مدن» که از طبقات سه گانه حکمت عملی است قرار داد، زیرا او هم از حیث ظاهری (فیزیک جسمانی) و هم از حیث باطنی (ساختار روحی - روانی) دارای قدرتی است که می تواند در کشمکش های محیط بیرونی از جمله در محیط های پر تنش اقتصادی و سیاسی هم خود را مدیریت کند و هم جامعه و خانواده را. سیر تاریخی نیز می تواند مؤید این نقش او در عرصه محیط بیرونی باشد.

ارکان خانواده
رکن اصلی خانواده زن و شوهرند که با زناشویی و قرارداد شرعی و قانونی، پیوند زندگی مشترک را می بندند؛ اما با تولد فرزندان، خانواده تغییر شکل می دهد و نقش و جایگاه فرزندان پس از آن در کنار والدین نمایان می شود و حقوق، وظایف و کارکردهای جدیدی را در خانواده ایجاد می کند.
گاه ممکن است پدر و مادر، زن یا شوهر و یا گاه هر دو نیز در همین خانواده باشند. حضور این افراد یا حتی برادران و یا خواهران آنان به دو صورت می تواند باشد: یکی آنکه صورت موقت و میهمان داشته باشد و اگر چه برای مدت نامعلوم و نامحدود با آنها زندگی کنند، ولی به درون هسته ی اصلی خانواده یعنی زن و شوهر و فرزندان نروند و از لحاظ نظری و تحلیلی میهمان شمرده شوند. دوم آنکه به صورت شبکه ای با پیوند عمیق باشند که این مسئله در خانواده های گسترده دیده می شود. یعنی وجود افراد دیگر، مانند پدر و مادر، اجداد، برادر، خواهر و نوه ها، جزو ماهیت و تعریف خانواده است. در صورت اول، اعضای اضافی، اعضای «وابسته» شمرده می شوند؛ ولی در صورت دوم اعضا، «پیوسته» و داخل گروهند. بنابر آنچه گذشت به طور کلی می توان سه نقطه ی قابل بررسی را در خانواده در نظر گرفت: زن، شوهر و فرزند.

الف- زن
هر چند قدرت بدنی، اقتصادی و اجتماعی مرد در خانواده به او نقش اول را داده است؛ ولی در بررسی دقیق و با غض نظر از این عوامل، دیده می شود که زن در عمل نقش و قدرت بیشتری را داراست؛ هر چند در عرف و حقوق ملل مختلف این نقش فراز و نشیب هایی داشته است.
در اسلام مرد نوعی تفوق اداری و قانونی دارد؛ یعنی نماینده ی نظام عمومی و قانون شمرده می شود و این تنها وظایف او را سنگین تر می سازد و نمی تواند تفوق واقعی برای مرد بیاورد؛ بلکه مرد به سبب مسئولیت سنگین خود، به طور قهری از مزایای کمتری در زندگی برخوردار است و اگر به حکم اسلام، مسئولیت های اخلاقی مرد را هم به مسئولیت قانونی او بیفزاییم، نتیجه ی رعایت و انجام آنها ایثار و از خودگذشتگی مرد به نفع دیگر اعضای خانواده خواهد بود.
از آنجا که نظام عمومی و قانونی جامعه نمی تواند بر اجرای قانون در درون خانواده به دقت نظارت داشته باشد، در بسیاری از موارد در عمل سبب سوء استفاده ی بعضی از مردها و ستمکاری به زن، شده است و چون مهم ترین ضامن اجرایی برای متعهد بودن مرد به انجام مسئولیت ها و وظایف خود در قبال زن، ایمان او به خدا و اسلام است، از این رو حس روابط مرد با زن در درون خانواده بستگی مستقیم به ایمان و باورهای دینی و درجه ی اخلاقی مرد دارد.
مهم ترین کارکردهای زن عبارتند از: تولید نسل، پرورش جسمی کودک (حضانت)، پرورش روحی کودک، پرستاری، ایجاد آرامش در خانواده، انتقال فرهنگ و زبان، تیمار روحی مرد، اقتصاد خانواده و مانند اینها؛ که ما در اینجا این مسائل را به حساب کارکرد خانواده می گذاریم؛ اگر چه برخی از اینها از جزو کارکردهای زن در خانواده محسبوب می شود. در واقع نظر، همه ی کارکردهای زن را می توان فطری و از روی جبر طبیعی دانست و غریزی بودن آنها را در کودکی دختران مشاهده کرد.

نکات اصلی:
1- در حقوق اسلام کارکردهای زن در خانواده به دو دسته ی کلی تقسیم می شود: نخست؛ آوردن فرزند و تولید نسل که جبری و طبیعی است، ولی بشر توانسته است در روند آن دخالت کند و هرگاه که آن را نخواسته باشد، از آن جلوگیری کند. دوم؛ کارکردهایی که بیشتر به نظر اختیاری می رسند تا قهری و از روی جبر طبیعت.
2- از دیدگاه اسلام همه ی کارکردهای دسته دوم برای زن اختیاری است و زن حتی می تواند از پستان خود به فرزند خود شیر ندهد یا در مقابل همه ی خدماتی که برای شوهر و فرزندان انجام می دهد، حتی دادن شیر به فرزند خود، دستمزد بگیرد؛ ولی در کارکرد نخستین، حق داشتن فرزند، یک حق مشترک بین زن و شوهر است و باید رضایت و اراده ی هر دو طرف وجود داشته باشد.
نقش و ارزش اجتماعی زن: نقش اجتماعی زن را می توان از عملکردهای سازمانی و نهادینه ی او به دست آورد که این نقش از مجموع همه کارکردهای اجتماعی او پدیدار می شود. از این رو وقتی کارکردهای مهمی همچون نسل انسان با همه اهمیتش یا حفظ جان و سلامت جسمی و روحی فرزندان که بدون نظارت مادر، خطرهای بسیاری زندگی آنان را تهدید خواهد کرد یا کارکردهای معنوی اجتماعی مانند انتقال فرهنگ و زبان به کودک یا ایجاد و حفظ سکون و آرامش در خانواده و اجتماع و ... را در نظر بگیریم، نقش جامع زن در جامعه به دست می آید.
شاید یکی از دلایل احترام و اهمیت قائل شدن نسبت به زن در اسلام و مسئولیت مرد در نگهداری و خوش رفتاری با وی، همین نقش حساس و مهم اجتماعی زن باشد. البته مهم ترین عوامل حرمت زن، همان "انسان بودن" اوست که از این جهت با مرد مساوی است. بنابراین هنگامی که زن نقش های طبیعی و اجتماعی یاد شده را داشته باشد، مرد دارای نقش دوم است و در حکم دستیار و مددکار زن محسوب می شود؛ همان گونه که زن نیز موظف است در حد توانایی خود در کارکردهای اختصاصی مردان و در آنجا که مردها نقش اول را دارند، دستیار وی باشد.

ب- مرد
برخلاف آنچه که معروف است، مرد، رکن نخستین خانواده نیست؛ اما موقعیت وی در خانواده دارای اهمیت بسیاری است، زیرا در بیشتر عرف ها و جوامع، اداره ی اقتصادی خانه و خانواده از محل درآمد و دارایی بوده و دفاع و حفظ امنیت را بر عهده دارد. به علاوه نقش انفعالی مرد کمتر از زن است؛ اما در عمل و در دنیای کنونی مردها، به سبب امتیازهایی که دارند به طور معمول در جای نخستین می نشینند. اسلام نیز برای مرد همین کارکردها را پذیرفته ولی صراحت و روشنی بیشتری به آن داده است؛ بنابراین مهم ترین کارکردهای مرد عبارتند از:
1- اداره ی اقتصادی خانواده: براساس قانون پرداخت هزینه ی خوراک زن و فرزندان (نفقه)، فراهم کردن پوشاک و رفع نیازهای مانند آن (کسوة)، مسکن، درمان و بهداشت، نیازهای رفاهی و روحی و مانند اینها، بر عهده ی پدر خانواده است. این هزینه ها را اسلام به دو دسته "ضروریات" و "نیازهای درجه دو" تقسیم می کند. بخش نخست جزو حقوق مسلم و قانونی زن و فرزند و اعضای خانواده است و علاوه بر اینکه ترک آن موجب غضب خداوند می شود، دارای ضمانت اجرایی قانونی و قضایی است. بخش دوم را حقوق دانان مسلمان مستحبات می نامند و اگرچه ضمانت اجرایی و قضایی ندارند، ولی تأمین آن بر ترکش رجحان دارد. به هر صورت مرد برای آنکه بتواند این هزینه ها را بپردازد، باید دارای کار و درآمد باشد و از این رو کار برای مرد در اسلام واجب شرعی است و کار اضافه برای تأمین نیازهای درجه دوم رفاهی بسیار ستوده (مستحب) است.
2- امنیت خانواده: مرد به سبب اعصاب نیرومند و بدن قوی و روحیه ی مناسب، برای دفاع از خانواده ساخته شده است. در برخی منابع اسلامی غیرت - به معنای غریزه ی حراست از همسر در مقابل دستبرد مردان هرزه - بسیار ستوده شده و امتیازی برای شخصیت مرد به شمار آمده است.
3- اجتماعی کردن و تربیت کودک: در بیشتر جوامع، پدر بیش از مادر عهده دار تربیت فرزندان به ویژه پسران برای ورود به اجتماع است. در دوران گذشته پدران با آشنا کردن پسران با پیشه یا حرفه و فن خود و آموزش آنان، فرزندان خود را با نحوه برخورد با مردم و کسب درآمد و کار آشنا می کردند؛ همچنین به آنها «ادب» یعنی آیین معاشرت با مردم را می آموختند. این وظیفه ی پدرانه امروز نیز در خانواده های سنتی و جوامع غیر صنعتی دیده می شود، ولی یا شیوه ی غیر طبیعی برخی جوامع مسخ شده ی صنعتی، بین فرزند و پدر و یا والدین جدایی روحی - و گاه جدایی روحی و جسمی - به وجود آمده و انتقال تجربه از والدین به فرزندان بسیار کاهش یافته است. اسلام به پیروی از طبیعت، به ویژه تربیت فرزندان را وظیفه ی والدین و به طور مشخص پدر قرار داده است؛ هر چند مانعی ندارد که پدران بخشی از این وظیفه ی خود را به افراد یا نهادها و سازمان های شایسته ی این کار بسپارند.
4- اداره ی اجتماع: همان گونه که در حکمت عملی، «تدبیر منزل» بیشتر بر عهده ی زن است، «سیاست مدن» یا تدبیر امور کشور، عمران آن و اداره ی ظاهری و معنوی جامعه ی مدنی، بیشتر بر عهده ی مرد است. در جامعه شناسی خانواده نیز می توان سهم مرد را بیشتر معطوف به وظایف بیرون از خانواده، یعنی جامعه دانست. مشاغل جامعه بر دو گونه است:
الف- مشاغل دولتی؛ یعنی کارکردهایی که قانون اساسی یا عرف سیاسی و اداری کشوری آن را از پیش معین کرده است، مانند مدیریت سیاسی و اداری. مدیریت سیاسی، مسئول اداره ی سیاست کشور است، مانند: مجلس قانونگذار، رهبری، ریاست جمهوری، هیئت دولت و وزارت خارجه. مدیریت اداری به کار سیاست نمی پردازد و کارکرد و وظیفه ی آن انجام امور اداری محض است مانند: وزارتخانه ها، ادارات، قوه ی قضاییه و نیروهای مسلح. هر دو دسته، کار خدماتی (سیاسی یا اداری) انجام می دهند. در این بین، ولایت، حکومت و قضاوت از جمله کارکردهای مرد شمرده می شود.
ب- مشاغل آزاد؛ یعنی کارکردهایی که به صورت مشاغل آزاد (کسب و پیشه و فن)  در میان مردم رواج دارد و غرض از آن خدمات، تولید و توزیع، صادرات و واردات، واسطه گری و مانند آن است و این مشاغل از عرف جامعه و سنن آن سرچشمه می گیرند. از نظر اسلام، زن حق فعالیت در همه ی این مشاغل را دارد؛ ولی برای پیشگیری از ایجاد روابط ناسالم بین دو جنس مخالف، ورود زن را به محدوه ی مشاغلی که سبب تماس مستقیم و مستمر با مردها می شود، تشویق نمی کند، بلکه ترجیح می دهد که با ملایمت و نه اجبار، زنان به کار و فعالیت در محیط های سالم تر بپردازند. با وجود این گاه به سبب ضرورت های اجتماعی و نیاز، مذهب یا دین کار زنان را در جامعه ضروری و واجب می داند. از این رو، امروز زنان مسلمان در بیشتر جوامع اسلامی از جمله در جمهوری اسلامی ایران توانسته اند در همه گونه مشاغل سیاسی، اداری، قضایی، خدماتی و بازرگانی وارد شوند و سهم مهمی را در پیشبرد اهداف جامعه داشته باشند.

ج- فرزندان
فرزند، «میوه ی» درخت زندگی خانوادگی است. فلسفه ی زناشویی و پیوند زن و مرد، همان تولد، رشد و کمال فرزند و بقای نسل است. با ورود فرزند به دایره ی خانواده، همواره حقوقی به وجود می آید و تکالیف و کارکردهای جدیدی برای پدر و مادر نیز ایجاد می شود که باید جزو کارکردهای خانواده به حساب آید؛ مانند حراست از تن، جان، بهداشت و سلامت کودک و پرورش روانی و فکری او در اموری از قبیل تعلیم و تربیت، تزکیه، اخلاق، آداب زندگی خانوادگی و اجتماعی و از همه مهم تر آشنا کردن فرزندان با دین و آیین الهی.
از نظر اسلام، والدین در قبال فرزندان وظایف دیگری نیز دارند که دارای ظرافت های بسیار است. برخی از این وظایف دیگری نیز دارند که دارای ظرافت های بسیار است. برخی از این وظایف به دوران پیش از تولد کودک باز می گردد. به نظر می رسد که این وظایف، تأثیرات نسلی (ژنتیک) دارد و به سلامت جسمی و روحی فرزند مربوط می شود. به عنوان نمونه می توان به خوراک والدین - به خصوص خوراک مادر - و پاکی و طهارت ظاهری و باطنی آنان اشاره کرد. پس از تولد کودک نیز والدین وظایفی دارند؛ از جمله: انتخاب نام های زیبا که الهام بخش پاکی و انسانیت برای کودک باشد و نیز پرهیز از نام های ناپسند؛ همچنین وظایف مادر در رعایت آداب شیر دادن (مستحب است که مادر شیر خود را به فرزندش بدهد و این کار با رعایت پاکی روحی و بهداشت خوراک باشد). از پیامبر (ص) روایت شده است که برای کودک، شیری بهتر از شیر مادر نیست.
در منابع حقوق و اخلاق اسلامی، بیشترین تأکید بر تربیت و آموزش کودک و ارشاد وی برای زندگی در جامعه شده و آمده است که خیر و شر فرزند به والدین مربوط است. سپس مراحل تربیتی کودک و نوجوان به سه دوره ی هفت ساله تقسیم شده است؛ به طوری که پدر و مادر در هفت سال اول باید کودک را به غرایز کودکی خود واگذارند تا از راه بازی های کودکانه به رشد شخصیت خود بپردازد؛ در هفت ساله ی دوم، به آموختن خط، زبان، فرهنگ و ورزش های مفید مانند شنا و سواری به کودک و در هفت سال سوم به آشنایی کودک با وظایف شرعی، قانونی و اخلاقی بپردازند. در پایان دوره ی سوم، آخرین وظیفه ی رسمی و مستقیم آنان تشکیل خانواده برای فرزندان است.

منـابـع

مجله خانواده- صفحه 10-17

کلیــد واژه هــا

1 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

1 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها