نقد اصل آزادی برتراند راسل توسط شهید مطهری
فارسی 6872 نمایش | آن چیزی که آزادی را به اصطلاح حق مسلم بشر قرار می دهد چیست؟ بر خلاف تصور بسیاری از فلاسفه غرب آن چیزی که مبنا و اساس حق و آزادی و لزوم رعایت و احترام آن می گردد میل و هوی و اراده فرد نیست بلکه استعدادی است که آفرینش برای سیر مدارج ترقی و تکامل به وی داده است. اراده بشر تا آنجا محترم است که با استعدادهای عالی و مقدسی که در نهاد بشر است هماهنگ باشد و او را به میدان ترقی و تعالی بکشاند، اما آنجا که بشر را به سوی فنا و نیستی سوق می دهد و استعدادهای نهانی را به هدر می دهد، احترامی نمی تواند داشته باشد. اینجا همین قدر یادآوری می کنیم که بسیار اشتباه است اگر خیال کنیم معنی اینکه انسان آزاد آفریده شده این است که به او میل و خواست و اراده داده شده است، و این میل باید محترم شناخته شود مگر آنجا که با میل ها و خواستهای دیگران مواجه و معارض شود و آزادی میل های دیگران را به خطر اندازد، ما ثابت می کنیم که علاوه بر آزادیها و حقوق دیگران، مصالح عالیه خود فرد نیز می تواند آزادی او را محدود کند.
بزرگترین تیشه ای که به ریشه اخلاق زده شده به نام آزادی و از راه همین تفسیر غلطی است که از آزادی شده است! وقتی که از آقای راسل سؤال می شود آیا خود را به هیچ یک از سیستمهای اخلاقی مقید می دانید؟ جواب می دهد: آری، ولی جدا ساختن اخلاق از سیاست کار دشواری است، به عقیده من علم اخلاق بایستی بدین طریق عرضه شود: فرض کنید زیدی بخواهد فلان عمل را که برای خودش مفید بوده و در عین حال به همسایگانش زیان می رساند انجام دهد، اگر زید بدین طریق برای همسایگان خود ایجاد مزاحمت کند آنان گرد هم جمع شده و خواهند گفت: ما به هیچ وجه موافق نیستیم باید کاری کرد که او سوء استفاده نکند. بنابراین ملاحظه می شود که کار ما به یک امر جنائی مختوم می گردد و این قضیه کاملا منطقی و عقلانی است. روش اخلاقی من عبارت از ایجاد هماهنگی بین منافع عمومی و خصوصی افراد اجتماع می باشد (جهانی که من می شناسم، صفحه 65-64). این روش اخلاقی از لحاظ عملی بودن کمتر از مدینه فاضله افلاطون نیست.
آقای راسل در اخلاق، مقدساتی را به رسمیت نمی شناسد، معانی و مفاهیمی که انسان آنها را برتر از منافع مادی شخص خود بداند و به خاطر آنها میل و خواست و اراده خود را محدود کند سراغ ندارد، اخلاقی را که مبتنی بر چنین معانی و مفاهیم باشد اخلاق تابو می خواند، یگانه چیزی را که مقدس می شمارد آزادی خواست و اراده و میل است. آزادی اراده و میل را فقط با مواجه شدن با میل و اراده دیگران در جهت مقابل، قابل تحدید می داند، آنگاه گرفتار بن بست می شود که در این صورت چه قدرتی می تواند آزادی شخص را محدود کند و او را در مقابل آزادیهای دیگران وادار به تسلیم و احترام نماید. می گوید: قدرت منع و جلوگیری دیگران، می گوید: من که به خاطر منافع خودم می خواهم منافع دیگران را به خطر اندازم آنها به خاطر منافع خودشان با یکدیگر اتفاق خواهند کرد و جلو مرا خواهند گرفت و من ناچار تسلیم خواهم شد و اجبارا منافع خصوصی خود را با منافع عمومی هماهنگ خواهم کرد. آقای راسل می خواهد با این بیان منافع خصوصی را حافظ و نگهدار حقوق عمومی معرفی کند، همین جا است که عقیم بودن فلسفه اخلاقی او روشن می گردد. بدیهی است اگر فرض کنیم همیشه افراد اجتماع یا گروههای اجتماعی دارای قدرت و همیشه افراد و گروهها، آماده اتفاق و اتحاد علیه متجاوز می باشند و همیشه یک فرد که دارای قدرت کمتری است تصمیم می گیرد علیه منافع اکثریت گام بردارد، البته در این صورت فرضیه آقای راسل درست از آب در خواهد آمد. اما آیا همیشه افراد و گروهها دارای قدرت مساوی هستند؟ آیا همیشه کسانی که مورد تجاوز قرار می گیرند آماده اتفاق و اتحادند؟ آیا همیشه فرد علیه منافع اکثریت تصمیم می گیرد؟
متجاوز تا به زور و قدرت خود اعتماد نداشته باشد دست به تجاوز نمی زند. اخلاقی که آقای راسل پیشنهاد می کند قادر است تنها به ضعیفان توصیه کند که از زور نیرومندان بترسند و به حقوق آنها تجاوز نکنند اما قادر نیست زورمندانی را که علیه ناتوانان اتفاق می کنند و اطمینان دارند که می توانند اعتراض آنان را با قوه قهریه پاسخ دهند به ترک تجاوز توصیه کند؛ چونکه طبق این فلسفه عمل آنها ضداخلاقی نیست زیرا آنها ضرورتی نمی بینند که منافع خصوصی خود را با منافع عمومی هماهنگ کنند. این فلسفه اخلاقی بهترین توجیه کننده حق زورگوئی و دیکتاتوری است، عجب این است که آقای راسل شعار خود را در همه عمر آزادیخواهی و حمایت از حقوق ناتوانان قرار داده است اما فلسفه ای که برای اخلاق ساخته است پایه های دیکتاتوری را استحکام می بخشد. در فلاسفه غرب از این نمونه ها باز هم هست که فیلسوفی فلسفه اش یک جور حکم میکند و شعار زندگیش طور دیگر.
نقد اصل آزادی جنسی برتراند راسل توسط شهید مطهری
عجبا! آقای راسل در اینجا دم از اخلاقیات می زند، مقصود او از اخلاقیات چیست؟ او که عفت و تقوی را محکوم می کند، حتی ازدواج~ را مانع عشق بلکه مانع هیچ گونه تمتع از غیر همسر شرعی و قانونی نمی داند و معتقد است که زن فقط باید کاری بکند که از غیر همسر قانونی باردار نشود، او که زنا را جز در صورت عنف و یا در صورتی که صدمه جسمی بر طرف وارد شود مجاز می شمارد! او که اخلاق را جز تطبیق کردن و هماهنگ ساختن منافع خود با اجتماع نمی داند، او که چنین فکر می کند چه تصور صحیحی از اخلاقی که مانع و رادع تمایلات جنسی و پرورش دهنده احساسات لطیف عشقی باشد دارد؟! به هر حال آنچه مسلم است این است که محیطهای اشتراکی جنسی یا شبه اشتراکی که آقای راسل و امثال او پیشنهاد و آرزو می کنند کشنده عشق به مفهومی است که فیلسوفان از آن دم می زنند و آنرا اوج حیات و حد اعلای شور زندگی می خوانند، از او به عنوان معلم و مربی، الهام بخش و کیمیا یاد می کنند، و کسی را که همه عمر از آن بی نصیب مانده است، لایق انسانیت نمی شمارد.
نقد عشق ورزی از نظر برتراند راسل توسط شهید مطهری
تفکیک عشق از شهوت و اینکه عشق، هم از لحاظ کیفیت، هم از لحاظ هدف با شهوت حیوانی و جنسی مغایر است از آن جمله مسائل روحی است که با اصول ماتریالیستی سازگار نیست، ولی به هر حال مورد قبول کسانی است که در مسائل روحی مادی فکر می کنند. راسل یک جا می گوید: عشق چیزی بالاتر از میل به روابط جنسی است. (زناشویی و اخلاق، صفحه 62) در جای دیگر می گوید: عشق برای خود غایت و اصول و اخلاق خاصی دارد که بدبختانه تعالیم مسیحیت از یک طرف و عناد علیه اصول اخلاق جنسی که قسمتی از نسل جوان امروز طالب آنند (و خود راسل آتش افروز این عناد است!) از طرف دیگر، آنها را تحریف و واژگون می سازد. (زناشویی و اخلاق، صفحه 65).
منـابـع
مرتضی مطهری- اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب- صفحه 33-31 و 64-63
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها