نقد نظر ابوریحان در خصوص کتابسوزی ایران توسط اعراب
فارسی 6455 نمایش |نقدی که می خوانیم از شهید مطهری بر نظر ابوریحان بیرونی در خصوص کتابسوزی ایران توسط اعراب مسلمان است. آنچه ابوریحان بیرونی درباره خوارزم و رفتار امیران مسلمان در خصوص رفتار با مردم و آثار فرهنگی نقل کرده است، هر چند مستند به سندی نیست و ابوریحان مدرک نشان نداده است، ولی نظر به اینکه ابوریحان مردی است که علاوه بر سایر فضایل، محقق در تاریخ است و به گزاف سخن نمی گوید و فاصله زمانی زیادی ندارد.
زیرا او در نیمه دوم قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم می زیسته است و خوارزم در زمان ولیدبن عبدالملک در حدود سال 93 فتح شده است و به علاوه خود اهل خوارزم بوده است بعید نیست.
اما آنچه ابوریحان نقل کرده. اولا مربوط به خوارزم و زبان خوارزمی است، نه به کتب ایرانی که زبان پهلوی یا اوستائی بوده است.
و ثانیا خود ابوریحان در مقدمه کتاب "صیدله" یا "صیدنه" که هنوز چاپ نشده درباره زبانها و استعداد آنها برای بیان مفاهیم علمی بحث می کند و زبان عربی را بر فارسی و خوارزمی ترجیح می دهد، و مخصوصا درباره زبان خوارزمی می گوید: این زبان به هیچ وجه قادر برای بیان مفاهیم علمی نیست، اگر انسان بخواهد مطلبی علمی با این زبان بیان کند، مثل این است که شتری بر ناودان آشکار شود (رجوع به کتاب "بررسی هائی درباره ابوریحان بیرونی" نشریه دانشکده الهیات و معارف اسلامی، مقاله آقای مجتبی مینوی)
بنابراین اگر واقعا یک سلسله کتب علمی قابل توجه به زبان خوارزمی وجود داشت، امکان نداشت که ابوریحان تا این اندازه این زبان را غیر وافی معرفی کند. کتابهائی که ابوریحان اشاره کرده یک عده کتب تاریخی بود و بس.
رفتار قتیبه بن مسلم با مردم خوارزم که در دوره ولیدبن عبدالملک صورت گرفته نه در دوره خلفای راشدین، اگر داستان اصل داشته باشد و خالی از مبالغه باشد (آقای دکتر زرین کوب در "کارنامه اسلام" اصل قصه را مشکوک دانسته اند) رفتاری ضد انسانی و ضد اسلامی بوده و با رفتار سایر فاتحان اسلامی که ایران و روم را فتح کردند و غالبا صحابه رسول خدا و تحت تاثیر تعلیمات آن حضرت بودند تباین دارد. علیهذا کار او را که در بدترین دوره های خلافت اسلامی (دوره امویان) صورت گرفته نمی توان مقیاس رفتار مسلمین در صدر اسلام که ایران را فتح کردند قرار داد.
به هر حال آنجا که احتمال می رود که در ایران تاسیسات علمی و کتابخانه وجود داشته است، تیسفون یا همدان، یا نهاوند، یا اصفهان، یا استخر، یا ری، یا نیشابور، یا آذربایجان است، نه خوارزم. زبانی که احتمال می رود به آن زبان کتابهایی علمی وجود داشته زبان پهلوی است نه زبان خوارزمی، در دوره اسلام کتابهای ایرانی که به عربی ترجمه شد از قبیل کلیله و دمنه وسیله ابن مقفع و قسمتی از منطق ارسطو وسیله او یا پسرش از زبان پهلوی بوده نه زبان خوارزمی یا زبان محلی دیگر.
کریستن سن می نویسد: "عبدالملک بن مروان دستور داد کتابی از پهلوی به عربی ترجمه کردند." (ایران در زمان ساسانیان صفحه 86)
اینکه با حمله یک یورشگر، آثار علمی زبانی به کلی از میان برود و مردم یکسره به حالت "امیت" و بی سوادی و بی خبری از تاریخ گذشته شان برآیند ویژه زبانهای محدود محلی است، بدیهی است که هرگز یک زبان محدود محلی نمی تواند به صورت یک زبان علمی در آید و کتابخانه ای حاوی انواع کتب پزشکی، ریاضی، طبیعی، نجومی، ادبی، مذهبی با آن زبان تشکیل شود.
اگر زبانی به آن حد از وسعت برسد که بتواند کتابخانه از انواع علوم تشکیل دهد، با یک یورش مردمش یکباره تبدیل به مردمی امی نمی گردند.
حمله ای از حمله مغول وحشتناکتر نبوده است، قتل عام به معنی حقیقی در حمله مغول رخ نمود، کتاب ها و کتابخانه ها طعمه آتش گردید، ولی هرگز این حمله وحشتناک نتوانست آثار علمی به زبان عربی و فارسی را به کلی از میان ببرد و رابطه نسل بعد از مغول را با فرهنگ قبل از مغول قطع نماید، زیرا آثار علمی به زبان عربی و حتی به زبان فارسی گسترده تر از این بود که با چندین قتل عام مغول از بین برود.
پس معلوم است که آنچه در خوارزم از میان رفته جز یک سلسله آثار ادبی و مذهبی زردشتی که از محتوای این نوع کتب مذهبی آگاهی داریم نبوده است، و ابوریحان هم بیش از این نگفته است. دقت در سخن ابوریحان می رساند که نظرش به کتب تاریخی و مذهبی است.
منـابـع
مرتضی مطهری- خدمات متقابل ایران و اسلام- صفحه 283-282
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها