رشد مکتب اسماعیلی در قلمرو دولت فاطمی
فارسی 8822 نمایش |اسماعیلیان
گسترش اندیشه اسماعیلیان با استقرار دولت فاطمی در سال 297/909 در شمال آفریقا به اوج خود رسید. دوره ی فاطمی را اغلب به «عصر طلایی» کیش اسماعیلی وصف کرده اند. جنبش انقلابی اسماعیلیان نخستین سرانجام به تأسیس دولتی منجر شد که اسماعیلی در رأس آن قرار داشت و دیری نگذشت که به صورت یک امپراتوری شکوفا که از شمال آفریقا و مصر تا فلسطین و حجاز و سوریه (شام) امتداد داشت، توسعه یافت. این در واقع، پیروی بزرگی برای تمامی شیعه بود، زیرا اینک برای اولین بارنشستن یک امام علوی از اهل بیت را بر مسند رهبری یک دولت مهم اسلامی می دیدند. با پیروزی فاطمیان، امام اسماعیلی قدرت عباسیان و تفسیر اهل سنت از اسلام را به چالش خواند و تعبیر و تفسیر شیعی خود را از اسلام عرضه داشت. اینک، مذهب اسماعیلی نیر مکان خود را در میان جوامع تفسیری دولتمدار در جهان اسلام پیدا کرده بود. از این به بعد، خلفای فاطمی که در عین حال امامان اسماعیلی نیز بودند، می توانستند سخنگوی روحانی اسلام شیعی به طور کلی باشند، همچنان که خلفای عباسی سخنگوی اسلام سنت به شمار می آمدند. در این شرایط و اوضاع و احوال، اسماعیلیان برای اولین بار در تاریخ خود رخصت یافتند که آشکارا و بدون ترس از تعقیب و آزار و سیاست، در محدوده ی قلمرو فاطمیان طبق موازین دینی خود عمل کنند، و حال آنکه در بیرون این قلمرو کماکان ناچار بودند چون گذشته به تقیه بپردازند.
خلفا و امامان فاطمی پس از رسیدن به قدرت، هماهنگ با دعاوی جهانی خود، فعالیتهایشان را در امر دعوت متوقف نساختند. آنها چون هدفشان بسط قدرت خود و حکومت بر تمامی امت مسلمان بود، دعوت و شبکه ی داعیان خود را که هم درداخل و هم در خارج قلمرو فاطمیان به کار مشغول بودند، حفظ کردند. همچنین نهادهای علمی و تعلیمی خاصی برای تربیت داعیان و آموزش اسماعیلیان عادی برپای داشتند. داعیان دوره ی فاطمی که به عنوان متکلم تربیت می شدند، در عین حال عالمان و مؤلفان جامعه ی خود بودند، و متون کلاسیک ادبیات اسماعیلی را در موضوعات متنوع ظاهر و باطن، از تاریخ و زندگینامه نگاری گرفته تا رسالات جامع و استادانه ی منطقی، فقهی و فلسفی، و نیز تألیفات بزرگی درباره ی تأویل، که از شاخصهای کیش اسماعیلی بود، پدید آوردند. بعضی از این داعیان از راه تلفیق سنتهای مختلف با الهیات اسماعیلی سنتهای فکری و عقلانی ممتازی پدید آوردند. در واقع، این در دوره ی فاطمیان بود که تفکر و ادبیات اسماعیلی به اوج خود رسید و اسماعیلیان ارمغانهای فکری ثمربخشی به الهیات و فلسفه ی اسلامی به طور کلی و به تفکر شیعی بالاختصاص، ارزانی داشتند. بازیابی جدید ادبیات و نوشته های اسماعیلی به روشنی بر غنا و تنوع میراث ادبی و فکری اسماعیلیان عهد فاطمی گواهی می دهد.
به طور کلی فاطمیان در مصر از همه ی فعالیتهای فکری و عقلانی حمایت می کردند. آنان کتابخانه های بزرگی در قاهره، پایتخت جدید خود تأسیس کردند، و قاهره به سرعت به صورت مرکزی برای تحقیقات اسلامی، علوم، هنر و فرهنگ درآمد، و علاوه بر این، نقش عمده ای در تجارب و بازرگانی بین المللی بازی کرد. روی هم رفته دوران فاطمیان نماینده ی یکی از بزرگترین دوره های تاریخ مصر و اسلام، و یکی از دوره های به یاد ماندنی در تمدن اسلامی است.
داعیان ایرانی
داعیان ایرانی نظامهای فکری متافیزیکی پیچیده ای با یک نظریه ی انبعاثی نوافلاطونی شده ی متمایز درباره ی آفرینش جهان پرداختند که قدیمی ترین سنت کلام فلسفی شیعه را عرضه می داشت. باید افزود که این داعیان در ضمن درگیر یک رشته بحثهای طولانی درباره ی مسائل مختلف مابعدالطبیعی و کلامی بودند. به هر حال، موفقیت داعیان ایرانی از اینجا پیداست که یک عده از فرمانروایان آسیای مرکزی، خراسان و شمال ایران، از جمله یکی از امرای سامانی به کیش اسماعیلی درآمدند.
شواهد عمده ی مربوط به سنت الهیات و کلام فلسفی اسماعیلی در نوشته های ابویعقوب سجستانی، داعی منطقه ی ماوراءالنهر و شرق ایران، برای ما باقی مانده است که به اتهام الحاد به فرمان فرمانروای صفاری سیستان، خلف ابن احمد (352 - 393/963-1003) به قتل رسید. سجستانی از طریق یک احتجاج مبتنی بر نفی دوگانه، هم تشبیه و هم تعطیل، اثبات هر صفتی را برای خداوند رد کرد و مردود شمرد. فیلسوفان و متکلمان اسماعیلی جهان ایرانی، همچنین عقیده ی خاصی در باب رستگاری به عنوان بخشی از جهانشناسی خود پرداختند. در بینش رستگاری شناسانه ی آنان از عالم، انسان به طور کلی به حساب می آیند. مثلا عقیده ی سجستانی درباره ی رستگاری که به زبانی کاملا روحانی بیان شده است، ارتباط نزدیک با عقیده ی او درباره ی نفس و نظریه ی دوری اسماعیلی از تاریخ دینی بشریت دارد. در اینجا، هدف غایی از رستگاری انسان ترقی و عروج نفس از هستی خالص جسمانی به سوی خالق خویش، در جستجوی پاداشی روحانی در زندگی ابدی پس از مرگ است.
نقش ایرانیان در تکون تفکر اسماعیلی
جهانشناسی اسماعیلی که در سرزمینهای ایرانی پرداخته شده بود، در روزگار خلافت خلیفه ی فاطمی، المعزلدین الله (341 - 365/953 – 975) مورد قبول پایگاه مرکزی دعوت اسماعیلی در شمال آفریقا واقع شد و جایگزین جهانشناسی اساطیری قدیمیتر اسماعیلیان گشت. در نتیجه، داعیان و نویسندگان فاطمی دست کم تا روزگار ناصرخسرو (آخرین طرفدار اسماعیلی گری فلسفی و یگانه داعی فاطمی که همهی آثار خود را به زبان فارسی نوشت)، از جهانشناسی جدید دفاع می کردند. حمیدالدین کرمانی که شاید دانشمندترین فرزانه ترین متکلم و فیلسوف دوره ی فاطمی باشد، داعی عراق و مغرب ایران بود. وی نظریات متافیزیکی یا مابعدالطبیعی خویش را در کتاب راحةالعقل که تألیف عمده ی فلسفی اوست و آن را در 411/1020 به پایان رسانیده است، پرورانید.
حرمت والایی که اسماعیلیان برای علم قائل بودند، در عهد فاطمیان به سنتها و نهادهای ممتازی منتج شد و توجه دعوت اسماعیلی از همان آغاز به تعلیم و تربیت گرویدگان به کیش اسماعیلی و آموختن حکمت که مراد از آن عقاید باطنی اسماعیلی است، معطوف بود. پس از آنکه دولت فاطمی تشکیل شد، معاندان سنی مذهب به پشتیبانی عباسیان تبلیغات ضد اسماعیلی خود را تشدید کردند. از جمله ی اتهامات و افترائات متعددی که به اسماعلیان بستند، یکی نیز آن بود که اسماعیلیان احکام شریعت را به بهانه ی آنکه بر معانی باطنی و نهانی احکام شریعت دست یافته اند مرعی نمی دارند. از اینرو، اسماعیلیان را علاوه بر آنکه ملاحده می خواندند اغلب به معنایی ناسزا گونه باطنیه می نامیدند.
این یک واقعیت است که فاطمیان از همان آغاز به موضوعات شرعی توجه داشتند، و ادبیات و نوشته های اسماعیلی دوره ی فاطمی پیوسته بر جدایی ناپذیری ظاهر و باطن، و بر رعایت شریعت و توجه به معنای درونی آن تأکید داشته است. در زمان روی کار آمدن فاطمیان هنوز یک مکتب فقهی متمایز اسماعیلی وجود نداشت. تا آن زمان اسماعیلیان جزء یک جنبش انقلابی سری بودند و قوانین و احکام سرزمینی را که در آن می زیستند مرعی می دانستند. با استقرار دولت فاطمی نیاز به تدوین فقه اسماعیلی احساس شد، و این فرایند با به کار بستن احکام فقه شیعه آغاز گشت.
پایه گذار فقه اسماعیلی
تدوین و اعلام مذهب یا مکتب فقهی اسماعیلی عمدتا نتیجه ی مساعی قاضی ابوحنیفه نعمان ابنمحمد بود که یکی از دانشمندترین فقهای سراسر دوران فاطمی محسوب می شد. وی فقه اسماعیلی را با گردآوری منظم و منضبط احادیث موثقی که از اهل بیت روایت شده بود، بر مبنای آثار کلینی و دیگر مؤلفان قدیم شیعی و نیز سنی، تدوین نمود. پس از تألیف چند مجموعه ی فقهی، مساعی او سرانجام در تألیف دعائم الاسلام به اوج خود رسید، و این کتاب قانون نامه ی رسمی فقه و حقوق دولت فاطمی شد. اینک اسماعیلیان نیز نظام فقهی و حقوقی خاص خود را داشتند که الگو و نمونه ی یک حکومت اسماعیلی را نشان می داد.
عقاید فقهی و تشریعی مذهب اسماعیلی را قضات و فقیهان در سراسر قلمرو دولت فاطمی در فتواها و قضاوتهای خویش به کار می بستند. هر آینه، قانون نامه ی فقهی اسماعیلی تازه بود و احکام و دستورهای آن می بایست برای اسماعیلیان و نیز دیگر مسلمانان تابع دولت فاطمی توضیح داده شود و تبیین گردد. این کار با تشکیل مجالس تعلیم عمومی که در اصل قاضی نعمان خود در روزهای جمعه بعد از نماز عصر برپای می داشت، میسر گردید. اعتبار استفاده از الازهر به عنوان یک مرکز تعلیم فقه از سال 378/988 به بعد به ابنکلس (وفات 380/991) نخستین وزیر رسمی دولت فاطمی می رسد که خود فقیهی کامل و از حامیان صنعت و هنر و علم بود. باید یادآور شد که الازهر را در اصل المعزلدین الله به عنوان مسجد ساخته بود.
نقش کلیدی تقیه در اسماعیلیان
اسماعیلیان اغلب در سرزمینهای بیرون از دولت خود، مورد تعقیب و آزار بودند، و این به کار بستن شدید و دقیق تقیه را، که به معنای از روی احتیاط خود را دیگری نمودن بود، ضروری می ساخت. گذشته از این، داعیان و نویسندگان اسماعیلی، چنان که گفتیم، بیشتر وقتها به عنوان متکلم و متأله تعلیم و تربیت یافته بودند، و اغلب در محیطهای خصومتآمیز به کار دعوت مشغول بودند. داعیان و مؤلفان اسماعیلی به علت تربیت خاص خود، و نیز ضرورت مخفی داشتن فعالیتهای خویش، به ویژه علاقه ی چندانی به تألیف وقایع نامه ها و یا شرحهای تاریخی از نوع دیگر نداشتند. و گواه بر این عدم علاقه ی اسماعیلیان به تاریخنگاری این واقعیت است که تنها چند اثر تاریخی از متون اسماعیلی به دست آمده است.
با این حال، دو دوره در تاریخ اسماعلیان وجود دارد که در طی آنها رهبران اسماعیلی به تاریخنگاری توجه کرده اند، و نوشتن آثاری را که می توان آنها را وقایع نامه های رسمی خواند، تشویق یا دستور به نوشتن داده اند. این دو دوره مواقعی بوده است که آنان دولت و سلسله ای از حکمرانان از آن خود داشته اند، یعنی دولتهای فاطمی و نزاری، و لذا به تاریخ نامه های قابل اعتمادی برای ثبت رویدادها و موفقیتهای سیاسی دولت خود، نیاز داشته اند. در روزگار فاطمیان، به ویژه پس از انتقال مقر دولت فاطمی از افریقه به مصر در سال 363/973 تاریخهای متعددی درباره ی دولت و سلسله ی خلفای فاطمی به وسیله ی خلفای فاطمی به وسیله تاریخ نگاران آن عصر، نوشته شد. اما به استثنای قطعاتی چند، هیچ یک از این وقایع نامه ها و تاریخها باقی نمانده اند. هنگامی که ایوبیان در 567/1171 جانشین فاطمیان شدند، همه ی کتابخانه های معروف فاطمی را از میان بردند. در نتیجه، همه ی انواع ادبیات و نوشته های اسماعیلی، از جمله تاریخهای فاطمیان نابود شد.
جامعه ی یکپارچه ی اسماعیلی روزگار فاطمیان در 487/1094 به دو شاخه ی متخاصم مستعلوی و نزاری تقسیم شد. این انشقاق از بحث و مشاجره بر سر جانشینی خلیفه و امام اسماعیلی المستنصر بالله (427-487/1036-1094) نتیجه شد. اسماعیلیان مستعلوی در یمن مستقر شدند، طیبیان که تنها جامعه ی بازماندهی مستعلوی هستند، به وسیله ی یک سلسله از داعیان که منصب موروثی دارند، رهبری می شوند، و برخی از سنتهای علمی فاطمیان حفط کرده اند. طیبیهای یمن و هند، که در هند به نام بهره معروفند، همچنین بخش نسبتا معتنابهی از ادبیات اسماعیلی دوره ی فاطمی را نگهداری کرده اند.
اسماعیلیان نزاری سرنوشت دیگری داشتند. اسماعیلیان ایران تا سال (وفات 518/1124) که در مشاجره ی نزار و مستعلی از حق نزار که ولیعهد منصوص اصلی مستنصر بالله بود ولی از حق خود محروم گشته بود، جانبداری می کرد، درآمده بودند. در واقع، حسن صباح یک دولت و دعوت مستقل بنیان گذاشت که مرکز آن قلعه ی کوهستانی الموت در شمال ایران بود. نزاریان به مرور زمان یک دولت فرعی نیز در شام تأسیس کردند. حسن از شبکه هایی از قلعه ها و دژهای کوهستانی شورشی علنی علیه ترکان سلجوقی که حکومت بیگانه ی آنها در ایران مورد نفرت و بیزاری مردم بود. به راه انداخت. نزاریان در دوران حکمرانی حسن صباح و جانشینان او در الموت، سخت دلمشغولی لشکرکشیهای انقلابی خود و زنده ماندن در یک محیط خصمانه بودند.
شاخه نزاری ایران و حسن صباح
جامعه ی نزاری ایران، دانشمندان و محققان فرزانه ی زیادی در مسائل پیچیده و بغرنج کلامی یا مسائل مابعدالطبیعی و متافیزیکی به بار نیاورد که درخور مقایسه با دانشمندان روزگار فاطمیان باشند. نزاریان ایران در عوض فرماندهان و سرداران پرقدرت و توانایی پروردند که متناسب و بایسته ی سرنوشت ستیزه جوی آنها علیه قدرت نظامی برتر سلجوقیان و دیگر دشمنان آنها بودند. گذشته از این، حسن صباح برای ابراز احساسات ایرانی خود، زبان فارسی را به جای زبان عربی زبان دینی نزاریان کرد. در نتیجه، نزاریان ایران به معنایی از ادبیات اسماعیلی دوره ی فاطمی بریده شدند، هر چند بعضی از آثار دوره ی قدیمی تر روزگار فاطمیان در دسترس نزاریان شام که زبان عربی را به کار می بردند، قرار داشت. با وجود این، نزاریان یک سنت ادبی داشتند، و بعضی از مسائل کلامی کماکان در کانون اندیشه و تفکر آنها در دوره ی الموت بود.
خود حسن صباح متکلمی دانشمند با اندیشه های فلسفی بود؛ اعتبار تأسیس یک کتابخانه بزرگ در الموت، اندکی پس از آنکه آنجا در 483/1090 مرکز فرماندهی دعوت نزاری شد، به او می رسد. حسن صباح عقیده ی تعلیم را به صورتی پرتوان در یک رساله ی کلامی از نو بیان کرد. اصل این رساله باقی نمانده اما نقل قولهای پراکنده ای از آن در منابع دیگر بازمانده است. حسن در مجموعه ای از چهار قضیه، نابسنده بودن عقل را در شناخت خداوند و دانستن حقایق دینی بیان کرد، و بر ضرورت یک معلم صادق برای هدایت بشر احتجاج نمود، و چنین نتیجه گرفت که این معلم صادق و معتقد کسی جز امام اسماعیلی زمان نمی تواند باشد. عقیده ی تعلیم، آموزه ی اصلی نزاریان گشت، و از این روی بود که خارجیان آنها را تعلیمیه می نامیدند. چالشی فکری که این عقیده، که در عین حال مشروعیت خلیفه ی عباسی را به عنوان سخنگوی روحانی مسلمانان به پرسش می کشید، در برابر دستگاه اهل سنت قرار داد، موج تبلیغات مجادله آمیز جدیدی را علیه اسماعیلیان برانگیخت. بسیاری از متکلمان اهل سنت که سرکرده ی آنها غزالی بود اسماعیلیان و نظریه ی تعلیم آنها را مورد حمله قرار دادند با این حال بعدها، پنجمین داعی طیبی یمن به مجادلات ضد اسماعیلی غزالی به تفصیل پاسخ داد اگر چه دیگر، خیلی دیر شده بود.
منـابـع
فرهاد فتري- سنتهاي عقلي در اسلام- تهران- فرزان 1376
کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها