حکومت مسانخ در دین اسلام
فارسی 2369 نمایش |حکومت مسانخ حکومت معصوم است و حکومت معصوم حکومت خداست، زیرا معصوم (احکام واقعی) را می داند و بدون سر سوزنی انحراف یا تحریف یا غفلت یا ضعف تشخیص یا سازش یا ترس یا سستی یا بسته اندیشی یا ساده نگری یا ارتجاع گرایی یا دنیا دوستی یا طمع یا مراعات «احتیاط» احکام واقعی دین خدا را قاطعانه اجرا می کند و جامعه انسانی را (بلکه جهان ارضی را که جامعه انسانی و افکار و اعمال انسان در ارتباط با آن است)، چنانکه خدای بزرگ خواسته است و در قرآن کریم بیان کرده است می سازد و اداره می کند و به سعادت مطلوب می رساند. تداوم این فلسفه الهی سیاسی در عصر غیبت به تحقق یافتن حاکمیت مذهبی است نه جز آن. و حاکمیت مذهبی همان حاکمیت مسانخ است. مصداق صحیح حکومت مذهبی در عصر غیبت همان حکومت مسانخ است نه جز آن یعنی نزدیکترین و شبیه ترین انواع حکومتها به حکومت معصوم. و به عبارت دیگر حکومتی که بتواند مصداق عهد نامه مالک اشتر باشد. چون مالک اشتر معصوم نبود و امام علی بن ابیطالب (ع) معیار حکومت کردن به نام اسلام را برای او در عهدنامه نوشته است. پس تنزل کردن از معیارهای عهدنامه مزبور تنزل از اسلام است در اجرای غیر معصوم. و چنین چیزی اندک اندک جدا شدن است از یک حکومت اسلامی و یک سیاست دینی و یک مدیریت قرآنی.
دین اسلام دین جاوید الهی است. و این دین حقیقت واحد است و نمی توان برای آن صورت های گوناگون فرض کرد و همه را اسلام دانست لیکن از باب مماشات برای دین اسلام و احکام و موازین و تعالیم آن دو اجرا یعنی دو گونه پیاده کردن می توان تصور کرد. یکی اجرای اسلام و عملی کردن آن رد اجتماع به وسیله شخص امام معصوم (ع) دوم اجرای اسلام و عملی کردن آن به وسیله غیر معصوم. دیگر صورت سومی که باز هم اسلام باشد نمی توان تصور کرد. پس یا اسلام است در اجرا و عملکرد معصوم یا اسلام است در اجرا و عملکرد غیر معصوم. و صورت دوم حد و معیارش همان عهد نامه مالک اشتر است، زیرا عهدنامه دستور نامه اجرای اسلام است برای غیر معصوم. بنابراین هر حاکمیت اسلامی به هر اندازه از اصول مختلف تبیین شده در عهدنامه تنزل کند به همان اندازه و به همان نسبت از اسلام جدا شده است و دیگر اسلامی نیست. حفظ عقیده و ایمان مردم به دین خدا و اولیای خدا از اهم واجبات است.
در واقع ما یک حکومت اسلامی داریم و یک حکومت مسلمانان. حکومت اسلامی آن است که همه چیز یک حاکمیت منطبق با اسلام باشد از اقتصاد تا قضاوت و دیگر امور و حکومت مسلمانان آن است که کسانی که در راس حاکمیت قرار دارند مسلمان باشند یعنی اعتقادات دینیشان اعتقادات اسلامی باشد نه مسیحی مثلا. اینگونه حکومتی را هنگامی می توان اسلامی خواند که دست کم منطبق با عهدنامه باشد.
در اینجا آموزش سترگی داریم. از امام علی بن ابیطالب (ع) می فرماید: «ان دین الله لا یعرف بالرجال بل بایه الحق فاعرف الحق تعرف اهله؛ دین خدا را نمی توان با اشخاص شناخت (و با عملکرد آنان) بلکه با معیار حق می توان شناخت پس حق را (معیار را) بشناس در آن صورت اهل آن را (و عمل کنندگان به آن را) خواهی شناخت.»
این تعلیم بسیار عجیب است چون همیشه رجالی در میان امت اسلامی تربیت می شوند و به مقامی بزرگ می رسند و توجه همگان به آن جلب می شود. در این صورت این تعلیم بسیار عجیب است از آن نفس پیامبران احساس می شود. بیخود نیست که گفته اند علی بن ابیطالب را نفس پیامبران است آری این تعلیم آگاهی بخش انسان را برای حفظ ایمان خویش در دژی استوار قرار می دهد. این آموزش علوی الهی اصل بسیار مهمی را در مقاطع مختلف تاریخ به ما می آموزد.
منـابـع
محمدرضا حکیمی- قیام جاودانه- صفحه 147- 151
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها