تفاوت مؤمن و کافر در پیروی از امور اعتباری و حقیقی
فارسی 3125 نمایش |قرآن کریم در آیات 39-37 سوره نور در توصیف مؤمنان می فرماید:
«رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله و إقام الصلوة و إیتآء الزکوة یخافون یوما تتقلب فیه القلوب و الابصار* لیجزیهم الله أحسن ما عملوا و یزیدهم من فضله و الله یرزق من یشآء بغیر حساب* و الذین کفروا أعمالهم کسراب بقیعة یحسبه الظمان مآء حتی إذا جآءه و لم یجده شیا و وجد الله عنده و فوفیاه حسابه و الله سریع الحساب؛ مردانی که نه تجارت و نه داد و ستدی آنها را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات غافل نمی کند، و از روزی که دل ها و دیده ها در آن دگرگون می شود بیم دارند. تا خدا بهتر از آنچه انجام داده اند به ایشان جزا دهد و از کرم خویش افزونشان کند، و خدا هر کس را که بخواهد بی حساب روزی می دهد. و کسانی که کافر شدند اعمالشان چون سرابی در بیابانی هموار است که تشنه آن را آب می پندارد، تا چون بدان رسد آن را چیزی نمی یابد و جزای او را به تمام می دهد و خدا در حسابرسی سریع است.»
یاد خداوند و مردان الهی
تابش نور حقیقت و جلوه الهی در دل مردمانی است که تجارت و خرید و فروش آنها را از یاد خدا و اقامه نماز و زکات باز نداشته و امور اعتباریه این عالم، از آن مقصد و مقصود و از آن هدف و معبود آنها را به خود مشغول نکرده است. پیوسته آنان از روزی که عاقبت وخیم اعمال زشت دلها و چشمها را واژگون کند در خوف و هراسند.
آری، خداوند به بهترین پاداش آنان را مفتخر خواهد نمود، و از فضل و رحمت خود مقدار بیشتری به آنان عنایت خواهد فرمود، و خداوند از روزیهای وافر خود بدون دریغ و حساب به آنها مرحمت خواهد نمود.
اما کسانیکه به خدای خود کافر شدند، اعمال آنها، رفتار آنها، مقصد و منظور آنها مانند سراب است. سراب، آب خیالی است نه واقعی؛ شخص برای پیدا کردن آب هرچه میرود دستش به آب نمیرسد، چون سراب است، از شعاع خورشید روی ریگها و خاکهای متلالی منظرهای از آب از دور به چشم میخورد و انسان تشنه تصور آب میکند.
کافر تشنه کام برای آنکه خود را از آب سیراب کند، در بیابان خشک و سوزان عالم اعتبار بدنبال آب میدود ولی به آب هرگز نمی رسد و کامش سیراب نمی گردد. عمرش سپری می شود، نعمت حیات را از دست می دهد. چون به صراط مستقیم حرکت نکرده و نقاط ضعف وجود خود را ترمیم نکرده، نقصان وجودی تبدیل به کمال نشده، آب نخورده، از آب حیات استفاده نکرده است. تنها به دنبال سراب رفته؛ سراب که انسان را سیراب نمی کند! در نتیجه عمر تباه و در پیشگاه خدا و عالم حقیقت شرمنده و مورد حساب و بازجوئی قرار خواهد گرفت.
فرق مؤمن و کافر در پیروی از عقل و حس
از اینجا استفاده می شود که کفار هم به دنبال آب می گردند. کفار هم به دنبال خدا می گردند. آنها هم گمشدهای دارند و برای به دست آوردن آن در حرکت و جستجو و برای نیل به آن در تکاپو و تلاشند لیکن راه را گم کردهاند. راه، راه آب باید باشد نه راه سراب.
مؤمن به دنبال آب می رود و از راه آب به چشمه زلال و گوارای حقیقت دست می یابد و سیراب می شود؛ کافر برای رفع تشنگی و رسیدن به آب راه آب را به دست نسیان سپرده، راه سراب در پیش می گیرد، و برای زیاد کردن اعتباریات دنیا از جاه و مال و زن و فرزند و ریاست و حکومت هرچه بیشتر می کوشد، و هر چه بیشتر بکوشد از راه حقیقت دورتر شده و به سراب نزدیکتر، حرارت آفتاب و سوزندگی بیابان خشک جگر او را تشنه، عمر سپری، راه برگشت باقی نمانده، با نکبت و وبال در آرزوهای خود مدفون می گردد و خیالات و افکار باطل مقبره او می شود.
اما کسانی که با ایمان به مبدأ ازلی و ابدی و گرایش به وجود سرمدی حضرت ذوالجلال و الاکرام رخت خود را در جهان باقی می برند و دل به کلیت و ابدیت می دهند و طبعا با عمل صالح رفتار زندگی خود را بر اساس عدل و انصاف می نهند، پاداش آنها نزد خدا بوده و به طور همیشگی و مستمر به آنها خواهد رسید؛ «إلا الذین ءامنوا و عملوا الصلحات لهم أجر غیر ممنون؛ مگر کسانی که ایمان آوردند و اعمال شایسته کردند که اینان را پاداشی بی پایان است.» (انشقاق/ 25)
پاداشی که حد و حساب ندارد و در بهشت جاودان و عالم ابدیت؛ از بهترین نعمت معنوی و حقیقی متمتع خواهند بود؛ «فأولئک یدخلون الجنة یرزقون فیها بغیر حساب؛ آنها داخل بهشت شده و در آنجا بی حساب روزی داده می شوند.» (غافر/ 40)
و روزی آنان از جانب پروردگارشان هر صبح و شام به آنهاخواهد رسید؛ «و لهم رزقهم فیها بکرة و عشیا؛ و صبح و شام روزیشان در آنجا برقرار است.» (مریم/ 62)
کار و امیرالمؤمنین:
امام علی (ع) بیل دست می گرفت، تخم می کاشت، زراعت می نمود، درخت خرما می کاشت، نخلستان ایجاد می کرد، زمین را حفر می نمود، قنات آب روان جاری می ساخت؛ مردم کافر هم همین کارها را می کنند، فرقش چیست؟ این غفلت است و آن بیداری است. این به آرزوی تمتع از همین لذات می کاود و بر پایه حب نفس و زیادی ثروت و مال و فرزند و مفاخره بهرهبرداری می کند؛ و آن بر اساس اعانت و کمک و دستگیری به مساکین و فقرا و عدالت و رحمت برای رضای پروردگار و عالم ابدیت و اصالت معنی و روح انجام می دهد.
امیرالمؤمنین (ع) برای چه قنات جاری می کرد؟ برای چه خطبه می خواند؟ برای چه شمشیر به دست می گرفت و در سرما و گرما با مواجهه با هزاران مشکل فعالیت می نمود؟ آیا برای زیاد کردن مال یا حب ریاست و خودنمائی مظاهر کمال و جمالش بود؟ ابدا ابدا! او کار می کرد با دیده واقع بین، با چشم خدا بین. کار می کرد چون نفس کار مطلوب بود. دیگران کار می کنند برای مقاصد جزئیه. همین است مفرق طرق و بس.
زینت و دنیا:
مؤمن و کافر هر دو به موازات هم عمر خود را طی می کنند، بازی می کنند، و از دنیا متمتع می شوند، و دست به تجارت و زراعت و صناعت می برند، نکاح می کنند، زن می گیرند، بچه می آورند؛ اما مؤمن بر پایه اصیل ایمان به معنی و روح و بر جلوه خدا و اتکاء بر بقاء انجام می دهد و کافر بر پایه سست دعاوی نفسانیه و لذائذ فانیه و شهوات و زینت های فریبنده. کافر نظر به ظاهر دارد و مؤمن در شکم ظاهر نظر به باطن دارد.
راه مؤمن حقیقت است و واقع؛ راه کافر زینت است و غرور. زینت چیزی است که انسان را از حق به باطل می گرایاند، و باطل را به چهره حق و زشتی را به صورت جمال و زیبائی در نظر جلوه می دهد. شخصی که خود را زینت می کند برای آن است که خود را نیکو بنمایاند، زن که زینت می کند، گیسوان و چهره خود را می آراید، دستبند و گردن بند و گوشوار می بندد برای آن است که معایب خود را نیکو جلوه دهد یا بر حسن خود بیفزاید؛ و چون دارای حسن واقعی نیست و زینت دارای حسن است، با زینت نمودن، دیده ناظر را از زشتی خود و نارسائی حسن خود معطوف به حسن زینت می کند و در نتیجه شخص ناظر دیده اش از نظر به صاحب زینت و ادراک زشتی او به حسن زینت منعطف می شود و بالمآل و المجاز صاحب زینت را نیکو و حسن می یابد.
اگر دست زن به اندازهای دارای حسن و زیبائی باشد که از زینت دستبند وانگشتری بی نیاز باشد، هیچگاه زن به خود دستبند نمی بندد و انگشتری به انگشت نمی کند و سینه و بازوان و گوش خود را به بازوبند و سینه بند و گوشوار نمیآراید، زیرا در این صورت این قبیل زینت ها مانع جلوه حسن و طراوت خدادادی او شده و جلوی نیکوئی او را می گیرد و زینت دیگر عنوان زینت ندارد.
پس استعمال تمام اقسام زینت برای برگردانیدن نظر صائب از واقع و متن امر به جهات اعتباری و نسبت های ناروا و مجازی است. و در حقیقت زینت یعنی خدعه و گول و نهادن دام گسترده و حیله برای انعطاف افکار و گرایش به سوی زیبائیهای مجازی؛ و همین است معنای غرور. دنیا خانه زینت و دار غرور است یعنی انسان را گول می زند، اعتباریات فانیه در نظر انسان به صورت حقائق واقعیه جلوه نموده و برای به دست آوردن آن حقائق انسان گرفتار دام هوس و مشغول به زینت و غرور، پیوسته با این اعتباریات خیالیه نرد عشق می بازد و با این صورتهای زشت و قبیحه از فنا و زوال و بوار و نیستی، عقد معاشقه برقرار می کند تا بالنتیجه سرمایه وجودی و هستی خود را به رایگان از کف می دهد.
ولی مرد راستین ابدا به زینت دنیا توجه نمی کند. و با دیده واقع بین حقیقتش را نگریسته، به امور اعتباریه و لذتهای فانیه نسبت بقا و دوام نمی دهد. و خود را گول نمی زند و با عجوزه آراسته به هزاران مکر و فریب و خدعه و تزویری که هزاران داماد را در آغوش خویش به کام مرگ کشیده است عقد مناکحت نمی بندد.
«إنا جعلنا ما علی الارض زینة لها لنبلوهم أیهم أحسن عملا* و إنا لجعلون ما علیها صعیدا جرزا؛ همانا ما آنچه روی زمین است زینت قرار دادیم تا مردمان را بیازمائیم که کدامیک گرایشش به حقیقت بیشتر و کردار او نیکوتر است. و ما سرانجام آنچه روی زمین است قطعا بیابانی خشک و بایر قرار خواهیم داد.» (کهف/ 7- 8)
در روی زمین آب زینت است. گیاهان و درختان و مناظر دلفریب کوه ها و آبشارها همه زینتند. پرندگان و مرغان زینتند. انعام و چارپایان زینتند. زنان و فرزندان، ارحام و عشیره، دوستان و برادران همه زینتند. خداوند همه را زینت ماده و هیولای بدون صورت بدون رنگ و بو و بدون جمال و دلربائی قرار داده تا مردم رابیازماید که از این عمر و رشته زندگی چه بهره می گیرند، چه قسم بیرون می آیند، چگونه پاک و خالص می شوند؛ چون تمام این اشکال و صور در آتشگردان گردون تبدیل به خاکستر می شود و این طراوت و جمال تبدیل به صورت های کریه و مناظر عجیبه می گردد، زمین سرسبز به صورت بیابان خشک و لم یزرع در می آید.
خدا در این میانه امتحان می کند که کدام فرد در این گیر و دار و جلوه های فریبنده و دامهای گسترده گول نمی خورد، و از قوانین فطرت و عقل و اخلاق فاضله و عمل صالح و ایمان به آفریدگار این عالم غریب و عبودیت در پیشگاه مقدس او که از صورت و شکل و رنگ و بو بیرون است تجاوز نمی کند، و از انفاق و ایثار که لازمه توجه به واقعیت است دریغ نمی نماید، و دل به این رنگ و آن بو نمی دهد که با از بین رفتن آنها دل هم تباه شود و در دیار هلاک مدفون گردد.
منـابـع
سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی- جلد 1 صفحه 24-22 و 38-30
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها
بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد
-
تقسیم مراحل حیات دنیوی انسان از نظر قرآن
-
حکایت هارون الرشید و پیرمرد حریص
-
طریقه مواجهه صحیح با دنیا از نظر امام علی علیه السلام
-
معنای مذموم بودن دنیا
-
کارساز نبودن اعتبارات دنیوی در آخرت
-
محو شدن اعتبارات دنیوی در هنگام مرگ
-
راه نداشتن خوف و ترس در اولیاء الهی
-
نتیجه اعتماد به پیشوایان باطل در دنیا
-
توحید شرط قبولی اعمال
-
مواعظ امام حسن علیه السلام در بستر شهادتش