عکس العمل روشنفکران کشورهای جهان سوم در مواجهه با ناسیونالیسم
فارسی 6311 نمایش | در اجتماعات استعمار زده و عقب مانده، عادتا روشنفکران هستند که می خواهند یا می کوشند که شعور و وجدان جمعی، یعنی ملت گرایی را در مردم وطن خود بیدار کنند. به زعم ایشان زبان و سنن و فرهنگ ملی مرادف است، واقعیت فعلی ملت که آمیخته ای است از گرفتاری ها و بدبختی ها و عقب ماندگی ها و محرومیت ها، به همین دلیل روشنفکر از تبلیغ روی این سنت سرباز می زند و به سوی الگوهای دنیای پیشرفته و حاکم روی می آورد و می کوشد آن الگوها را برای ملت خود سرمشق تشکیل و تکوین شعور ملی قرار دهد.
نظر فرانتس فانون پیرامون روشنفکران جوامع استعمار زده
فرانتس فانون، جامعه شناس و روان شناس بیدار دل آفریقایی در کتاب مهم خویش «نفرین شدگان زمین» ظهور این حالت و احساس را در میان روشنفکران جوامع استعمار زده و جهان سومی مرحله ابتدایی و خام تبلور وجدان ملی در میان این قشر می خواند، به نظر وی روشنفکر در این مرحله، در عین تلاش و کوشش برای گسترش وجدان ملی کاملا در فرهنگ استعماری حل شده است. آثار این روشنفکر «نکته به نکته با آثار همکارانش در کشور استعمارگر می خواند» (برای تصدیق سخن قانون بایستی به آثار روشنفکرانی نظیر میرزا صالح، فتحعلی آخوند زاده، از آغاز جنبش مشروطه خواهی در ایران و نوشته های فریدون آدمیت و یا اقدامات دولت آتاتورک در ترکیه امروزی رجوع کرد). به عبارت دیگر در این مرحله فکر روشنفکر جامعه استعمار زده، گرچه از مقوله اندیشه است. ولی یک کالای وارداتی است که از وراء مرزها و از سوی کشورهای غربی آمده است. او در این مرحله تنها «ترجمه ای می اندیشد و ترجمه ای عمل می کند» اعتماد به معنویات و محفوظات و غروری که عاده روشنفکران اینگونه سرزمین ها دارند، مانع فقادی دقیق و تحلیل حوادث و واقعیات است «و سال ها و قرن ها حوادث دردناک لازم است تا این گونه روشنفکران از خواب خرگوشی بیدار شوند» و حقیقت و ارزش عقاید آنها بر مردم فریفته شده روشن گردد. از این گذشنه، تنها در مراحل اولیه حرکت فکری و عملی خود است که بیدار کردن وجدان ملی را، این چنین روشنفکرانی وجهه همت خود قرار می دهند، و در اندک زمانی، به دلیل ماهیت روحیات و افکاری که دارند الگوهائی از ظواهر تمدن و طرز زندگی غربی برای خود می سازند که به زودی آنان را به سوی زندگانی راحت و مرفه اروپائی می کشاند و این کیش هم در ذات خود مستلزم سکوت و احیانا سازش با عوامل نظم و فساد زمانه شده. حل شدن در دستگاه استعماری و خدمتگزاری آن را ایجاب می کند. در مرحله دوم در تحلیل قانون، آن زمانی است که روشنفکر جامعه عقب مانده تصمیم گرفته است با صمیمیت بیشتری به ملت خود بپردازد. ولی چون موجودی ملت را آمیخته با بدبختی و پریشانی و جهل و عقب ماندگی می یابد، به سوی روزگاری از تاریخ ملت خود می رود تا در آن جلال و شکوه و مجد و عظمتی یا حداقل زرق و برقی سراغ بگیرد.
بدین جهت یک باره جامعه حالیه را با تمام دلبستگی هایش رها می کند و از فراز قرن ها، قرن هایی که همراه با آدمهای خود، زنجیردار سلسله علت و معلول روزگار فعلی را ساخته است، پرواز می کند و به هزاران سال قبل خیز برمی دارد و اگر در تاریخ واقعی ملت خود چنین روزگاری را نیابد به سوی افسانه های کهن رو می آورد. (برای مشاهده چنین عکس العملی باید به آثاری از قبیل: پروین دخت ساسان، از این اوستا، دو قرن سکوت، ماه نخشب، مجموعه ایران باستان، مجموعه ایران کوره، رجوع شود) اما ارزش کار و اندیشه این دسته از روشنفکران نیز همانقدر است که در کتاب ها بماند و یا جماعتی معدود را برای مدتی محدود دلخوش و سرگرم نگاه دارد. و چون از دردهای خلق خدا سرچشمه نگرفته است، هرگز قادر به برانگیختن وجدان ملی و عمومی در مردم نیست. در مرحله سوم، تحول روشنفکر موقعی است که وی، خیال پردازها را رها کرده، با خلق وطن خود آشتی کرده و با درد و غم های آنها آشنا شده، طعم محرومیت ها و فشارها را چشیده، به دلبستگی های توده بستگی پیدا کرده و به عقاید و عواطف آنها احترام می گذارد و خود را با آنها آشنا ساخته و از آنها درس و الهام می گیرد.
تنها از اینجاست که روشنفکر، به شرط صداقت و عدم تقلید و دنباله روی از استادان غربیش، نقش سازنده و پیش رو خود را در ساختن و پرداختن و برانگیختن شعور و وجدان ملی باز می یابد و هر اندازه در این راه صمیمیت و گذشت بیشتری نشان دهد، محصول و تأثیر اندیشه و عمل او وسیع تر و سریع تر می شود.
منـابـع
مرتضی مطهری- خدمات متقابل اسلام و ایران- صفحه 35-33
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها