تفکر فرزند داشتن خدا
فارسی 3551 نمایش | این فکر که خدا دارای فرزند وجود داشته است، یکی در مسیحیت «المسیح ابن الله» (توبه/30)، گفتند «مسیح پسر خداست» و دیگر در کفار جاهلیت می گفتند فرشتگان فرزندان خدا و «بنات الله» هستند و بت پرستی شان از فرشته پرستی سرچشمه می گرفت و فرشته پرستی شان از این فکر که فرشتگان دختران خدا هستند، منتها وقتی که تاریخ خیلی طول می کشد نسل های بعد که می آیند در مقابل بت می ایستند، توجه ندارند که این بت ها هیکل هایی است که برای فرشتگانی ساخته اند و فرشته را پرستش می کنند چون دختر خداست. این فکر ها در آنها نیست. ولی آنهایی که وارد تر بودند، تا می گفتند چرا بتها را پرستش می کنید، می گفتند به اعتبار اینکه مثل و مثال و تمثیل فرشتگان هستند. فرشتگان را چرا می پرستید؟ چون دختران خدا هستند، بچه های خدا هستند. (پرستش) بچه خدا مگر اشکالی دارد؟! آقا زاده را مردم احترام می کنند، خدا زاده را نباید احترام کرد؟ هر احترامی که به آقا مردم می کنند می گویند به آقا زاده هم باید همان قدر احترام کرد. خوب، هر کاری که در مورد خدا باید انجام داد در مورد خدا زاده هم باید انجام داد. پس فکر فرزند داشتن خدا ریشه ای در بت پرستی های عرب جاهلیت هم داشته است.
فرزند داشتن خدا از نظر قرآن
در آیه 81 سوره زخرف آمده است: «قل ان کان للرحمن ولد فانا اول العابدین؛ بگو به اینها اگر خدا فرزند داشته باشد، من اولین عبادت کننده اش هستم.» آیا این جدال است؟ اگر جدال باشد معنایش این است، من که خدا را بهتر از شما می شناسم و از شما عارف تر به خدا هستم، شما آمده اید ادعا می کنید که خدا فرزند دارد و چون فرزند دارد فرزند هر موجودی در حکم خود آن موجود است، احترامی که برای خود آن موجود باید قائل شد برای فرزندش هم باید قائل شد به آنها بگو اگر خدا فرزندی داشته باشد که من آگاه ترم و خودم او را عبادت می کردم، پس اگر من عبادت نمی کنم چون او فرزند ندارد.
پس در واقع می خواهد بگوید ما عجالتا حرف شما را قبول می کنیم که خدا اگر فرزند داشته باشد فرزندش هم مثل خودش باید عبادت بشود، یعنی این اصل را فعلا به سبیل جدل قبول می کند، بله، شما راست می گویید، واقعا هم اگر خدا فرزند داشته باشد بچه خدا را که نمی شود کوچک گرفت و پرستش نکرد. بله، بچه خدا را باید پرستش کرد اما چه کنم که خدا بچه ندارد، متأسفم که خدا بچه ندارد. به این طریق بگو، یعنی شما که (این سخن را) می گویید، من که از شما عارف تر و آگاه ترم، خدا بچه ندارد، اگر می داشت بله من هم عبادت می کردم. این به شکل جدل.
و اما اگر به شکل برهان باشد. کلمه "عابد" به معانی متعددی آمده است. یکی از معانی عابد "جاحد" است یعنی منکر. حدیثی هست از امام علی (ع) که ایشان "عابد" را در اینجا به مفهوم "جاحد" گرفته اند: بگو اگر خدا فرزند داشته باشد من اول منکر این خدا هستم. معنایش این است: تو که می گویی خدا فرزند دارد، نه تنها یک شریک برای خدا قائل شدی، بلکه خود خدا را نیز انکار کردی. خدایی که فرزند داشته باشد اصلا آن خدا را قبول ندارم، نه این که فقط فرزندش را قبول ندارم. خدایی که فرزند داشته باشد خود آن خدا را باید انکار کرد. یک وقت هست ما می گوییم که اگر خدا فرزند داشته باشد من فرزندش را عبادت نمی کنم خودش را عبادت می کنم، خود خدا را باید عبادت کرد. گیرم فرزند هم داشته باشد فرزندش را عبادت نمی کنم ولی خودش را عبادت می کنم. یک وقت آدم دست بالا را می گیرد و حرف درست این است، خدایی که فرزند داشته باشد من خودش را انکار می کنم، یعنی خدایی خدا با فرزند داشتن جور در نمی آید. این است که قرآن کریم این امر را جزء اسماء و صفات خداوند ذکر می کند. همین طور که نمی تواند خدا، خدا باشد و نیازمند باشد. محال است خدا، خدا باشد و جسم باشد، محال است خدا، خدا باشد و جاهل باشد، محال است خدا، خدا باشد و عاجز و ناتوان باشد، همین طور محال است خدا، خدا باشد و صاحب فرزند باشد. در سوره (اخلاص) می خوانیم: «قل هو الله احد. الله الصمد. لم یلد و لم یولد. و لم یکن له کفوا احد؛ بگو اوست خدای یگانه. خداوند بی نیاز. نه زاییده و نه زاییده شده است و نه هیچ کس همتا و هم شان اوست.»
فرق میان «خلق» و «ایلاد» (یعنی فرزند آوردن) چیست؟
خدا خالق جهان است ولی مولد و زاینده جهان نیست. زایش این است که از زاینده، شیئی جدا می شود و بعد بزرگ می شود و پرورش پیدا می کند، یعنی "زاییده شده" چیزی و جزئی از وجود زاینده است، از وجود او بیرون می آید. پدر واقعا زاینده فرزند است، چون نطفه از وجود او زایش می کند. مادر واقعا زاینده فرزند است چون فرزند از وجود او زایش می کند، خارج می شود و در نتیجه پدر و مادر مجرای فرزند هستند. ولی خالق، مبدع و ابتکار کننده است یعنی با اراده خودش مخلوق را انشاء می کند نه اینکه مخلوق را از وجود خودش بیرون می ریزد. آن، تخم گذاری است. اگر ما فکر کنیم که خالق، مخلوق را از خودش بیرون می ریزد در واقع قائل به تخم گذاری خالق شده ایم! خالق، خلقت را ابداع کرده است یعنی با اراده خودش مخلوق را انشاء می کند، خلق می کند، ابتکار می کند.
این است که خداوند در قرآن توصیف می شود به خالق سماوات و ارضین و خالق همه چیز: «قل الله خالق کل شی ء؛ بگو خدا خالق همه چیز است» (رعد/16) ولی گفته نمی شود والد چیزی، خدا والد هیچ موجودی نیست. چون صحبت از فرزند داشتن خدا آمده است و اصلا در اطراف خدا، گفتن این گونه سخنان خلاف ادب است ولی اینجا گفته شده است، چون رد آنهاست و باید گفت، پشت سرش تسبیح می آید: «سبحان رب السموات و الارض رب العرش عما یصفون؛ منزه است پروردگار آسمانها و زمین، پروردگار عرش، از آنچه وصف می کنند» (زخرف/82)
به مجموع عالم از آن جهت که عرصه تدبیر و اراده الهی و به اصطلاح مرکز تدبیر الهی است 'عرش' گفته می شود. اینجا هم مفسرین گفته اند «رب العرش» عطف بیان است: منزه است پروردگار همه جهان و همه جهان که عرش اوست از این توصیفها، از این سخنان، از این نسبتها (والد بودن و بچه داشتن). این مثل 'العیاذ بالله' است که ما می گوییم: نعوذ بالله که در اطراف خدا چنین سخنانی بشود گفت.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 5- صفحه 67 و صفحه 74-72
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها