خطابه در نهج البلاغه
فارسی 2830 نمایش |نهج البلاغه که شامل قسمتی از خطابه های امام علی (ع) است، انواع خطابه ها دارد، هم موعظه های بلیغ دارد و هم خطابه های حماسی و اجتماعی.
" شیخ محمد عبده " مفتی بزرگ مصر شرح مختصری دارد بر نهج البلاغه و مقدمه ای بر آن نوشته. در آنجا می نویسد یک تصادف سبب شد که من فراغتی پیدا کنم و به مطالعه نهج البلاغه بپردازم. وقتی که به مطالعه این کتاب پرداختم، انواع سخنان در آن یافتم و سخت مرا تحت تأثیر قرار داد. خود را در وقت مطالعه این کتاب در حالی می دیدم که دائما از صحنه ای وارد صحنه دیگر می شوم، پرده ها مرتب عوض می شد. یک وقت صحنه ای در برابرم مجسم می شد و گوئیا مردانی را جلو چشم خود می دیدم که پوست شیر و پلنگ به تن کرده اند و آماده حمله هستند. خود را در حالی می دیدم که چنان تحت تأثیر هستم که مایلم به میدان جنگ بروم، خون دشمن را بریزم و خونم ریخته شود. باز می دیدم صفحه و صحنه عوض شد با یک واعظ و مذکر روبرو هستم که با سخنان خود به دل نرمی و رقت و لطافت می بخشد، صفا می دهد. جای دیگر پرده و صحنه عوض می شد؛ چنین حس می کردم که یک خطیب اجتماعی و سیاسی ایستاده و از مصالح عمومی سخن می گوید. جای دیگر مثل این بود که فرشته ای را می دیدم از عالم بالا دست دراز کرده و می خواهد مردم را به سوی عالم بالا بکشاند.
بلی اینطور است نهج البلاغه، انواع سخن و انواع خطابه در آن یافت می شود. موعظه هست، توحید و معرفت هست، خطبه سیاسی هست، حماسه هست. برای نمونه قسمت کوچکی از یک خطبه حماسی نقل می کنم. در وقتی که لشکر علی (ع) و لشگر معاویه در صفین به یکدیگر می رسند به علی خبر می دهند که معاویه پیش دستی کرده است و شریعه یعنی محل ورود در آب را گرفته و ما را در مضیقه بی آبی گذاشته است، اجازه بدهید فورا وارد جنگ بشویم و شریعه را پس بگیریم. فرمود نه، صبر کنید بلکه بتوانیم با مذاکره قضیه را حل کنیم.
نامه ای نوشت به معاویه و توسط یک نفر فرستاد که ما اینجا آمده ایم بلکه بتوانیم بدون اینکه احتیاج به کاربردن اسلحه باشد با مذاکره اختلافات را حل کنیم، و تو قبل از هر چیز پیشدستی کرده ای و آب را بر لشکریان من بسته ای، دستور بده جلو آنها را باز بگذارند. اما معاویه گوش نکرد و این را برای خود شانسی به حساب آورد. عمرو عاص که وزیر مشاور معاویه بود، به او گفت: راست می گوید علی. دستور بده مخالفت نکنند، و به علاوه علی مردی نیست که تشنه بماند و نتواند شریعه را از تو پس بگیرد. معاویه قبول نکرد. بالاخره بعد از چند بار رفت و آمد پیکها، علی (ع) ناچار شد که دستور دهد یورش ببرند و سپاه معاویه را عقب برانند.
اینجا است که باید خونها را به جوش آورد و غیرتها و حمیتها را تحریک کرد. آمد در مقابل سپاه خود ایستاده و با سه چهار جمله چنان جوش و خروشی به وجود آورد که طولی نکشید معاویه و یارانش از دور آب به کناری رانده شدند. من هر وقت به این جمله ها می رسم مثل اینست که ارتعاشی در بدنم پیدا می شود. آن جمله ها اینست «قد استطعموکم القتال» یعنی این جمعیت پیشقدم شده اند و مانند گرسنه ای که غذا بخواهد خواهان نبرد شمایند «فاقروا علی مذلة، و تأخیر محلة، او رووا السیوف من الدماء ترووا من الماء» بنابراین دو راه بیشتر نیست، یا به این ذلت و پستی و تأخر باقی بمانید، یا این شمشیرها را از خون این نابکارها سیراب کنید تا بتوانید از آب سیراب گردید. «فالموت فی حیاتکم مقهورین والحیاة فی موتکم قاهرین» زندگی در اینست که بمیرید اما غالب و قاهر و پیروز، و مردن در اینست که زنده باشید اما مقهور و مغلوب و تو سری خور. (نهج البلاغه، خطبه 51) این چهار جمله غیرتها و حمیتها را به حرکت آورد. طولی نکشد که یاران معاویه به شدت به عقب رانده شدند.
منـابـع
مرتضی مطهری- ده گفتار- صفحه 241-239
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها