چند بعدی بودن نهضت حسینی
فارسی 6704 نمایش | ممکن است نهضتی تک معنی و تک مقصد باشد و ممکن است به اصطلاح متشابه باشد، یعنی در آن واحد مقصدها و هدفهای مختلف داشته باشد، گو اینکه همه آن هدفها بازگشتشان به یک هدف اصلی باشد. یک نهضت می تواند در آن واحد دارای جنبه ها و ابعاد مختلف بوده باشد. نهضت امام حسین (ع) یک نهضت چند مقصدی و چند جانبه ای و چند بعدی است و علت اینکه تفاسیر و تعابیر مختلفی در مورد این نهضت شده است، محاذی بودن عناصر دخیل در آن است. ما وقتی که از جنبه بعضی عوامل و عناصر به این نهضت نگاه می کنیم، می بینیم صرفا جنبه تمرد و عدم تسلیم در مقابل قدرتهای جابره و تقاضاهای ناصحیح قدرت حاکم وقت دارد از این نظر، این نهضت یک نفی، نه و عدم تسلیم است. آن جنبه این است که همه می دانیم بعد از مردن معاویه و جانشین شدن یزید و پس از آن همه توطئه هایی که برای این کار چیدند، یزید لازم دید از چند نفر از شخصیتهای بزرگ جهان اسلام و در رأس آنها وجود مقدس حسین بن علی (ع) کسی که از او خیلی حساب می برد، بیعت بگیرد تا این بیعت سبب خاموشی همه مردم بشود و در واقع تعهدی از حسین بن علی (ع) در مورد خودش بگیرد. پس از مرگ معاویه، یزید بلافاصله نامه ای از شام به حاکم مدینه ولیدبن عتبه بن ابوسفیان که از بنی اعمام خودش بود نوشت و در آن، خبر درگذشت معاویه و نیز اینکه خودش در جای پدرش نشسته است را به او رساند و در نامه جداگانه ای نام چند نفر را نوشت و در رأس آنها حسین بن علی (ع) که حتما باید از اینها بیعت بگیری.
امام حسین (ع) حاضر به بیعت کردن نشد (که داستانش را شاید مکرر شنیده اید) و پس از چند روزی که در مدینه توقف کرد در حالیکه میدانست اینها دست بردار نیستند، با اهل بیت و خاندانش بسوی حرم امن الهی بیت الله الحرام در مکه حرکت کرد و به آنجا رفت یعنی در دهه آخر ماه رجب بود که خبر مرگ معاویه به مدینه رسید و از امام حسین (ع) تقاضای بیعت کردند. شاید در حدود بیست و هفتم ماه رجب بود که امام حسین به طرف مکه حرکت کرد و در سوم ماه شعبان که روز ولادت ایشان هم هست، وارد مکه شد و تا هشتم ماه ذی الحجه در مکه اقامت کرد. به هر حال به هیچ وجه حاضر نشد آن تقاضایی را که از او شده بود تمکین کند. این (پاسخ منفی داد) یک گفته است، گفته ای که به این نهضت ماهیت مخصوص می دهد، و آن ماهیت نفی و عدم تمکین و تسلیم در مقابل تقاضاهای جابرانه قدرت حاکم زمان است.
عنصر دیگری که در این نهضت دخالت دارد، عنصر امر به معروف و نهی از منکر است که در کلمات خود حسین بن علی (ع) تصریح قاطع به این مطلب شده است و شواهد و دلایل زیادی دارد یعنی اگر فرضا از او بیعت هم نمی خواستند باز او سکوت نمی کرد. عنصر دیگر، عنصر اتمام حجت است. در آن روز، جهان اسلام سه مرکز بزرگ و مؤثر داشت: مدینه که دارالهجره پیغمبر (ص) بود، شام که دارالخلافه بود و کوفه که قبلا دارالخلافه امام علی (ع) بود، و بعلاوه شهر جدیدی بود که به وسیله سربازان مسلمین در زمان عمربن الخطاب ساخته شده بود و آن را سربازخانه اسلامی می دانستند و از این جهت با شام برابری می کرد. از مردم کوفه، یعنی از سربازخانه جهان اسلام بعد از اینکه اطلاع پیدا می کنند که امام حسین (ع) حاضر نشده است با یزید بیعت بکند، در حدود هجده هزار نامه می رسد. نامه ها را به مرکز می فرستند، به امام حسین (ع) اعلام می کنند که شما اگر به کوفه بیائید، ما شما را یاری می کنیم. اینجا امام حسین (ع) بر سر دو راهی تاریخ است، اگر به تقاضای اینها پاسخ نگوید قطعا در مقابل تاریخ محکوم است و تاریخ آینده قضاوت خواهد کرد که زمینه فوق العاده مساعد بود ولی امام حسین (ع) از این فرصت نتوانست استفاده کند یا نخواست یا ترسید و از این قبیل حرفها. امام حسین (ع) برای اینکه اتمام حجتی با مردمی که چنین دستی به سوی او دراز کرده اند کرده باشد به تقاضای آنها پاسخ می گوید، به تفصیلی که باز شنیده ایم. در اینجا این نهضت ماهیت و شکل و بعد و رنگ دیگری به خود می گیرد. یکی دیگر از جنبه های این جنبش، جنبه تبلیغی آن است، یعنی این نهضت در عین اینکه امر به معروف و نهی از منکر است و در عین اینکه اتمام حجت است (و در عین اینکه عدم تمکین در مقابل تقاضای جابرانه قدرت حاکم زمان است)، یک تبلیغ و پیام رسانی است، یک معرفی و شناساندن اسلام است. تبلیغ، مرحله شناساندن و خوب رساندن است، پس مرحله شناخت است. ولی امر به معروف و نهی از منکر مربوط به مرحله اجراء و عمل است.
تبلیغ خودش یک وظیفه عمومی برای همه مسلمین است، همچنان که امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفه عمومی است. وظیفه ای که هر مسلمان از نظر تبلیغ دارد، این است که باید این احساس در او پیدا بشود که به نوبه خودش حامل پیام اسلام است. اما وظیفه ای که هر مسلمان در مورد امر به معروف و نهی از منکر دارد اینست که باید این احساس در او باشد که مجری و جزء قوه مجریه این پیام است که باید آن را در جامعه به مرحله عمل و تحقق برساند و به آن لباس عینیت بپوشاند. این است که امر به معروف و نهی از منکر یک مطلب است و تبلیغ، مطلب دیگر. از این جهت، عرض می کنم که نهضت حسینی علاوه بر جنبه ولایه و بعد امر به معروف و نهی از منکر، جنبه ولایه و بعد دیگری دارد، و آن تبلیغ است. این نهضت متشابه و چند لایه، یکی از کارهایی که انجام داده است، این است که ماهیت اسلام را آنچنان که هست شناسانده است. پیام اسلام را به جهان بشریت شناسانده و ارائه کرده است، آنهم چقدر بلیغ! سخن بر دو قسم است: سخن محکم و سخن متشابه. می دانید که سخن از نظر دیگر، باز بر دو قسم است: سخن بلیغ و سخن غیربلیغ. علمای اسلامی پاره ای از سخنان را سخنان فصیح و بلیغ می گویند. به چه سخنی سخن بلیغ می گویند؟ به سخنی که بتواند منظور و هدف گوینده را به خوبی و شایستگی به فکر و روح و به احساس طرف برساند، سخنی که بتواند واقعا هدف گوینده را برساند. نهضت هم همین طور است، نهضت بلیغ و نهضت غیربلیغ داریم. نهضت بلیغ نهضتی است که پیامی را که می خواهد به دلها و فکرها و احساسها ابلاغ بکند و برساند، به خوبی برساند. از این جنبه وقتی نگاه می کنیم، می بینیم که بلیغتر و رساتر و رساننده تر از نهضت حسینی، نهضتی در جهان پیدا نمی شود. نهضتی که شما از یک طرف می بینید از نظر ابعاد مکانی جهانی شده است و از طرف دیگر از نظر زمانی بعد از حدود چهارده قرن، قدرت رسانندگی و قدرت نفوذش نه تنها کاسته نشده، بلکه افزایش یافته است. نهضتی است فوق العاده قوی.
راز بقای نهضت حسینی
امام حسین (ع) به واسطه شخصیت عالیقدرش، به واسطه شهادت قهرمانانه اش مالک قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر کسانی که بر این مخزن عظیم و گرانقدر احساسی و روحی گمارده شدند یعنی رهبران مذهبی بتوانند از این مخزن عظیم در جهت هم شکل کردن و هم رنگ کردن و هم احساس کردن روحها با روح عظیم حسینی بهره برداری صحیح کنند، جهان اصلاح خواهد شد. راز بقاء امام حسین اینست که نهضتش از طرفی منطقی است، بعد عقلی دارد و از ناحیه منطق حمایت می شود. و از طرف دیگر در عمق احساسات و عواطف راه یافته است. ائمه اطهار که به گریه بر امام حسین سخت توصیه کرده اند، حکیمانه ترین دستورها را داده اند. این گریه ها است که نهضت امام حسین را در اعماق جان مردم فرو می کند به شرط آنکه گروهی که بر این مخزن عظیم گمارده شده اند بدانند چگونه بهره برداری کنند.
دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت *** الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود؟
منـابـع
مرتضی مطهری- حماسه حسینی 1- صفحات 189-186 و 194-193
مرتضی مطهری- قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ- صفحه 102-101
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها