مذمت محبت دنیا در قرآن
فارسی 4800 نمایش | در قرآن آمده است: «زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب و الفضة و الخیل المسومة و الانعام و الحرث ذلک متاع الحیوه الدنیا و الله عنده حسن الماب؛ دوست داشتن خواستنی ها از زنان و اولاد و اموال فراوان از زر و سیم و اسبان نشاندار و دام ها و کشتزاران در چشم مردم آراسته شده است، ولی اینها متاع زودگذر زندگانی دنیاست و سرانجام نیکو (و زندگی عالی تر) نزد خداست» (آل عمران/ 14).
در این آیه چند چیز از اموری که مورد علاقه آدمی در دنیاست نام برده شده: زن و فرزند، پولهای انباشته طلا و نقره، اسبهای عالی که مظهر جلال و حشمت اند، چهار پایان و کشت و زرع، و این آیه در مقام انتقاد و مذمت هم هست، دنیای مذموم و مردود را ذکر می کند، چه چیز را مذمت می کند؟ خود این امور را؟ خود زن و فرزند و ثروت و اسب و زراعت را؟ نه. علاقه و میل به این امور را؟، آن را هم نه، پس چه چیز را؟ دل خوش بودن و سرگرم بودن به این امور را، راضی و قانع بودن به اینها و غفلت کردن از ماوراء اینها را.
«زین للناس حب الشهوات» این علایق در نظر اینها جلوه کرده و آنها را ربوده و از خود بیخود کرده، به اینها دلخوش و سرگرم اند و درباره غیر این امور فکر نمی کنند، خیال می کنند زندگی جز این چیزی نیست، دوست داشتنی غیر از اینها نیست، حد فکر و سطح اینها این شده «ذلک مبلغهم من العلم».
درباره مرد عابدی که به خاطر منافع مادی از اطاعت خدا سرپیچید می فرماید: «واتل علیهم نبأ الذی اتیناه ایاتنا فانسلخ منها فاتبعه الشیطان فکان من الغاوین* و لو شئنا لرفعناه بها و لکنه اخلد الی الارض و اتبع هواه؛ داستان آن مرد که آیات خود را به او تعلیم دادیم و او آنها را از خود جدا ساخت و شیطان او را دنبال کرد و او از گمراهان شد* اگر ما می خواستیم او را بالا می بردیم با آن آیاتی که به او دادیم، اما او خودش را به زمین و طبیعت چسباند و چنگالهای خود را محکم بند کرد و تابع هوا و هوس خود شد» (اعراف/ 175-176).
در سوره یونس آیات 7-8 می فرماید: «ان الذین لا یرجون لقائنا و رضوا بالحیوة الدنیا و اطمانوا بها و الذین هم عن ایاتنا غافلون* اولئک ماویهم النار بما کانوا یکسبون؛ همانا کسانی که دیدار ما را باور ندارند و به زندگی دنیا دل خوش کرده و بدان دل آرام شده اند و کسانی که از آیات ما غافلند، آنها جایشان جهنم است به سزای آنچه می کرده اند».
از مجموع این آیات این طور فهمیده می شود که آن چیزی که مذموم و مردود است از نظر دین، سرگرم شدن به این امور و غافل ماندن از خدا و آخرت است، اخلاد و خود را به طبیعت بستن و چسبیدن است، راضی و قانع شدن و آرام گرفتن و اکتفا کردن است. پس اینکه می گویند دنیای مذموم، محبت و علاقه به دنیاست، درست است اما به این معنا، به معنای دلخوش شدن و قانع شدن و اکتفا کردن و بازماندن از ماوراء این علایق.
توقف بر دنیا مذموم است، پایین بودن سطح فکر مذموم است، این جهت مذموم است که امام علی (ع) در خطبه 133 نهج البلاغه فرمود: «و انما الدنیا منتهی بصر الاعمی؛ دنیا حد نهایی شعاع دید آدم کور است». پس چه چیز بد است؟ کوری، نفوذ نکردن شعاع دید از حجاب طبیعت به بالاتر، محدود بودن فکر به مادیات.
قرآن کریم در سوره نجم آیات 29-30 می فرماید: «فاعرض عن من تولی عن ذکرنا و لم یرد الا الحیوة الدنیا* ذلک مبلغهم من العلم؛ رویت را برگردان از آن کس که از ذکر ما رو برگردانده است و جز همین زندگی دنیا غرض و هدفی ندارد* اینها حد علم و سطح فکرشان همین است، سطح فکرشان پایین است».
علاقه به امور دنیا، علاقه به زن و فرزند و مال و ثروت و جاه و قدرت، سنت و فطرت الهی است، وسیله گردش و چرخش زندگانی این جهان است، اگر این علایق گرفته شود از بشر، اجتماع انسانی می خوابد، دیگر نه برای زندگانی دنیا زمینه ای باقی می ماند و نه برای زندگی آخرت، حرکت زندگی و کمال زندگی و حیات آدمی متوقف بر آن علایق است، و اما سرگرم شدن به آن علایق و رضایت و قناعت و اکتفا کردن به آنها نه تنها موجب پیشرفت و ترقی نیست، موجب مزاحمت است، موجب رکود و توقف است، بشری که جز این علایق چیزی را نمی شناسد و واقف شده است بر اینها، حیوانی بیش نیست.
پس زاهد و تارک دنیا کیست؟ آن کسی است که دنیا را به حسب روح و مقامات روحی خود طی کرده و به آخرت رسیده است، گذشته از اینکه موجب رکود و توقف و سکون است، موجب خرابی خود همین زندگی است. آیا گمان می کنید حرص هم می تواند دنیا را اداره کند؟ آیا طمع قادر است دنیا را به خوبی بچرخاند؟ آیا خشم و شهوت قادر است به جهان نظم بدهد؟
آیا شکم پرستی و زن پرستی و پول پرستی و جاه پرستی که همه اینها تعبیراتی است از دلخوش بودن و قانع بودن به زندگی دنیا و تمرکز تمایلات و میلها در این چیزها، آیا اینها قادرند به بشر سعادت بدهند؟ بشر وقتی زندگی دنیا را خوب اداره می کند و مدینه اش مدینه فاضله می شود که غلام و عبد دنیا نباشد. اگر اسیر علایق دنیا نبود ناچار آن موجودات را مسخر خود و تابع خود قرار می دهد، و اگر بنده شد و طوق عبودیت به گردن انداخت تا او زنده است تابع امواج دریای خروشان طبیعت است.
همه پستیهای اخلاقی از دروغ و ریا و تملق و ظلم، ناشی از دنیاپرستی است و همه فضایل عالیه انسانی معلول بی اعتنایی و زهد و عدم قناعت به زندگانی دنیاست. آدم دنیاپرست و مادی نمی تواند شجاع باشد و گذشت داشته باشد، نمی تواند عفت داشته باشد، نمی تواند حریت و آزادگی داشته باشد.
زاهد به معنای صحیح کلمه نه به معنای یک شخص ضعیف منفی که در درون درجه دنیاپرستان زندگی می کند و احیانا ریزه خور خوان آنها و طفیلی آنهاست، بلکه به معنای مردی فوق درجه دنیاپرستان است. کسی که حد علم و سطح فکرش بالاتر از اینهاست، از فراق دنیا نمی ترسد، از کم و بیش شدن دنیا باک ندارد، شجاع و باجرئت می شود، حریت و آزادگی پیدا می کند، عفت و تقوا پیدا می کند، گذشت و فداکاری پیدا می کند.
منـابـع
مرتضی مطهری- حکمتها و اندرزها- صفحه 95-99
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها