مسأله کلیات در فلسفه ابن سینا
فارسی 19049 نمایش |مسأله دیگری که به مباحث وجود کاملا مربوط است و باید قبل از غور در طبیعیات و جهانشناسی ابن سینا به آن پرداخت مسأله کلیات است چون علمی که ما می توانیم از عالم هستی داشته باشیم بستگی کامل دارد به نظر ما درباره این مطلب.
علم نفس به اشیاء
به نظر ابن سینا نفس انسان ذاتا عالم به اشیاء نیست و علم و دانش برعکس نظر افلاطونیان ذاتی نیست، بلکه نفس صورت اشیا را از عقل فعال که واهب الصور است دریافت کرده و به وسیله این افاضه از اشیا آگاهی می یابد در عین حال که صورت خارجی اشیا از راه حواس نفس را تحریک کرده و آن را آماده از برای دریافت افاضه صورت شیء از عقل فعال می سازد.
فرآیند تعقل معقولات
فقط در عقل مفارق است که معقولات از هرگونه آلودگی به ماده و قوه مبرا است و مستقلا به صورت کلی حضور دارند و در این مرحله قبل از دخول به عالم کثرت همه صور به طور کلی تحصل دارد. در عالم کثرت یا جهان مادی خارجی، این کلیات همان صورت موجودات جزئیه می شود و در عمل تعقل انسان بار دگر از ماده انتزاع یافته و به صورت کلی درمی آید. ابن سینا مسأله کلیات را به رویه ای شبیه رویه فارابی پذیرفته و عقیده یافته است که پیش از اینکه در اشیا تکثری وارد سازد در علم خداوند و خرد فرشتگان (عقول الملائکه) (عقول الافلاک) دارای وجود است. این وجود وقتی به صورت مادی درآید کثرت در آن نمایان می گردد، سپس بالا می رود و عوارض مشخص از آن برکنار می شود تا اینکه در عقل انسانی معنی کلی می گردد (تاریخ فلسفه در اسلام، به قلم ت.ج.دی بور، ترجمه عباس شوقی، تهران 1319، ص141-140).
این سه مرحله را که فلاسفه لاتینی (antere) و (inre) و (postre) می نامیدند. و برخی می پندارند که آن را خود این فلاسفه ابداع کرده اند، شیخ کلی قبل الکثره و مع الکثره و بعدالکثره نامیده و این سبک تفکر اساسا متعلق به او است هر چند فلاسفه غربی قرون وسطی مسیحی بیشتر درباره آن بحث می کردند تا فلاسفه اسلامی که مبدع آن بودند.
ابن سینا و اصحاب تسمیه
بسیاری از مورخان فلسفه مخصوصا در اروپا ابن سینا را متهم به پیروی از نظریه اصحاب تسمیه (nominalistes) کرده اند لکن از گفتار فوق آشکار است که این اتهام بی پایه است چون ابن سینا معتقد به یک عالم عقلانی مجرد و مفارق است که در آن کلیات هستی و واقعیت دارند و این عالم ماوراء عالم ذهنی انسان است و بنابراین کلی تنها اسمی نیست که فقط در ذهن واقعیت داشته باشد (چنانکه اصحاب تسمیه مدعی بودند). عقل انسان این کلیات یا معقولات را به صورت افاضه از واهب الصور دریافت می دارد و این تنویر و اشراق است که اصل و پایه علم محسوب می شود.
صورت کلی واسطه علم انسان به هستی
نسان فقط با علم به صور اشیا که همیشه در عقل به صورت کلی محفوظ است می تواند به سلسله مراتب وجود پی برد و از هستی اشیا آگاه شود و همین علم او به موجودات است که صور را از عالم کثرت منتزع می سازد و به جهان مجردات باز می گرداند. علم حقیقی به اشیا علم به جنبه وجودی آنهاست و همین وجود است که اشیا را با هم متحد می سازد در حالی که ماهیات منشأ کثرت و افتراق و جدائی و امتیاز است. در عین حال وجود واجب که وجود محض و صرف است ماوراء هرگونه تعین و تشخص قرار گرفته است گرچه وجود همه موجودات از او سرچشمه گرفته و به وسیله او به دیار هستی سوق داده شده و از برکت افاضه او از نعمت وجود برخوردار شده اند.
منـابـع
سید حسین نصر- نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت- خوارزمی 1377- صفحه 307-305
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها