داستانهایی درباره سادات شبر
فارسی 3519 نمایش | مرحوم سید عبدالله شبر (رض) از اعاظم علمای مذهب هستند. عمر کوتاهی داشتند ولی این عمر بسیار پر برکت بوده است. ایشان در این عمر محدود خود قریب هفتاد تألیف داشته اند. یک تألیف ایشان صد جلد شده. سر اینکه مرحوم شبر این همه تألیفات را در این عمر کوتاه داشته اند خودشان فرموده اند: من یک شب به حضور اقدس امام کاظم (ع) در خواب شرفیاب شدم و ایشان به قلمی عنایت فرمودند و گفتند بنویس. از خواب بیدار شدم. چون در خواب به من فرمودند بنویس، خواستم آزمایش کنم. قلم به دست گرفتم برای نوشتن. دیدم مطالب گوناگون مثل آب روان به فکرم و از فکرم به قلمم می رسد و از قلم روی کاغذ نوشته می شود و لذا هرچه از من بروز کرده از برکت همان قلم بوده که امام کاظم (ع) در خواب به من عنایت فرموده است و نوشته اند انشای ایشان به قدری روان بوده که در بعضی از تألیفات خود اشاره کرده اند که این کتاب را هنگام نماز عشاء شروع به نوشتن کردم و در موقع نیمه شب به پایان رساندم. حالا محرمیتی که بین انسان و اولیاء الله پیدا می شود نیاز به مقدمه دارد و آن مقدمه همین است.
«إذا علمتم فاعلموا؛ وقتی عالم شدید به علم خود عمل کنید». اگر به همان چیزی که می دانید عمل کنید، راه باز می شود. حقیقت "دین" به عمل است، همه ی آن در علم خلاصه نمی شود. علم مقدمه ی عمل است که اگر علم باشد و عمل نباشد آن فایده ای نخواهد داشت و درخت بی ثمری خواهد بود. سایر علوم ممکن است احتیاج به عمل نداشته باشد. ولی علم دین این طور نیست. دین اگر علمش بیاید و به دنبال آن عمل نیاید موجب فساد می شود و بر ظلمت جان می افزاید. چنین علمی نه تنها روشن نمی کند بلکه بر ظلمت دل می افزاید و اگر ببینیم این مرد بزرگ الهی (مرحوم شبر) به چنین توفیقات چشمگیری نائل شده دلیل آن این بود که اهل عمل بوده است.
سفارش پدر به پسر
نقل می کنند سید محمدرضا شبر به پسرش که در اوایل سن جوانی و ابتدای اشتغال به تحصیل علم بوده، می گوید: من راضی نیستم و حلال نمی کنم تو را که از مال و دارایی من استفاده می کنی مگر اینکه شبانه روز به تحصیل علم مشغول باشی یا مشغول درس گفتن یا درس خواندن و یا مطالعه و مباحثه ی علمی داشته باشی. اگر حتی یک روز هم اشتغال علمی نداشته باشی راضی نیستم از اموال من مواد غذایی تهیه کنی. گفته اند این حرف پدر در این فرزند چنان مؤثر واقع شد که یک روز دیدند در مدرسه قلمدان خود را می فروشد در حالی که قلمدان برای یک محصل از لوازم ضروری است. سؤال کردند چرا می فروشی؟ گفت: من امروز کسالت داشتم و نتوانستم به درس و مطالعه و بحث روزانه ام برسم و اشتغال علمی نداشتم و پدرم گفته راضی نیستم که در آن روز از مال من غذایی تهیه کنی.
آری، مرحوم شبر در سن جوانی به همان مقدار از دین که می دانسته عمل کرده که من اگر روزی اشتغال علمی نداشتم حق استفاده از اموال پدرم را ندارم و این ماجرا باعث شد در او نورانیتی ایجاد شود، تا جایی که امام کاظم (ع) به خواب چنین شخصی بیاید و در خواب به او قلم بدهد تا او به شیعه و مسلمین این چنین خدمت کند.
دعای مستجاب
وقتی قحطی پیش آمد و مردم مستأصل شدند و زندگی بر آنان دشوار شد. از طرف سعید پاشا پادشاه عثمانی فرمانی به اهالی بغداد صادر شد که سه روز، روزه بگیرند و روز چهارم به صحرا بروند و نماز طلب باران (نماز استسقا) بخوانند. مردم این کار را کردند، اما هر چه دعا کردند از باران خبری نشد و برگشتند. مرحوم سید محمدرضا شبر در کاظمین بود. دستور داد همه ی مردم کاظمین سه روز روزه بگیرند و روز چهارم به صحرا رفته و نماز طلب باران بخوانند. مردم چنین کردند. خود مرحوم سید هم با پای برهنه به صحرا آمد و جملات دعا را با حال تضرع به پیشگاه خدا عرضه می داشت و مردم هم آمین می گفتند تا رسیدند به مسجد و نماز خواندند. هنوز نماز تمام نشده بود که دیدند هوا منقلب شد و پس از مدتی باران سرازیر شد و تا مردم به خانه های خود برگردند تمام مزارع و درختان سیراب شدند. لذا از آن روز سید به مستجاب الدعوه مشهور شد.
منـابـع
سیدمحمد ضیاءآبادی- عطر گل محمدی 6- صفحه 27-30
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها