علت ممنوعیت ازدواج دائم با اهل کتاب
فارسی 13701 نمایش | کسانی که به یک دین آسمانی منتسب هستند، اهل کتاب نامیده می شوند، گرچه موحد واقعی نباشند ولی چون وابسته هستند به یک کتاب آسمانی و به یک پیغمبر حقیقی که تعلیمات اصلی این پیغمبر تعلیمات توحید بوده است، جزو اهل کتاب شمرده می شوند، گو اینکه حالا یک انحرافاتی پیدا کرده اند. همین مقدار کافی است. به حسب فقه ما، فقه شیعه، ازدواج دائم نمی شود کرد ولی ازدواج موقت مانعی ندارد. در واقع مسأله ازدواج موقت هم اگر انسان خوب دقت کند، معلوم است که برای یک حالت ضروری است. اعتبار عقلی هم حکم می کند که این حرفی که اهل تسنن می زنند درست نباشد. یک زن و شوهر فقط با یکدیگر همکاری ندارند، دو شریک در یک مغازه مانعی ندارد که یکی کافر باشد یکی مسلمان، ولی ازدواج علاوه بر این هم روحی است. روح ازدواج این است که یک زن و شوهر خواه ناخواه وحدت روحی پیدا می کنند. در این صورت چگونه ممکن است که یک مردی که در روح خودش بعد از توحید هیچ اصلی اصیل تر و شریف تر و محبوب تر از شهادت به رسالت پیامبر اکرم (ص) نیست، آن اصلی که با آن زندگی می کند، با یک شخصیتی، با یک زنی زندگی کند که اصلا قرآن کریم را قبول ندارد، پیغمبر را قبول ندارد و او را مرد کذابی می داند، بخواهد یک زندگی مشترک با چنین زنی تشکیل بدهد. این عمل نشدنی است، یا آن زن باید برگردد به این طرف، یا اگر او برنگردد این می رود به آن طرف، بعد تکلیف بچه هایی که پیدا می شوند چه می شود؟ آن زن بالاخره به یک اصل دیگری معتقد است. آن زن هم خیر بچه خودش را می خواهد یا لااقل دلش می خواهد آن بچه مطابق روح او تربیت شود و این مرد می خواهد این بچه مطابق روح او تربیت شود. مرد چکار می کند؟ یا اصلا بی تفاوت می ماند، بچه از آن طرف می رود، و یا بی تفاوت نمی ماند. اگر فرض کنیم مرد جدی باشد زن هم جدی باشد، آن بچه بدبخت، یکی از بدترین بچه ها خواهد شد، دو تربیت متناقض دائما وارد روح این بچه می شود، پدر می گوید این جور، مادر می گوید نه، دروغ می گوید، این جور نیست، این جور است، مادر می گوید این جور، پدر می گوید نه، این جور است. این، حرف درستی نیست، و به علاوه تاریخ نشان داده است که ازدواجهای مسلمانها با زنهای کتابیه چون اهل تسنن جایز می دانستند عواقب وخیم برای جامعه اسلام به وجود آورده، خصوصا که این قضایا اغلب در میان طبقات متعین (امرا، وزرا، فرماندهان و سپاهها)، یعنی مردمی که نبض جامعه در دست آنهاست رخ می دهد. زن در وجود مرد اثر فوق العاده می گذارد و اتفاقا زنها در مردهایی که دارای فکر بلند و احساسات بیشتر هستند بیشتر مؤثرند تا در مردهای مثلا دهاتی و امثال آن.
یک حدیثی پیغمبر اکرم (ص) دارد که این حدیث به قولی در حد اعجاز است: «انهن یغلبن العاقل و یغلبهن الجاهل»؛ «اینها (زنان) بر عاقلان غلبه می کنند و جاهلان بر اینها غلبه می کنند». جاهل یک آدمی است که جز خشونت سرش نمی شود ولی آن که دلی و فکری و احساسی دارد بیشتر مغلوب قرار می گیرد. آن وقت می بیند یک مملکت در اختیار یک خلیفه قرار می گیرد ولی آن خلیفه روحش در دست یک زن مسیحی یا یهودی است. آن زن بعد عملا در سرنوشت یک جامعه اسلامی از یک سپاه دشمن بیشتر مؤثر واقع می شود، و تاریخ نشان داده است که این زن ها در خلفای فاطمی مصر و خلفای اموی اندلس که با زنهای غیر مسلمان ازدواج می کردند فوق العاده اثر گذاشتند و این اثر گذاشتن آنها به نکبت و بدبختی جامعه اسلامی منتهی شد. این کار غلط است و از همین جهت است که ائمه اطهار به شدت با این مطلب مبارزه کردند. گفتند ازدواج با "کتابی" جایز نیست، فقط ازدواج موقت جایز است، و منظور از "ازدواج موقت" این است که در یک مواقعی ضرورت است، مثلا جوانی است می رود در یک کشور غیر مسلمان، این که با یک زن کتابیه ازدواج موقت کند اولویت دارد بر اینکه عذب بماند و به شکلی مثلا به گناه بیفتد.
قرآن کریم می فرماید: «و لا تمسکوا بعصم الکوافر» (ممتحنه/ آیه10)؛ «و زنان کافر را (که به سوی کفار فرار کرده اند) در همسری خود نگه ندارید». مقصود از عصمت ها همان رابطه ازدواج است. رابطه ازدواج با زنان کافر را نگهداری نکنید. اگر شما مسلمانید و زنتان کافر، دیگر نگهش ندارید، رهایش کنید. «و سئلوا ما انفقتم و لیسئلوا ما انفقوا» (ممتحنه/آیه 10)؛ «و آنچه برای زنان فراری خود خرج کرده اید از کافران، مطالبه کنید و آنها نیز آنچه خرج کرده اند از شما مطالبه کنند». باز مسأله مالی مطرح می شود. حال اگر زنی کافر شد و رفت در میان کفار، تکلیف مخارجی که یک مسلمان به عنوان مهر و غیر مهر کرده، چه می شود؟ می فرماید حق دارد آن مقداری که خرج و انفاق کرده و مهر داده پس بگیرد، همچنانکه آنها حق دارند آنچه را که خرج کرده اند بگیرند. «ذلک حکم الله یحکم بینکم و الله علیم حکیم» (ممتحنه/آیه 10)؛ «این است حکم خداوند که در میان شما حکم می کند، خدا داناست و خداوند کارهایش بر اساس حکمت و مصلحت است».
یک مسأله دیگر اینجا مطرح می شود و آن این است که گاهی زن یک مرد مسلمان که آن مرد برای او به عنوان مهر و غیر مهر خرجها کرده کافر می شود و می رود، بعد هم دیگر دسترسی پیدا نمی شود که این مرد بتواند آن خرج ها را پس بگیرد، در اینجا تکلیف چه می شود؟ قرآن می فرماید در چنین مواردی باز از بیت المال پرداخت شود، صبر کنید یک وقتی اگر غنیمتی به دست آمد از همان غنیمت عمومی، ضرری را که این مسلمان از راه فرار زنش متحمل شده است جبران کنید: «و ان فاتکم شی ء من ازواجکم الی الکفار» (ممتحنه/آیه 10 ،11)؛ «و اگر زنی از همسران شما به سوی کافران رفت اگر چیزی از ناحیه زنهای شما، یعنی همان خرجهایی که کرده اید از دست شما رفت و بعد نتوانستید بگیرید، فعاقبتم، و شما از کفار غنیمت گرفتید» بعد معاقبه کردید، یعنی به دنبال این کار، اینجا گفته اند مقصود این است که یک غنیمتی به دست آورید: «فاتوا الذین ذهبت ازواجهم مثل ما انفقوا» (ممتحنه/آیه 11)؛ آن افرادی که از این نظر متضرر شده اند، از بیت المال از این غنیمت جدید جبران کنید و به آنها بپردازید. «و اتقوا الله الذی انتم به مؤمنون» (ممتحنه/آیه 11)؛ و بپرهیزید از خدایی که به آن خدا ایمان دارید.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 6- صفحه 250-248 و 253-252
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها