موانع معرفت در قرآن
فارسی 2714 نمایش |1- محرومیت از خودشناسی
آیات قرآنی، اهمیت بسیار زیادی به موضوع شناخت نفس و درون و سازندگی خویشتن می دهد، از آن جمله:
«بل الأنسان علی نفسه بصیره و لو ألقی معاذیره؛ بلکه انسان به خویشتن بیناست، هر چند که عذرهایی بیاورد.» (قیامت/ 14- 15)
2- شناخت های فریبنده
همان گونه که امیرالمومنین (ع) فرموده است: «باطل را با کمال وضوح و صراحتش در بطلان، تحویل مردم نمی دهند، بلکه مقداری از حق را با باطل مخلوط می نمایند و باطل را در نمایش حق، به مغز و روان انسان ها سرازیر می کنند.»
به طورکلی درباره شناخت های فریبنده و لزوم اجتناب مردم از این قبیل شناخت ها، آیاتی همانند آیه زیر در قرآن آمده است:
«أفمن کان علی بینه من ربه کمن زین له سوء عمله؛ آیا کسی که برمبنای بینه ( دلیل و راهنمایی) پروردگارش عمل می کند، مانند کسی است که عمل زشتش برای او آراسته شده است؟» (محمد/ 14)
3- انکار و لجاجت در برابر عوامل شناخت
مهم نیست که آدمی آن چه را که نمی داند، انکار کند. و نیز مهم آن نیست که انسان تحت تأثیر شرایطی معین، آفتاب و روشنایی آن را منکر شود، بلکه این انکارها و لجاجت ها اموری فرعی است و حتی امید آن می رود که چنین جهل هایی روزی به علم مبدل شود و آن شرایط معین که موجب انکار آفتاب و روشنایی آن شده است، از بین برود. اما آن چه مهم است، این است که: آدمی هرگز نباید درصدد انکار خویشتن برآید و هیچ گاه، با خویشتن به لجاجت برنخیزد. بیماری انکار خویشتن و مبارزه بی امان با خود، هیچ حقیقت و واقعیتی را برنمی تابد، زیرا پذیرش هر چیزی، فرع آن است که انسان از پذیرش خویشتن برخوردار باشد. آیات قرآنی مربوط به علل و عواقب انکار حقیقت، در مواردی متعدد از قرآن آمده است، از آن جمله:
«بل هو آیات بینات فی صدور الذین أوتوا العلم و ما یجحد بآیاتنا إلأ الظالمون؛
«بلکه آیاتی است روشن درسینه های کسانی که به آنان علم داده شده است، و آیات ما را انکار نمی کنند، مگر ستمگاران.» (عنکبوت/ 49)
4- گمان ها ومحاسبه های بی اساس
علت این که گمان ها و محاسبه های بی اساس، در شناخت و تنظیم «حیات معقول» غلط از آب در می آیند، همواره معلول نارسایی طبیعی مغز یا اختلالات روانی نیست، بلکه در مواردی زیاد، به جهت سهل انگاری و بی اعتنایی به «حیات معقول»، جدی تلقی نکردن ضرورت شکوفایی استعدادهایی انسانی، اسارت و بردگی فکری، و لذت طلبی و سرخوشی خواهی در زندگانی است که جریان محاسبه های اصیل حیات را به گمان ها و پندارهای پا در هوا مبدل می کند.
در قرآن مجید، درباره محاسبه های بی اساس در زندگانی، آیاتی مانند آیه زیر وجود دارد:
«فریقا هدی و فریقا حق علیهم الضلاله إنهم أتخذوا الشیاطین أولیاء من دون الله و یحسبون أنهم مهتدون؛ گروهی هدایت یافتند و گروهی دیگر گمراهی بر ایشان ثابت شد، آنان شیاطین را دوستان خود برگزیدند و گمانشان این بود که هدایت یافته اند.» (اعراف/ 30)
5- غفلت؛ از آفات شناخت
آیات قرآنی، غفلت را از اوصاف بسیار پست معرفی نموده است، تا آن جا که از نظر قرآن انسان غافل پست تر از حیوانات معرفی شده است. غفلت و فراموشی، تاریکی ذهنی است که از اهمیت ندادن به یک موضوع ناشی می شود. عکس موضوع عبارت است از اهمیت دادن به موضوع، که چراغی در ذهن انسان می افروزد. آیاتی که درباره پستی این صفت و سرزنش آن وارد شده، متعدد است، از آن جمله:
«لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم أعین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها أولئک کالأ نعام بل هم أضل أولئک هم الغفلون؛ برای آنان دل هایی است که با آن ها نمی فهمند و چشمانی است که با آن ها نمی بینند و گوش هایی است که با آن ها نمی شوند آنان مانند حیوانات هستند، بلکه گمراهترند؛ آنان کسانی هستند که غافلند.» (اعراف/ 179)
باری، غفلت، پدیده ای است که نیروی حسابگری انسان را فلج می کند و هیچ قانونی را برای وی ضروری جلوه نمی دهد و آن را به عنوان مبنای محاسبه مطرح نمی کند. از این رو، انسان غافل، همواره در خواب است و همه اصول و قوانین را مرده می پندارد، مگر در مواقعی که به سود او به جریان بیفتد.
6- ظن و پندار
ظن نیز از آفات و موانع شناخت صحیح محسوب می شود. آیات مربوط به ظن در قرآن مجید بر پنج نوع است:
نوع یکم- ظن مخالف واقع
نوع دوم- ظن موافق واقع
نوع سوم- ارزیابی ظن
نوع چهارم- ظن غیر کاشف
نوع پنجم- محکومیت ظن
7- زعم؛ گمانی همراه با حق دیدن خویشتن
آیات قرآنی، در ماده «زعم» متعدد است و می توان گفت: در همه آیات مربوطه، «زعم» همان گمان می باشد که با احساس بر حق بودن همراه است:
«قل یا أیها الذین هادوا إن زعمتم أنکم أولیاء لله من دون الناس فتمنوا الموت إن کنتم صادقین؛ ای کسانی که به دین یهود گرویده اند، اگر زعم شما چنین است که تنها شما اولیاء خدا هستید نه دیگر مردمان، مرگ را آرزو کنید، اگر راستگو هستید.»(جمعه/ 6)
بازخواست الهی درباره «زعم»، موضوعی قطعی است. این بازخواست شدیدتر از مسئوولیت درباره «ظن» و «گمان» بوده، ممکن است از سهل انگاری و بی خیالی ناشی باشد؛ در صورتی که زعم کننده، خود را مورد توجه قرار داده و روی آن نیز محاسبه انجام داده است. همین محاسبه، دلیل آگاهی شخص زعم کننده (زاعم) می باشد. البته ممکن است «زعم در مواردی به وجود بیاید که راهی جز آن وجود نداشته باشد. بدون شک، در این گونه زعم به عنوان یکی از نتایج اعمال نظر، حجت خواهد بود.
8- درک های شاعرانه
درک های شاعرانه را نیز باید از آفات و موانع شناخت درست تلقی نمود. در قرآن مجید، به شعر و شاعری در چند مورد اشاره شده و در آیه ای آمده است:
«و ما علمناه الشعر و ما ینبغی له إن هو ألأ ذکر و قرآن مبین؛ و ما به پیامبر شعر تعلیم نکردیم و شعر برای او شایسته نیست. آن چه که برای او فرستاده ایم. جز یادآوری. و قرآن آشکار، چیزی نیست.» (یس/ 69)
در آیه ای دیگر آمده است: «و الشعراء یتبعهم الغاوون* ألم تر أنهم فی کل واد یهیمون* و أنهم یقولون ما لا یفعلون* إلأ الذین آمنوا و عملوا الصابحات و ذکروا الله کثیرا؛ گمراهان از شعراء پیروی می کنند. مگر نمی بینی که آنان در هر وادی سر در گم می شوند، و چیزی را می گویند که به آن عمل نمی کنند؟ به جز کسانی از آنان که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دهند و بسیار به یاد خدا هستند.» (شعرا/ 224- 227)
به طور کلی، حذف و انتخاب خیال بافانه واقعیات، موجب ساییده شدن دندانه های قانون گیر تعقل و اندیشه می باشد. واقعیات در ذهن شاعر حالت لغزندگی پیدا کرده و اصالت خود را از دست می دهند. به همین جهت است که پیروان شعراء، همواره انسان هایی فرای از واقعیات و حقایق می باشند. شعرای خیال باف، کسانی هستند که می خواهند کهکشان را گردی از کوی معشوق معرفی کنند. درخیال آنان، گردی که در میدان جنگ از زیر سم اسبان بر می خیزد، یک طبقه از زمین را به طبقات آسمان می افزاید و در نتیجه: «زمین شش شد و آسمان گشت هشت»
باید توجه داشته باشیم که پدیده شعر و به فعلیت رسانیدن نبوغ شعری، به صورت مطلق محکوم نبوده، بلکه در صورت دارا بودن محتویات واقع بینانه و نمایانگر بودن چهره هایی از واقعیت و همراهی با هدف گیری های مثبت، قطعا مطلوب است؛ چنان که در آیات سوره شعراء ملاحظه نمودیم. در یک روایت معروف آمده است:
«ان من البیان لسحرا ومن الشعر لحکمه؛ برخی از بیان ها سحر و بعضی از شعر ها، حکمت است.»
با نظر به آیه ای که ذکر شد و این روایت معروف و ملاک لهو و لعب در اندیشه، کاملا روشن می شود که شعر برای بیان واقعیات یک وسیله بسیار عالی است و با لحاظ این خصوصیت، روشن است که شعر از دیدگاه اسلام کاملا مطلوب است و می تواند خدمت های بزرگی در رشد و اصلاح انسان ها انجام بدهد. بر این اساس، اگر شعر وسیله تخدیر بوده و صرفا برای تحریک خیال ها و شوراندن پندارهای بی اساس و راکد کردن تعقل و وجدان باشد، امری محکوم است.
9- پدیده های خوشایند و اعجاب انگیز؛ سد راه واقعیت ها
درهم آمیختن واقعیات با زیبایی های ظاهری و خواسته های غیر عقلانی، اکثریت مردم را به جهت ناتوانی که از نفوذ به پشت پرده ظواهر دارند می فریبد و راه آنان را در رسیدن به حقایق سد می کند. آیاتی که مردم را از فریفته شدن به ظواهر فریبا منع می کند، متعدد است، از آن جمله:
«و من الناس من یعجبک قوله فی الحیاه الدنیا و یشهد الله علی ما فی قلبه و هو الد الخصام* و إذا تولی سعی فی الأ رض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل و الله لا یحب الفساد؛ گفتار بعضی از مردم در زندگی دنیوی، تو را به اعجاب وادار می کند و او خدا را به آن چه که در دلش است. گواه می گیرد، درحالی که از نظر خصومت و جدل بازی، مقاومت کننده ترین شخص است، وقتی که روی بگرداند، می کوشد تا در روی زمین فساد راه بیندازد و زراعت و نسل را از بین ببرد، در حالی که خداوند فساد را دوست ندارد.» (بقره/ 204- 205)
«قل لا یستوی الخبیث والطیب ولو أعجبک کثره الخبیث؛ بگو پلید و پاکیزه مساوی نیستند، اگرچه کثرت خبیث، تو را به اعجاب و شگفتی وادار کند.» (مائده/ 100)
نتایج آیات
بر این آیات شریفه، نتایج علمی و ارزشمندی مترتب است که از جمله می توان به دو مورد اشاره کرد:
نتیجه یکم- لزوم امتناع از خودباختگی در برابر گفتارهای نغز وشیرین، زیرا:
راه هموار است و زیرش دام هاست*** قحطی معنا میان نام هاست
لفظ ها و نام ها چون دام هاست *** لفظ شیرین ریگ آب عمر ماست
تاریخ بشری، از آرایش الفاظ و اصطلاحات، ضربه ها و ضررهای بزرگی دیده است. چه باطل ها که با الفاظ و گفتارهای زیبا به کرسی نشسته و مردم را تحت سیطره خود گرفته و حیات آنان را برده بی اختیار خود ساخت و چه حق ها که به جهت ناتوانی صاحبشان، از دست رفت.
«تاریخ طبیعی» انسان ها که موجب کنار زده شدن تاریخ انسانی انسان ها شده است، وسیله ای فریبنده تر از جلب مردم با الفاظ و گفتارهای به ظاهر حق در کارنامه خود ندیده است. سلطه گران خودمحور برای آماده کردن میدان تنازع در بقاء همواره دست به سخن سرایی و حماسه بافی و تطمیع های و جالب زده میدان و فضا را برای یکه تازی خود آماده تر کرده اند. شما برای جمع آوری شعارهای باطل و سخنان محرک و بی اساس، به راحتی می توانید مجلداتی بنویسید.
نتیجه دوم- کثرث پلید و جالب بودن آن، هرگز نمی تواند واقعیت آن را عوض کند. پلید همواره است، هر چند که در زیباترین قالب ریخته شده و ارائه گردد.
منـابـع
محمدتقی جعفری- علم و دین در حیات معقول- صفحه 122- 128
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها