نخستین پیمان نامه عمومی در اسلام

فارسی 5439 نمایش |

چندی از توقف پیغمبر در یثرب نگذشته بود، که لازم دید وضع اجتماعی مردم را سر و صورت دهد. گروه هایی از عرب در این شهر ساکن بودند که هر یک به یکی از دو دسته نیرومند اوس و خزرج پیوستگی داشتند. گذشته از عرب، یهودیانی نیز در داخل شهر و پیرامون آن زندگی می کردند که با این دو تیره می پیوستند. وضع حاضر ایجاب می کرد پیمان نامه یا به اصطلاح قانونی نوشته شود که حقوق این دسته ها و تیر ه ها و هم پیمان های آنان را معین کند. بر اثر همین پیش بینی بود که پیمان نامه معروف مدینه، که آن را «نخستین قانون اساسی» خوانده اند، بین پیغمبر و سران تیره ها و یهودیان به امضا رسید.
ظاهرا امضای این پیمان نامه در همان ماه های نخستین ورود پیغمبر بدین شهر صورت گرفته است، زیرا اولا ابن هشام و ابن اسحاق متن این پیمان نامه را پس از نخستین خطبه پیغمبر در مدینه آورده اند، دیگر این که در این پیمان نامه، چنان که خواهیم دید، حقوق اجتماعی یهودیان رعایت شده است. و چون تحویل قبله از بیت المقدس به مکه هفده ماه پس از رسیدن پیغمبر به مدینه صورت گرفت، و این هنگامی بود که یهود دشمنی خود را با محمد و مسلمانان آشکار کرده بودند و نیز جنگ بنی قینقاع به فاصله کمی پس از جنگ بدر رخ داده است، پس احتمال بعضی از اسلام شناسان که پیمان نامه زودتر از سال پنجم هجری نوشته نشده (اگر مقصود همین پیمان نامه باشد) درست به نظر نمی رسد.
ترجمه پیمان این است:
«این نوشته ای است از محمد پیغمبر بین مومنان و مسلمانان از قریش و یثرب و هر که پیرو آنان باشد و بدان ها بپیوندد و با ایشان جهاد کند. اینان یک امتند جدا از دیگر مردم. مهاجران از قریش به رسمی که داشتند خون بها را میان خود قسمت می کنند و فدیه اسیران خویش را به عدالت و رسمی که میان مؤمنان است، می پردازند. بنی عوف به رسمی که داشتند خون بها را میان خود قسمت می کنند و هر طایفه ای فدیه اسیران خویش را بر طبق عدالت و معروف بین مومنان می پردازد. بنی ساعده، بنی حرث، بنی جشم، بنی النجار، بنی عمروبن عوف، بنی نبیت، بنی اوس، هر طایفه ای دین های پیشین و فدیه اسیران را به عرف و عدالت بین مؤمنان تقسیم می کنند. مومنان، عیالوار گران وام بی آن که خون بها یا فدیه او را بپردازند وا نمی گذارند.
هیچ مؤمنی با مولای مؤمنی پیمان نمی بندد مگر با رخصت او. مؤمنان پرهیزگار علیه کسی از آنان که ستم کند یا خواهان ستم یا گناه یا فسادی بین مسلمان باشد، همدست خواهند بود، هر چند که این ستمکار یا متجاوز فرزند یکی از ایشان باشد. هیچ مؤمنی مؤمن دیگر را به خون بها کافری نباید بکشد، و کافری را علیه مؤمنی نباید یاری کند. عهدی که برای خدا بسته می شود یکی است و پست ترین مسلمانان اگر کسی را در پناه خود آورد همه آن را می پذیرند. مؤمنان جدا از دیگر مردم ولی یکدیگرند. هر که از یهودیان پیرو ما باشد بی آن که بدو ستمی رود یا کسی علیه او یاری شود از مواسات و یاری ما برخوردار خواهد بود. آشتی مؤمنان یکی است (یکی که آشتی کرد همه آنان را می پذیرند) و هنگام جنگ در راه خدا نمی شود با یکی از مؤمنین آشتی کرد و با دیگری نه، بلکه باید آشتی بر اساس عدالت بین همه رعایت شود. جنگجویانی که همراه ما جنگ کنند هر دسته از آنان جانشین دسته دیگر خواهد شد.
مؤمنان در خون هایی که از آنان در راه خدا ریخته می شود بعضی دیگری را باز می دارد (یکی جای دیگری را می گیرد). مؤمنان پرهیزگار بر راست ترین و استوارترین راه قرار خواهند داشت. هیچ مشرکی مالی یا انسانی از آن قریش را در پناه خود نخواهد گرفت و میان او و مؤمنی حائل نخواهد شد. هر که مؤمنی را بدون گناهی بکشد و این قتل ثابت گردد باید در مقابل کشتن او قصاص شود، مگر این که اولیای مقتول رضایت دهند.
مؤمنان همه بر ضد این قاتل خواهند بود و جز قیام علیه او بر آنان روا نیست. هر مؤمنی که بدین پیمان نامه گردن نهد و به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشد نباید کسی را که بدعتی پدید آورده (مرتکب کاری زشت شده) یاری کند، یا او را پناه دهد. کسی که چنین کسی را یاری کند یا او را پناه دهد لعنت خدا و غضب او تا روز قیامت بر وی باد! از چنین کسی که در مقابل کردار زشتی که مرتکب شده مالی و یا معادلی گرفته نخواهد شد (بلکه باید کیفری را که مستحق آن است ببیند). شما مسلمانان هرگاه در چیزی اختلاف پیدا کردید بازگشت آن به خدا و داوری محمد است.
به یهودیان که با مسلمانان در کارزار شرکت کنند انفاق خواهد شد. یهودیان بنی عوف امتی هستند متحد با مؤمنان، یهود پیرو دین خود و مسلمانان پیرو دین خود خواهند بود. خود می دانند و بندگانشان، مگر کسی که ستم کند یا مرتکب گناهی شود که در این صورت، خود و کسان خود را هلاک کرده است. یهود بنی النجار (در حقوق اجتماعی) مانند یهود بنی عوف خواهند بود. یهودیان بنی حرث و بنی ساعده و یهودیان بنی جشم و یهودیان بنی اوس و یهودیان بنی ثعلبه مانند یهودیان بنی عوفند. جز کسی که ستم کند و مرتکب گناهی شود که در این صورت جز خود و اهل خود را هلاک نکرده است... جفنه تیره ای از بنی ثعلبه و در حقوق مانند آن هاست. بنی شطیبه در حقوق اجتماعی مانند یهودیان بنی عوفند و وفای به عهد مانع از پیمان شکنی خواهند بود. موالی ثعلبه مانند خود آنان هستند. کسان یهود نیز مانند آنان هستند (از حقوق این پیمان بهره مند خواهند بود) و جز با اجازت محمد (ص) کسی از آنان را نباید از این پیمان بیرون کرد. هیچ کس را به کیفر جراحت وارد کردن نباید بازداشت کرد. کسی که به ناگاه دیگری را بکشد خود و کسان خود را به کشتن داده است، مگر آن که ستمدیده ای باشد. خدا با کسی است که وفای به عهد کند. نفقه یهودیان بر یهودیان و نفقه مسلمانان بر مسلمانان است. آنان باید با کسی که با امضا کنندگان این پیمان می جنگد بجنگد و به آنان که بدان گردن نهاده اند خیر خواه و یاور باشند. وفای به عهد مانع پیمان شکنی است. کسی که جانب هم سوگند را رعایت نکند گناهی نکرده مگر آن که هم سوگند مظلوم باشد.
به یهودیان مادام که همراه مسلمانان با دشمن بجنگند انفاق خواهد شد. درون یثرب برای امضا کنندگان این پیمان حرم شمرده می شود (کسی که نمی تواند در آن جا به کسی آسیبی برساند) حق همسایه ای که زیانی نرساند یا گناهی نداشته باشد مانند خود انسان است.
به پردگی (حرم) کسی پناه داده نمی شود مگر با اجازه آن کس. هر گونه خلاف که بین حاضران در این پیمان باشد و بیم آن برود که به فسادی گراید داوری آن به خدا و پیغمبر واگذار می شود. خدا با آنچه در این پیمان نامه به پرهیزگاری و تقوی نزدیک تر است خواهد بود. به قریش و کسانی که قریش را یاری کنند پناه داده نخواهد شد. با کسانی که ناگهان به یثرب بتازند باید بجنگند و اگر آشتی خواهند با آنان آشتی خواهد شد و اگر چنین کاری کردند پذیرفتن آشتی بر ذمه مؤمنان است، مگر با کسی که با دین به پیکار برخیزد. هرکس از حاضران در این پیمان نامه از جانب قوم خود نیز نسبت به پیمان تعهد دارد. یهودیان اوس و موالی آنان از حقوقی که در این پیمان است برخوردار خواهند بود. با کسی که بدین پیمان وفادار باشد به نیکویی رفتار خواهد شد. خدا با کسی است که بدین پیمان نامه وفادار بماند. این پیمان نامه از ستمکار و گناهکار پشتیبانی نمی کند. هرکس از یثرب بیرون رود یا در آن بماند در امان است، مگر آن که ستمکار یا گناهکار باشد. خدا پناه نیکوکار و پرهیزگار است و محمد رسول الله.»

منـابـع

سیدجعفر شهیدی- تاریخ تحلیلی اسلام- صفحه 67-70

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها