استقلال رشد فرهنگی در اندیشه مارکسیستی
فارسی 3336 نمایش |بنابر ماتریالیسم تاریخی نهاد فرهنگی و علمی جامعه مانند همه نهادهای دیگر از قبیل سیاست، قضاوت و مذهب وابسته به نهاد اقتصادی است و نمی تواند رشد مستقلی از رشد بنیاد اقتصادی داشته باشد. به دنبال رشد ابزار تولید و رشد بنیاد اقتصادی جامعه است که علم رشد می کند. اولا می دانیم که ابزار تولید منهای انسان، به صورت خود به خود هرگز رشد نمی کند. ابزار تولید در رابطه انسان و طبیعت و در زمینه تجسسات کاوشگرانه انسان است که رشد می کند. رشد و تکامل ابزار تولید با رشد و تکامل فنی و علمی انسان توأم است. سخن در این است که کدامیک تقدم دارند؟ آیا انسان نخست به کشفی نائل می شود و سپس آن را در عمل پیاده می کند و صنعت را به وجود می آورد و یا نخست صنعت به وجود می آید و سپس انسان به کشف نائل می شود؟ تردیدی نیست که شق (اول) صحیح است. بدیهی است که کشف قوانین علمی و اصول فنی در رابطه تجسسی و آزمایشی انسان پدید می آید و اگر انسان در رابطه با طبیعت قرار نگیرد و تجسس نکند و به تجربه نپردازد، به کشف هیچ قانون علمی از قوانین طبیعت و به درک هیچ اصل فنی نائل نمی گردد. سخن در این نیست، سخن در این است که پس از تجسس و آزمایش، آیا نخست انسان در درون خود رشد علمی می کند و سپس در بیرون وجود خود ابزار فنی را می آفریند یا قضیه برعکس است؟
بدون تردید شق اول صحیح است. به علاوه تعبیر به "رشد" و یا "تکامل" در مورد انسان تعبیر "حقیقی" است و در مورد ابزارهای فنی و تولیدی "مجازی" است. رشد و تکامل حقیقی آنجاست که یک واقعیت عینی از مرحله دانی تر به مرحله عالی تر برسد. و اما رشد مجازی به معنی این است که یک واقعیت عینی تغییر مرحله نمی دهد، بلکه آن واقعیت معدوم یا منسوخ و واقعیتی دیگر مغایر با آن جانشین آن می شود. مثلا کودک که بزرگ می شود واقعا یک رشد و تکامل حقیقی صورت گرفته است، اما اگر معلمی در کلاسی تدریس کند و بعد به جای او معلمی دیگر از او باسوادتر و کار آراتر بیاید تدریس کند، در اینجا وضع معلمی کلاس تکامل پیدا کرده اما این تکامل، تکامل مجازی است. تکامل انسان در جریان ابزار سازی تکامل حقیقی است، واقعا انسان از نظر روحی رشد و نمو می کند و تکامل می یابد، اما تکامل صنعت، از قبیل تکامل اتومبیل که هر سال مدل جدیدتر و کامل تر و مجهزتر به بازار می آید، تکامل مجازی است، یعنی واقعا یک واقعیت عینی از مرحله دانی به مرحله عالی پا نگذاشته است، اتومبیل سال گذشته امسال مجهزتر نشده است، بلکه معدوم و منسوخ و از صحنه خارج شده و جای آن اتومبیل های دیگری آمده است.
به عبارت دیگر، فرد "ناقص" از بین رفته و فردی دیگر "کامل" به جای آن نشسته، نه اینکه یک فرد در دو زمان از مرحله نقص به مرحله کمال انتقال یافته است. آنجا که یک تکامل حقیقی و یک تکامل مجازی دوش به دوش یکدیگر قرار دارند، بدیهی است که تکامل حقیقی اصل است و تکامل مجازی فرع.
تازه این در مورد علوم فنی است. در علوم دیگر از قبیل پزشکی، روانشناسی، جامعه شناسی، منطق، فلسفه، ریاضیات، به هیچوجه نمی توان این نوع وابستگی یعنی وابستگی یکطرفه را تأیید کرد. رشد علوم به همان اندازه و یا کمتر به وضع مادی و اقتصادی وابسته است که وضع مادی و اقتصادی به رشد علوم. همان طور که "ک. شمولر" علیه مارکسیسم اعلام داشته است: "مسلما وضع مادی و اقتصادی شرط لازم تظاهرات بسیار عالی فرهنگ است، لکن به همان اندازه نیز مسلم است که زندگی معنوی و اخلاقی دارای رشد مستقلی است." اگر یک نقص که در بیان اگوست کنت فرانسوی هست که بشر و انسانیت را در "ذهن" که بخشی از استعدادهای انسانی انسان است و نیمی از معنویت بشر است - خلاصه می کند رفع کنیم، نظریه اگوست کنت در مورد تکامل اجتماعی از نظریه مارکس بسی ارزشمندتر است. اگوست کنت مدعی است: "نمودهای اجتماعی تابع جبر علمی دقیقی هستند که به صورت تحول اجتناب ناپذیر جوامع بشری تحت فرمان ترقیات ذهن بشر نمودار می گردد".
نقض اصول و مبانی ماتریالیسم با توجه به اصول این مکتب
بنابر ماتریالیسم تاریخی هر فکر، هر اندیشه، هر نظریه فلسفه و یا علمی، هر سیستم اخلاقی به حکم اینکه تجلی شرایط مادی و اقتصادی خاصی است و وابسته به شرایط عینی خاص خویش است، نمی تواند اعتبار و ارزش مطلق داشته باشد؛ بلکه تعلق دارد به زمان خاص خودش و با گذشت آن زمان و تغییر شرایط مادی و اقتصادی که قهری و جبری و اجتناب ناپذیر است، آن فکر، آن اندیشه، آن نظریه فلسفی و یا علمی و آن سیستم اخلاقی نیز صحت و اعتبار خود را از دست می دهد و ناچار فکر و اندیشه و نظریه دیگر باید جایگزین آن گردد. بنابراین ماتریالیسم تاریخی نیز که از طرف برخی فیلسوفان و جامعه شناسان طرح شده مشمول این قانون کلی هست؛ زیرا اگر مشمول این قانون کلی نباشد پس استثنایی در کار است و قانون یا قوانینی علمی و فلسفی وجود دارد که اصالت دارد و تابع هیچ زیربنای اقتصادی نیست و اگر خود، مشمول این قانون هست، پس ماتریالیسم تاریخی از نظر ارزش و صحت و اعتبار فقط در یک زمان محدود و یک دوره خاص صادق است که همان دوره ای است که پدید آمده است و نه قبل و یا بعد از آن دوره. پس به هر حال ماتریالیسم تاریخی نقض شده است؛ یعنی ماتریالیسم تاریخی به عنوان یک تئوری، یک نظریه فلسفی، یک امر روبنایی یا شامل غیر خودش است و شامل خودش نیست؛ پس خودش نقض کننده خودش است و یا شامل خودش و غیر خودش هست اما در یک دوره محدود؛ در دوره های دیگر نه شامل خودش است و نه شامل غیر خودش. عین این ایراد بر ماتریالیسم دیالکتیک که اصل حرکت و اصل پیوستگی متقابل را شامل همه چیز حتی اصول علمی و فلسفی می داند نیز وارد است. از اینجا روشن می شود اینکه می گویند جهان نمایشگاه ماتریالیسم دیالکتیک و جامعه، نمایشگاه ماتریالیسم تاریخی است، چه اندازه بی پایه است.
منـابـع
مرتضی مطهری- جامعه و تاریخ- صفحه 168-164
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها