بررسی تکاثر و اتراف در اسلام

فارسی 2773 نمایش |

تکاثر به معنای بسیار داشتن و بسیار خواستن است (به اصطلاح امروز: سرمایه داری) و اتراف (بر وزن اسراف) به معنای برخورداری از نعمت و تنعم گرایی و مصرف زدگی و ریخت و پاش در مصرف نعمتها و وسایل و امکانات است (به اصطلاح امروز: زندگی اشرافی و توانگرانه) این هر دو پدیده ضد ارزشهای قرآنی و اسلامی است چنانکه ضد ارزشهای انسانی و اخلاقی نیز هست.
در احادیث از کتابهای مجمع البیان و الحیاه رسیده است که در زمان پیامبر (ص) شخصی از مسلمانان اهل مدینه (انصار) خانه ای ساخت با قبه ای افراشته؛ یعنی قدری مجلل و اشرافی و متفاوت با خانه های دیگر. پیامبر اکرم (ص) همینکه آن ساختمان را دید پرسید از کیست. و چون صاحب آن بنا را معرفی کردند با او قطع رابطه کرد و سلام او را جواب نمی داد تا آنکه صاحب خانه آن را خراب کرد و به صورت خانه های دیگر در آورد. سپس پیامبر (ص) به اصحاب فرمود: «هر ساختمانی که ساخته می شود وبال گردن صاحب خود است در روز قیامت مگر آن اندازه که مورد نیاز باشد.»
در این تعلیم الهی و برخورد والا سازندگیهایی گرانبار و آموزشهایی انسانی و خدایی وجود دارد
1- مبارزه با خودنمایی و تمایز طلبی.
2- دعوت به فروتنی و انسانیت و همسانی با انسانهای دیگر و سایر بندگان خدا.
3- مبارزه با اسراف و ولخرجی و میل پرستی در زندگی و مسکن.
4- ایجاد زمینه برای رسیدن امکانات و مواد اولیه به دیگر نیازمندان و بی مسکنان.
5- تاکید بر حضور همگونی انسانی در زندگیها.
اسلام با اینکه تاکید کرده است که خانه هاتان را تمیز نگاه دارید و حتی زیبا و قشنگ درست کنید و در عین سادگی تزیین نمایید لیکن به شدت با اسراف و تجمل گرایی و تمایز طلبی درافتاده است و آن چگونگی و بهره مندی را برای همه خواسته است. اکنون بنگرید که انسانیت دینی تا چه اندازه ژرف است که هیچ گونه خودبینی و خودنمایی و تکبر و تمایزی را نمی پذیرد و به کسی اجازه نمی دهد که خود و زندگی و خانواده خود را از دیگران به صورتی متمایز سازد و موجب تحقیر برخی یا ایجاد عقده روحی در برخی دیگر شود. تعالیم اسلامی این همه را از بن بر می کند. حال در این تعالیم بنگرید و تامل کنید و کسانی را و زندگیهایی را همه با ادعای مسلمانی ادعایی که گوش فلک را کرد کرده است در نظر آورید و از سویی دیگر به زندگی و خانه و لانه محرومین سری بزنید آنگاه ببینید که مظلومیت دین و تعالیم دین تا چه حد است، و تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟
باری پیامبران همواره با این دو پدیده شیطانی و اجتماعی و طاغوت یعنی سرمایه داری و اشراف منشی مبارزه می کردند و اندکی تفاوت و تمایز در یک خانه و ساختمان را بر نمی تابیدند و این همه را ضد ارزشهای راستین انسانی و الهی معرفی می کردند و با موضع گیریهایی سخت و بی گذشت با این پدیده های ناروا روبرو می شدند مانند مبارزات حضرت موسی (ع) با قارون و اشراف فرعونی که در پیش اشاره کردیم و مانند درگیریهای وسیع پیامبر اکرم (ص) با سرمایه داران و اشراف قریش.
قرآن کریم تکاثر را ضد ارزش معرفی کرده و با آن درافتاده است و اتراف را سبب سرنگونی اجتماعات خوانده است. باید این آیات عظیم و اعجاز انگیز و زندگی ساز و سعادت آفرین را به دقت و با تامل خواند و تکلیف را به دست آورد و به مردم ابلاغ کرد. ظلم است که در کتاب آسمانی این دستورها و هشدارها آمده باشد و ما توجه نکنیم و جامعه را در فساد ویرانگر تکاثر و اتراف از سویی و دوزخ نابود کننده فقر و محرومیت از سویی دیگر بنگریم و خاموش باشیم و رسائل و منابر و کتباها و مقالات درباره این مسائل بسیار مهم و حیاتی و تعیین وظیفه شرعی در برابر سرمایه داران و اتراف گرایان ساکت باشند.
امام علی بن ابیطالب (ع) در نهج البلاغه به صراحت می فرماید:
«و ما اخذالله علی العلماء ان لا یقاروا علی کطه ظالم و لا سغب مظلوم؛ عهد خدا با عالمان دین این است که در برابر پرخوری (اتراف و مصرف زدگی) ستمگران (اقتصادی) و گرسنگی (محرومیت و کمبود داشتن) مظلومان آرام نداشته باشند و با توانگران تبانی و توافقی نکنند.»
پس ما یا عالم نیستیم آن عالم دینی کاملا مسئول (و دانستن شماری اصطلاح و داشتن مقداری محفوظات گولمان زده است) یا متعهد نیستیم حتی نسبت به سخن صریح امام علی بن ابیطالب (ع).
باری این دو پدیده ویرانگر که باید در حال عادی با آنها مبارزه شود تکلیف مبارزه با آنها در حال انقلاب روشن است. باید این دو پدیده را برای همیشه محکوم کرد. و باید از سرمایه داران مذهبی هیچ پروا نکرد. همچنین باید زندگیهای اشرافی و متمایز (که مولد انواع فساد و عقده و تباهی و محرومیت و انحراف است در جامعه) نیز محکوم گردد و طرد شود، و از میان برود. به ویژه اگر خدای ناخواسته برخی از منسوبین به انقلاب یا روحانیین و منتسبین به دین به چنین زندگیهایی تمایل یابند و آن را خوش بدارند و از فرصتها بهره گیری کنند. وظیفه اسلامی این است که اینها همه با جدیت و قاطعیت از میان برود؛ و جانب متضعفین گرفته شود تا آنان از روزگار سیاه تری که اکنون پیدا کرده اند نجات یابند.

منـابـع

محمدرضا حکیمی- قیام جاودانه- صفحه 171- 176

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها