انواع زمین و مالکیت آنها از نظر اسلام
فارسی 4624 نمایش |1- زمین یا به نحوی است که مردم و مالکین اولیه آن بدون جنگ مسلمان شده اند، در این صورت ملک شخصی آنهاست و معامله مالکیت با آن می شود، و یا آن که سرزمین، عنوة فتح می شود، در این صورت زمین به عموم مسلمین تعلق می گیرد ولی به شرطی که آن زمین، محیاة و در حقیقت مملوک کفار باشد. این چنین سرزمینی برخلاف سایر مملوکات کفار که به غنیمت برده میشود و تقسیم میشود تقسیم نمی گردد و به عموم مسلمین، از آن جمله خود مالکان اولیه اگر اسلام اختیار کنند تعلق می گیرد، اما اینکه باید خراج و مقاسمه بپردازند مطلبی است که بعدا گفته خواهد شد. و اما اگر سرزمین فتح شده موات باشد، طبق فقه شیعه به امام تعلق می گیرد و صد در صد به نظر حکومت عادله حق واگذار می شود، و اما این که کسانی که این سرزمین ها به آنها واگذار می شود، آیا مالک اینها می شوند و می توانند خرید و فروش کنند، یا مانند مفتوح عنوة نمی توانند خرید و فروش کنند؟، و همچنین آیا باید در مقابل این واگذاری، چیزی به بیت المال به عنوان خراج بپردازند یا نه، و صد در صد معامله ملک شخصی با آن زمین می شود، مطلبی است که باید بحث شود. و همچنین آیا مالکیت مطلق و محدود زمین موات همچنان که به شرط الاحیاء است، مادام الاحیاء است یا امدی ندارد؟ اگر امد دارد، امد آن چقدر است؟ اگر احیاء کننده، مالک مطلق بشود و خراج نپردازد و مشروط به مادام الاحیاء نیز نباشد، اثر اختیار امام فقط این است که اول به اجازه او باید داده شود و نظارت او برای همیشه ساقط میشود و زمین میان مالکان مستقل از نظر امام دست به دست می شود. اگر مادام الاحیاء را شرط کنیم، اثر دیگر اختیار امام این است که هر وقت زمین بائر باشد، دو مرتبه باید با نظر امام به افراد تفویض شود و اجازه احیاء داده شود، ولی اگر امام حق داشته باشد که خراج بگیرد باید گفت برای همیشه زمین در اختیار امام باقی می ماند، و هر چند محیی، مالک می شود و نظیر مزارع نیست و حق خرید و فروش دارد، اما حقی هم از امام برای همیشه زمین بر زمین هست که به موجب آن، خراج می گیرد. و اگر حق خرید و فروش هم سلب شود، عملا سلب مالکیت از محیی شده و او فقط اولویت بهره برداری دارد و فرقی میان اراضی مفتوحه عنوة و اراضی موات که جزء انفال است، باقی نمی ماند.
2- زمینهایی که صاحبان آنها با صلح، اسلام اختیار کردهاند، مانند سرزمین مدینه، تعلق دارد به مالکین اصلی، و از این جهت فرقی میان زمین و غیرزمین نیست، و کأنه این امتیازی است که به اینها داده شده است، ولی البته اینها نیز مادام الاحیاء، مالکاند، به صرف این که خرابه شد، از مالکیت آنها خارج می شود و ملک امام می شود. پس هر زمین که یک بار به حالت موات درآمد، از مالکیت شخصی علی الاطلاق خارج میشود و دو مرتبه مملوک علی الاطلاق نمیشود، مگر آنکه بگوییم معنی «من احیی ارضا مواتا فهی له؛ هر کس زمین مرده ای را زنده کند مالکش می شود.» مالکیت علی الاطلاق است.
3- زمین هایی که معموره است و اهلش جلاء وطن می کنند بدون آن که لشگرکشی صورت گرفته باشد، یا صاحبان آنها بالطوع و الرغبه به مسلمین تسلیم می کنند، اینها فیء نامیده می شود و جزء انفال است و مانند اراضی موات به امام تعلق دارد، یعنی این زمین ها نه نظیر غنائم است که میان افراد تقسیم شود، و نه نظیر اراضی مفتوحة عنوة است که به عموم مسلمین تعلق گیرد، بلکه نظیر اراضی اولیه است که مستقیما تحت نظر ولی امر است.
پس سه قسم زمین داریم: زمین هایی که مالک شخصی دارد، و نه عموم و نه ولی امر حقی و نظری در آنها ندارند. دیگر زمین هایی که به عموم مسلمین تعلق می گیرد و ولی امر متصدی خراج و مقاسمه و احیانا تنظیم واگذاری آن زمین هاست. این زمین ها نظیر اماکن عمومی از مسجد و غیره می باشند که هر کس تقدم پیدا کرد به او تعلق می گیرد. سوم، زمینهایی که نه به افراد تعلق دارد و نه به عموم مسلمین، بلکه به ولی امر تعلق دارد. قهرا ولی امر در این گونه زمینها اختیار بیشتری دارد (این گونه زمین ها یا موات است که با اجازه ولی امر باید احیاء شود، و یا محیاة است، از قبیل قطایع ملوک و زمینی که لارب لها. اینها نیز با نظر ولی امر باید تقسیم شود و احیانا خراج گرفته شود. و همچنین است اراضی صلح یا فیء که لم یوجف علیها بخیل و لارکاب). باید دید اختیار بیشتر او در این زمینه چیست؟
4- انفال. اهل تسنن، انفال را با غنائم جنگی مساوی دانسته اند، ولی از نظر فقه شیعه، انفال با غنائم جنگی مغایر است و فقط قسمتی از غنائم جنگی (ما یصطفیه الامام؛ آنچه امام برمی گزیندjavascript:;.) است که در ردیف انفال واقع می شود. غنائم تعلق دارد به شرکت کنندگان در جنگ، و میان آنها تقسیم میشود، ولی انفال تعلق دارد به ولی امر. انفال نقطه مقابل مملوکات تحصیلی فردی است که یک نفر مسلم یا ذمی، در اثر کار و یا احیاء زمین به دست می آورد، و دیگر، مقابل مملوکات کفار است که به غنیمت به مسلمین می رسد، یعنی "نقل" است، چیزی است که نه محصول کار کسی است که عملش غیرمحترم است و به استنقاذکننده تعلق دارد. انفال از مختصات فقه شیعه، و یک نقطه برجسته از فقه شیعه است. انفال منحصر به زمین نیست، بلکه زمین قسمتی از انفال است. یعنی قسمتی از زمین ها، قسمتی از انفال را تشکیل می دهند، (مثل الارض التی لم یوجف علیها بخیل و لا رکاب؛ مانند زمینی که با حمله نظامی فتح نشده است.) و اراضی موات و اراضی ای که لا رب لها و ان لم تکن مواتا؛ آنچه صاحبی ندارد، هر چند زمین بایری باشد.
5- اول کسی که زمین ها را از وضع اصلی در اسلام خارج کرد عثمان بود که "اقطاعات عثمان" در تاریخ معروف است.
منـابـع
مرتضی مطهری- نظری به نظام اقتصادی اسلام- صفحه 152-149
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها