فرهنگ از دیدگاه دایرة المعارف ایتالیا و بررسی آن
فارسی 4135 نمایش |در دایرة المعارف ایتالیا درباره فرهنگ چنین آمده است:
فرهنگ مجموعه شناخت ها و معلومات ذهنی و اجتماعی است که به دست آوردن آن به مطالعات وسیع و گوناگون، هرچند ناکافی احتیاج دارد.
انسانی که می خواهد با فرهنگ باشد مایل است تا تفکر انسانی را در خود ایجاد کند، گرما و تپش آن را در رگ های خود احساس کند و به وسیله ی جذب آن افکار خود را تغذیه و تصفیه نماید. در واقع قصد نهایی او به جریان انداختن افکار انسانهای معاصر خویش و گذشتگان خود و سالم سازی این جریان است.
بزرگ ترین دشمن فرهنگ مد است که باعث از بین رفتن ارزش های واقعی آن می گردد. مد در پی جایگزینی است؛ مرتب ابداع و اختراع می کند. دشمن خود نیز هست و خود را از بین می برد.
تاریخ فرهنگ میانگین سلیقه ها، معلومات و اعتقادات اخلاقی و مذهبی است که در محیطی مشخص و در عصری مشخص وجود دارد.
تمدن روح حاکم بر یک قوم یا یک عصر یار کل بشریت است در زمینه های هنر، علم، اقتصاد و زندگی اخلاقی.
فرهنگ زندگی روشنفکرانه و طرز تفکر و انعکاس آن در یک دوره ی سنی و یا در یک کشور است. همان طور که مشاهده می شود این تعریف در زبان ایتالیایی تمدن را هم در بر می گیرد.
فرهنگ از ریشه ی coltivure به معنی کاشتن، پرورش دادن و محل تحت کشت است و به مجموعه ی شناخت های فکری و آموخته های یک انسان به خصوص در سطح دانشگاهی و در زمینه های ادبی، موسیقی، هنری، تاریخی، فلسفی و غیره می گویند.
فرهنگ نه تنها یک مساله ی فکری بلکه معنوی نیز هست که شاخه های مختلف آگاهی را از یک سو به عنوان شخصیت معنوی و از سوی دیگر به عنوان تربیت سلیقه ها در بر می گیرد. با تعمیم مطلب فوق می توان از فرهنگ یک ملت و یا یک دوره ی تاریخی و یا از تکامل فرهنگی در مکان و زمان و در نتیجه از تاریخ فرهنگ نام برد.
در مردم شناسی همانند جامعه شناسی و روان شناسی فرهنگی به نظام و ویژگی یک گروه انسانی اطلاق می شود که شامل اهداف، ارزش ها، سمبل ها، اعتقادات و الگوهای رفتاری است که تقریبا در همه ی اعضای گروه دیده می شود.
در این تعریفات مطالبی را مورد بررسی قرار می دهیم که ممکن است برای شناخت فرهنگ مفید باشد:
1. می گوید: فرهنگ مجموعه ی شناخت ها، معلومات ذهنی و اجتماعی است که به دست آوردن آن به مطالعات وسیع و گوناگون هرچند ناکافی احتیاج دارد. همان طور که ملاحظه می شود در این جمله عناصر یا مواردی از فرهنگ مطرح شده ولی تعریف ماهیت فرهنگ به عنوان جامع همه ی آنها دیده نمی شود.
دو نکته ی مهم در این جمله وجود دارد:
الف. به دست آوردن مجموعه ی شناخت ها و معلومات ذهنی و اجتماعی نیازمند مطالعات وسیع و گوناگون است و این یک حقیقت کاملا صحیح است.
ب. این مطالعات وسیع و کافی برای استقراء تام در فرهنگ و انواع یا عناصر و نمودهای آن هر قدر هم که وسیع و گسترده باشد باز کافی نخواهد بود.
2. می گوید: انسان که می خواهد بافرهنگ باشد مایل است تا تفکر انسانی را در خود ایجاد کند گرما و تپش آن را در رگ های خود احساس کند و به وسیله ی جذب آن افکار خود را تغذیه و تصفیه نماید.
این جمله بیان کننده ی یک اشتیاق اصیل برای فرهنگی شدن انسان است. واقعیت هم این است که انسان در فرهنگی که از روی اطلاع و آزادی انتخاب می کند آن شایستگی را دیده است که می خواهد با جان خود در آمیزد و گرما و تپش آن را در رگ های خود احساس کند و به وسیله ی جذب آن افکار خود را تغذیه و تصفیه نماید. بدیهی است که هیچ انسان عاقل و آگاهی که از خیر و شر و تعقل و حماقت و احساسات برین وجود روحی اطلاع دارد حاضر نیست یک پدیده ی زشت و یک عامل حیوانی پست را به عنوان فرهنگ در درون خود ایجاد نماید و آن چنان تحت تاثیر آن قرار بگیرد که گرما و تپش آن را در رگ های خود احساس نماید و خلاصه آن را تا اعماق جان خود نفوذ بدهد. و این همان اصل شایستگی و ارزش عالی است که باید فرهنگ انسانی پویا و هدفدار به طور قطع آن را داشته باشد. و الا سقوط این نوع با اهمیت که انسان نامیده می شود حتمی است.
3. می گوید: بزرگ ترین دشمن فرهنگ مد است که باعث از بین رفتن ارزش های واقعی آن می گردد.
ای کاش مدیریت های فرهنگی جوامع بشری پیرامون این موضوع حساس (تضاد مدگرایی با فرهنگ اصیل پویا و هدفدار) تحقیقات لازم و کافی و صمیمانه انجام می دادند و بشریت را از مهلک ترین بلای خوشایند به نام مدگرایی که هم روح فرهنگی انسان ها را به جهت بریدن از اصول ثابت ارزش ها تباه می کند و هم با بیماری مصرف زدگی و اسراف بی شرمانه شکم های انسانهای بینوا را خالی و بدن های آنان را برهنه و سلامت آنان را منتفی و روح آنان را در ظلمات جهل و حیرت و اضطراب غوطه ور می سازد و آنان را بدون مسکن در ویرانه های طبیعی و ساختگی که به دست ثروت پرستان و سلطه گران به وجود آمده است رها می ساختند.
و تضاد و خصومت مدگرایی با فرهنگ اصیل پویا و هدفدار در این است که همان طور که محقق این مطلب در جملات مورد تفسیر آورده است مد به دنبال جایگزینی است مرتب ابداع و اختراع می کند زیرا بشر وقتی که از حس بسیار با عظمت نوگرایی در تجدد تدریجی کمالات روانی و روحی استفاده نکرد حتمی است که آن حس را به دست مدبازی های مستمر نمایش های ظاهری خواهد سپرد. در صورتی که فرهنگ های اصیل و پویا و هدفدار متکی به اصول ثابت و برقرار بوده و بالاتر از تغییرات ذاتی است. محققان این دایره المعارف چه زیبا می گویند: مد دشمن خود نیز هست و خود را از بین می برد.
4. می گوید: تاریخ فرهنگ، میانگین سلیقه ها، معلومات و اعتقادات اخلاقی و مذهبی است که در محیطی مشخص و در عصری مشخص وجود دارد.
این مطلب هم اگر مقید به استناد به اصول ثابته ی آن فرهنگ باشد. بسیار عالی است و معنای آن چنین می شود که: آن میانگین از سلیقه ها معلومات و اعتقادات اخلاقی و مذهبی می تواند تاریخ فرهنگ یک جامعه را در محیطی مشخص و عصری معین توضیح بدهد که بر مبنای اصول ثابت انسانی استوار شده باشد نه به عنوان میانگین نمودها متغیر و بی اصل که در فرهنگ های وارداتی از جامعه ای به جامعه دیگر نمودار می گردد ولی به جهت عدم استناد آن به حقایق و اصول در معرض زوال و فنا قرار می گیرد.
5. می گوید: فرهنگ زندگی روشنفکرانه و طرز تفکر و انعکاس آن در یک دوره سنی و یا در یک کشور است. این تعریف در زبان ایتالیایی تمدن را هم در بر می گیرد.
این جمله هم به عنوان نمود یا بعدی از فرهنگ متین است. اما جمله ی طرز تفکر و انعکاس آن در یک دوره ی سنی و یا در یک کشور با توضیحی بیشتر درباره ی طرز تفکر می تواند یکی از مهم ترین عناصر تعریف فرهنگ را معرفی نماید.
6. می گوید: فرهنگ نه تنها یک مساله ی فکری بلکه معنوی نیز هست که شاخه های مختلف آگاهی را از یک سو به عنوان شخصیت معنوی و از سوی دیگر به عنوان تربیت سلیقه ها در بر می گیرد. با تعمیم مطالب فوق می توان از فرهنگ یک ملت و یا یک دوره ی تاریخی و یا از تکامل فرهنگی در مکان و زمان و در نتیجه از تاریخ فرهنگ نام برد.
از این مطلب با ارزش به خوبی اثبات می شود که ماهیت فرهنگ تنها بازگو کننده ی اندیشه های یک جامعه نیست؛ یا بالعکس، اندیشه های مردم یک جامعه بیان کننده فرهنگ آن جامعه نمی باشد بلکه جنبه ی معنوی فرهنگ که همان تحول تکاملی انسان در زمینه ی اخلاقیات عالی است عنصری مهم از فرهنگ است که بدون آن اطلاق این کلمه ی مهم و ارزشی (فرهنگ) اهمیتی نخواهد داشت.
منـابـع
فرهنگ پیرو فرهنگ پیشرو، محمدتقی جعفری، صفحه 81-86
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها