منع کتابت حدیث توسط عمر

فارسی 6138 نمایش |

اهل تسنن در مسئله بیان و اخذ دین می گویند همانطور که با رفتن پیغمبر وحی منقطع شد، بیان واقعی دین یعنی آن بیانی که معصوم از خطا و اشتباه باشد هم تمام شد. هر چه از قرآن کریم و احادیثی که از پیغمبر رسیده استنباط کردیم، همان است و دیگر چیزی نیست. جریانی را خود اینها به وجود آوردند که فرضیه شان را ضعیف کرد و آن اینست که عمر کتابت حدیث پیغمبر را منع کرد و این، یک واقعیت تاریخی است. ما اگر نخواهیم از زبان یک شیعه با بدبینی صحبت کنیم خودمان را می گذاریم به جای یک مستشرق اروپایی که نه شیعه است و نه سنی. او خیلی هم بخواهد خوش بین باشد اینطور خواهد گفت که عمر از باب اینکه اصرار زیاد داشت که تنها مرجع، قرآن باشد و رفتن زیاد مردم به دنبال حدیث سبب می شد که مراجعه شان به قرآن کم شود، جلوی کتابت حدیث را گرفت. این از قطعیات تاریخ است و فقط حرف ما شیعیان نیست. در زمان عمر جرئت نمی کردند حدیثی از پیغمبر بنویسند و بگویند این را پیغمبر گفته، یا بنشینند و روایت حدیث از پیغمبر کنند (البته نقل حدیث ممنوع نبود)، تا زمان عمر بن عبدالعزیز که در سال 99 هجری به خلافت رسید و در سنه 101 هجری از دنیا رفت و دستور به کتابت حدیث داد. تازه بعد از آنکه عمر بن عبدالعزیز این سنت عمری را به هم زد و گفت احادیث پیغمبر باید نوشته شود، افرادی که سینه به سینه چیزی از احادیث پیغمبر ضبط داشتند آمدند و روایت کردند و نوشته شد.
این جریان سبب شد که قسمتی از احادیث پیغمبر از میان برود. می دانیم احکامی که در قرآن بیان شده خیلی مختصر و جزئی است و قرآن همه اش کلیات است. مثلا قرآن که این همه بر نماز اصرار دارد، درباره آن از «اقیموا الصلوة و اسجدو و ارکعوا»؛ سجود کنید، رکوع کنید تجاوز نکرده و حتی توضیح نداده است که نماز را به چه شکلی باید خواند. همچنین درباره حج که این همه دستور دارد و پیغمبر (ص) خودشان به آن دستورات عمل می کردند، در قرآن چیزی بیان نشده، سنت پیغمبر بود که عملا به این شکل در آمد. حالا اگر به این شکل هم در نیامده بود، پیغمبر (ص) مگر چقدر فرصت پیدا کرد که حلال و حرام را بیان کند. در سیزده سال مکه مردمی که با وجود فشارها و تضییقات بسیار مسلمان شدند، شاید چهارصد نفر نمی شدند.
در آن مضیقه ها ملاقات با رسول اکرم (ص) قاچاقی صورت می گرفت و یک عده هفتاد خانواری که شاید نصف یا بیشتر جمعیت مسلمانان را تشکیل می دادند به حبشه مهاجرت کردند. البته مدینه از این نظر فرصتی بود اما گرفتاری های پیغمبر در مدینه نیز زیاد بود. اگر رسول اکرم (ص) در همه این بیست و سه سال مثل یک معلم می بود که فقط می رفت سر کلاس و به مردم تعلیم می داد شاید وافی نبود برای اینکه همه آنچه را که اسلام دارد بیان کند، تا چه رسد با این تاریخ موجود خصوصا که اسلام در تمام شئون زندگی بشر حکم دارد.

منـابـع

مرتضی مطهری- امامت و رهبری- صفحه 76-77

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد