جایگاه و عظمت حضرت خدیجه نزد پیامبر (ص)
فارسی 5612 نمایش | خدیجه 15 سال از پیامبر اکرم (ص) بزرگتر بود. (بعد از وفات خدیجه) هر وقت نام او را می بردند پیغمبر اکرم (ص) با عظمت از او یاد می کرد و گاهی اشکش جاری می شد که عایشه ناراحت می شد. عایشه برعکس، چون جوان بود به جوانی خودش می نازید. یک دفعه هم گفت یک زن پیر که دیگر اینقدر اهمیت ندارد که اینقدر به او اهمیت می دهی؟ فرمود چه می گویی تو؟ خدیجه برای من چیز دیگری بود.
در شب زفاف حضرت امیرالمؤمنین (ع) و صدیقه طاهره (ع) طبق آنچه که معمول بوده و شاید هنوز هم در بعضی دهات معمول است وقتی عروس و داماد را داخل اتاق بردند زنها پشت در اتاق جمع شدند. پیغمبر (ص) فرمود کسی حق ندارد اینجا جمع شود، دور شوید، همه بروند. بعد از مدتی پیغمبر اکرم (ص) آمدند از آنجا بگذرند، دیدند اسماء بنت عمیس از آن نزدیکی نرفته است، فرمودند مگر من نگفتم که کسی اینجا نباشد، تو چرا نرفته ای؟ گفت یا رسول الله خدیجه در وقت مردن وصیتی کرد و به من گفت اسماء من می میرم و نگران دخترم فاطمه هستم. (زهرا (س) کوچکترین دختر خدیجه (ع) بود) فکر می کنم که این دختر شب عروسی در پیش دارد و در شب عروسی دختر به مادر احتیاج دارد، سخنانی دارد که فقط با مادر طرح می کند و من نیستم. به تو وصیت می کنم که مراقب شب عروسی زهرا (س) باش.
این زن می گوید که وقتی اسم خدیجه را بردم دیدم اشکهای مبارک پیغمبر اکرم (ص) جاری شد. فرمود پس تو بمان. گفت من اینجا هستم برای اینکه اگر زهرا (س) کسی را صدا کند من جلو بروم، ممکن است حاجتی داشته باشد. این پیغمبر (ص) است ولی در عین حال پیوند زناشویی اش تا این مقدار محکم است چون "لله" و "فی الله" است.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 5- صفحه 31-30
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها