اعجاز قرآن از جنبه علمی و فکری
فارسی 3447 نمایش |جنبه علمی و فکری، آن مربوط به محتویات قرآن است، ربطی به لفظ و ظاهر قرآن ندارد. مثلا قرآن درباره توحید و خدا بحث کرده، مسائلی که مربوط به خدا و ماوراء طبیعت است در قرآن آمده است. این بسیار قابل تجزیه و تحلیل است که ما آن محتویات قرآن در باب توحید را در نظر بگیریم بعد آن را مقایسه کنیم نه تنها با آنچه در توحید در آن روز جزیرة العرب بوده است، بلکه همچنین با آنچه که در مسأله توحید در همه جهان آن روز بوده است بلا استثناء، حتی جهان یونان و روم که در آن وقت از همه جهانهای دیگر در این مسائل بیشتر بحث کرده بودند، و نه تنها در آن زمان، زمانهای بعد را هم در نظر بگیریم تا آنجا که دیگران هرچه استفاده کرده اند، از قرآن کرده اند یا لااقل از قرآن هم زیاد استفاده کرده اند.
حالا اگر ما در همین مسأله رسیدیم به این مطلب که بیان قرآنی بیانی است مافوق عصر و زمان خودش نه تنها مافوق محیط خودش، مافوق عصر و زمان خودش و حتی خیلی مقدم بر ازمنه ای که هست الی یومنا هذا، آنگاه با توجه به اینکه کسی که این سخنان را گفته یک مرد عرب امی بوده است، این خودش اعجاز است.
اعجاز قرآن در اخلاق و تربیت و مقررات اجتماعی
از مسأله توحید اگر بگذریم و وارد مسائل دیگر بشویم، مسائلی که ما خودمان می توانیم در اطراف آنها تجزیه و تحلیلی بکنیم، مثلا اخلاق و تربیت در قرآن و به طور کلی هدایت و راهنمایی بشر، باز این هم عین همان مطلب: اگر این را در یک سطحی ببینیم که هیچ امکان ندارد که مردمی که در آن عصر و زمان بوده اند به فکر شخصی و فردی به این گونه معانی و مفاهیم برسند و حتی بعد مقایسه کنیم ببینیم مردمی هم که بعد از او آمده اند هرگز به پای او نرسیده اند، این خودش اعجاز است. مرحله دیگر، مقررات و قوانین است، چون قرآن در عین حال واضع یک سلسله مقررات و قوانین است چه در باب عبادات چه در باب مسائل اجتماعی که اصطلاحا در فقه آنها را "معاملات" می گویند، در باب حقوق اجتماعی، در باب حقوق خانوادگی. مثلا همین مسأله حقوق زن، سطح قرآن خیلی سطح عالی عجیبی است.
وقتی همان مقایسه کنیم با روایاتی که در این زمینه آمده است چون روایت بالاخره دست بشر رسیده، قرآن متواتر است یعنی کلام خداست که عین همان کلام به ما رسیده، انگار واسطه ای نخورده است، ولی روایات را راویان نقل کرده اند، احتمال اینکه یک کلمه زیادتر یا کمتر و یا همه آن را به کلی جعل کرده باشند هست می بینیم منطق روایات اسلامی در باب حقوق زن هرگز به سطح قرآن نمی رسد. وقتی که به فقه اسلامی مراجعه کنیم می بینیم چون سلیقه های شخصی فقها هم که متأثر از محیط و زندگیشان بوده خواه ناخواه در آراء آنها تأثیر داشته، یک درجه پایین تر از اخبار و روایات است. بعد وارد عرف مسلمین که شدیم دیدیم حتی یک درجه هم از فقه اسلامی پایین تر است. آنگاه انسان فکر می کند که یک مرد امی درس ناخوانده چقدر می تواند به طور عادی روشن و روشنفکر باشد که حتی دانشمندانی که سالها در مدارس تحصیل می کنند این طور نتوانند مطالب را روشن ببینند و درک کنند.
وجوه اعجاز قرآن در مباحث طبیعیات:
از اینها که بگذریم، یک سلسله مسائل دیگر پیش می آید که در آنها باید از متخصصین دیگر استمداد کرد و آنها در این زمینه ها بحثهایی کرده اند. البته می دانید که قرآن اینجور مسائل را به مناسبت مسائل دیگر می آورد. مسائلی که قرآن درباب طبیعت و به اصطلاح در طبیعیات آورده است، درباره باد بحث کرده، درباره باران بحث کرده، درباره زمین بحث کرده، درباره آسمان بحث کرده، درباره حیوانات بحث کرده است. البته در این قسمت مفسرین قدیم کم و بیش بحث کرده بودند ولی علمای جدید از وقتی که علوم طبیعی پیشرفت خوب و نمایانی کرده است بیشتر در این مسائل قرآن دقت کرده اند. تفسیر طنطاوی بیشتر کوششش این است که طبیعیات قرآن را با توجه به طبیعیات جدید روشن کند و ثابت نماید که آنچه که قرآن در این زمینه ها گفته است با آنچه که علم تدریجا کشف می کند منطبق است یا لااقل منطبق تر است. لااقل همان منطبق تر بودنش هم خودش دلیل است بر این مطلب. این که عرض می کنیم "منطبق تر بودنش" برای این است که بعضی مسائل در حد فرضیه است.
مثلا ما در نهج البلاغه راجع به خلقت زمین و آسمان یک سلسله مسائل می بینیم که ممکن است همه آنها را نتوانیم با فرضیاتی که علوم جدید آورده است صد در صد منطبق کنیم اما قدر مسلم هست که یک منطقی است غیر از منطقی که در آن عصر و زمان به کلی وجود داشته و تازه آنچه هم که امروز می گویند همه فرضیات است، شاید در آینده ای اینها را بهتر کشف کنند و انطباقش را بهتر درک نمایند.
مثلا (می گوید) قبل از اینکه این زمین و آسمان آفریده شود تمام این زمین و آسمان به شکل دود بوده است که در قرآن هم هست: «ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین؛ سپس به آسمان پرداخت در حالی که (به صورت) دودی بود. آنگاه به آن و به زمین گفت: خواه ناخواه بیایید. گفتند: فرمانبردارانه آمدیم.» (فصلت/ 11) اینها دود بودند، خداوند به زمین و به آسمان گفت بیایید (یعنی فرمانی به آنها داد که یک جریانی پیش بیاید) آنها هم گفتند مطیع هستیم آمدیم. این با معلومات بشر آن روز منطبق نیست.
در نهج البلاغه اینها خیلی مفصلتر آمده که چه تبدیل به آب شد، آب تبدیل به بخار شد، چه تبدیل به کف شد و بعد چنین و چنان شد. و لهذا علمای قدیم با معلوماتی که داشتند به اینجاها که می رسیدند جز اینکه توقف کنند و بگویند که اینها از متشابهات است، ما نمی فهمیم و نمی دانیم، چیز دیگر نمی گفتند، چون علم قدیم می گفت که از همین حدود زمین و جو زمین که خارج بشویم موجودات بعدی که اسمش افلاک و آسمانها بود موجودات تک عنصری هستند و عنصرشان هم غیر از عناصر این زمین است و هیچ تغییر و تبدیلی هم در آنها نیست و همیشه بوده اند و همیشه خواهند بود. دیگر این تغییرات و تبدلات در منطق علمی قدیم راه نداشت.
به هر حال، یک سلسله مسائل دیگر در زمینه طبیعیات است که باز علمایی که اهل فن بوده اند در این زمینه ها مطالعاتی کرده اند، و طنطاوی بالخصوص. ممکن است خیلی از حرفهایی که او گفته صد در صد قابل قبول نباشد ولی می گویند آقای محمدتقی شریعتی نقل می کنند که او در حدود هفتصد و پنجاه مورد در این زمینه نقل کرده است. همین کتاب باد و باران آقای مهندس بازرگان، خودش کشف یکی از اعجازهای قرآن در مسائل طبیعی است. قهرا باید همین طور باشد که اعجازهای علمی قرآن باید نو به نو کشف شود، که در این زمینه هم باز ما در کلمات پیغمبر اکرم و ائمه داریم که قرآن چون مخصوص به یک زمان معین نیست در همه زمانها تازه است و قرآن استعداد کشف جدید دارد.
منـابـع
مرتضی مطهری- نبوت- صفحه 224-222
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها