تلازم حق و تکلیف در اسلام
فارسی 3002 نمایش |میان حق و تکلیف ملازمه وجود دارد؛ یعنی هر جا سخن از حق می شود تکلیفی هم در مقابل آن هست و اگر انفکاکی فرض شود فقط در ارتباط با خداوند سبحان قابل فرض است: «لا یجری لاحد الا جری علیه و لا یجری علیه الا جری له ولو کان لاحد ان یجری له و لا یجری علیه لکان ذلک خالصا لله سبحانه دون خلقه لقدرته علی عباده و لعدله فی کل ما جرت علیه صروف قضائه؛ هرگاه حقی برای کسی باشد حق دیگری بر اوست که وی مکلف به تأدیه آن است و اگر بنابراین باشد که حق مطلق و یک جانبه بوده و برای کسی ثابت باشد بدون آنکه حقی بر او ثابت باشد چنین مطلبی فقط برای خداوند سبحان است نه دیگران که مخلوق اویند چون قدرت او بر بندگانش جاری و عدالت او بر همه موجودات تحت فرمان او ساری است. بنابراین چنین نیست که در موردی فقط حق ثابت باشد و تکلیف و الزام یا تعهدی نباشد. این مسئله چنان واضح و روشن است که برخی از اندیشمدان غرب اذعان کرده اند که بیانیه حقوق بشر در حقیقت بیانیه تکالیف هم هست چون اگر من به نام انسان حقی دارم دیگران نیز همان حق را دارند و تکلیف من رعایت و حفظ حقوق دیگران است. یا درباره حقوق والدین نسبت به فرزندان اگر فرزندان نسبت به والدین حقی دارند پدر و مادر نیز بر فرزندان حقی دارند و آنان نسبت به والدین وظیفه و تعهدی را بر عهده دارند و موظف به رعایت ان هستند بنابراین نمی توان گفت حق یا تکلیف در مواردی یک جانبه مطرح هستند؛ به این معنا که حق باشد وی تکلیف وجود نداشته باشد یا بالعکس.
تکلیف یعنی تعهد سپاری و احقاق حق دیگران، با این وصف ادعای آنان که اهتمام دارند تا میان حق و تکلیف تعارض یا تباینی ایجاد کنند یا تکلیف قانونی را از اخلاقی تفکیک نموده تا این تعارض را موجه جلوه دهند بدون دلیل خواهد بود. احکام و تکالیف اخلاقی از این جهت با تکالیف قانونی تفاوتی ندارد زیرا در مباحث اخلاقی مثلا وقتی گفته می شود احترام به دیگران نوعی تکلیف اخلاقی است ای تکلیف به جهت حق شرافت و کرامیت است که افراد در جامعه دارند.
تلازم حقوق و تکالیف فردی
انسان فارغ از اجتماع در زندگی فردی دارای حقوق بسیاری است و رعایت و حفظ آنها بر او فرض و لازم است؛ حق حیات حق سلامت جسمانی، حق رشد مادی از جمله حقوق اساسی برای هر فرد به شمار می آید. اقتضای وجود این حقوق وجوب رعایت آن است. او برای حفظ حق حیات خویش مکلف و موظف است محیط طرافش را سالم نگه دارد خود را در معرض خطر جسمانی قرار نداده و به تذکرات بهداشتی توجه کند کار و تلاش کند تا بتواند با امرار معاش از رشد جسمی برخوردار گردد. قصور وظیفه در هر یک از این امور موجب تضییع حقوق او خواهد شد.
اگر کسی بگوید که این امور حقوق شخصی من است و من نمی خواهم از آن استفاده کنم یا هیچ تعهدی را در مقابل آن نمی پذیرم هر عاقلی حکم خواهد کرد که این شخص از فقدان عقل رنج می برد یا از تفکر و تعقل بهره ای ندارد. رساله حقوق حضرت امام سجاد (ع) شامل بسیاری از حقوق فردی و جمعی است.
حدیثی از حضرت امام صادق (ع) در انتخاب محیط زیست و توصیه ضمنی بر رعایت شرایط آن رسیده است که «لا تطیب السکنی الا بثلاث الهواء الطیب و الماء الغزیر العذب و الارض الخواره؛ سه چیز است که سکونت و زیست در زمین بدون آنها گوارا و نیکو نیست؛ هوای سالم، آب فراوان و زمین نرم و حاصل خیز.»
کلینی از امام ششم (ع) از رسول خدا (ص) نقل کرده که سه چیز ملعون است و کسانی که آن را انجام دهند ملعون و از رحمت خداوند دورند: «المتغوط فی ظل النزال و المانع الماء المنتاب، و الساد المعربه؛ کسی که آب نوبه ای را منع کند؛ یعنی نوبت خود و دیگران صاحب سهم را در توزیع آب رعایت نکند و کسی که سد معبر کند و راه دیگران را با کالا یا کار خود ببندد. سوم کسی که اماکن عمومی را مانند پارک، میدان و جایی که مسافران و رهگذران و... فرود می آیند آلوده کند مورد لعنت و نفرین است.»
آنچه در ترغیب حفظ برخی از امور وارد شده و آنچه در ترهیب ترک حفظ آنها رسیده است اولا نشان تام اهتمام اسلام بر جعل حقوق است ثانیا لزوم حفظ آن را بیان می کند و ثالثا پرهیز از زوال و نابودی آنهاست. از طرف دیگر این مطالب دلیل تلازم و تقابل حق و تکلیف هم خواهد بود. آنچه درباره حفظ سلامت وارد شده که هنگام احساس خطر و احتمال عقلایی و خوف معقول ارتکاب کار مشکوک مانند سفر حرام است و نماز در چنین سفری قصر نیست و روزه در آن افطار نمی شود و همچنین در جایی که احتمال نبود آب مایه خوف عطش است، وضو تبدیل به تیمم می گردد و حفظ آب برای رفع عطش لازم خواهد بود. همه این احکام در مسائل شخصی اولا دلیل اهتمام شارع مقدس به حقوق فردی است و ثانیا لزوم حفظ آن حتی با تبدیل حکم شرعی را بیان می دارد و ثالثا و اجتناب از هدر رفتن چنین حقوق شخصی است.
تلازم حقوق و تکالیف اجتماعی
در حیات اجتماعی که قلمرو آن وسیع تر از زندگی فردی است، همین حکم جاری است. حقوق فردی افراد در اجتماع مبدل به حقوق اجتماعی می گردد و تعامل افراد در ان افزون بر حقوق فردی حقوق دیگری را ایجاد می کند. لازم حفظ کرامت انسانی رعایت حقوق افراد در اجتماع بشری و تعهد سپاری در عدم تخطی از آن است.
بنابراین نمی توان ملتزم شد که در جامعه همه دارای حقوق باشند؛ اما افراد حاضر در آن ملزم به رعایت حقوق یکدیگر نباشند. اثبات هرگونه حقی برای فرد در جامعه برای دیگران تکلیفی را ایجاد می کند. حضرت علی (ع) در تبیین این حق چنین می فرماید: «ثم جعل سبحانه من حقوقه حقوقا افترضها لبعض الناس علی بعض فجعلها تتکافا فی وجوهها و یوجب بعضها بعضا و لا یستوجب بعضها الا ببعض؛ سپس خداوند سبحان از جمله حقوقش را برای برخی از مردم بر بعضی دیگر واجب کرد و آن حقوق را قابل هم قرار داد که برخی از حقوق برخی دیگر را واجب گرداند و حقی بر کسی واجب نمی شود مگر همانند آن را انجام دهد.»
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- حق و تکلیف در اسلام- صفحه 255-259
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها