ظهور باطن انسان در عالم برزخ

English فارسی 4865 نمایش |

در عالم برزخ هیچکس نمی تواند بدون اذن و اجازه حضرت پروردگار سخن گوید؛ و از ابتدای شروع عالم برزخ که انتهای عالم دنیا و نقطه مرگ است -که حائل و فاصله بین دو نشأه دنیا و برزخ است- اختیار از انسان سلب میگردد و دیگر دروغ پردازی و مصلحت اندیشی هائی که در این دنیا برای رسیدن به منافع تخیلی بکار میبرد، در آنجا بدرد نمی خورد. ملائکه قبض روح و نیز فرشتگانی که پس از آن با انسان ملاقات و برخورد دارند، گفتگو با باطن و حقیقت او دارند و با روح ملکوتی او و با صورت مثالی او، نه با زبان ظاهری و افکار مموهه و مشوهه.
فرشتگان مرگ، جان او را ستانده و بدن او را بازماندگان بسوی مکفن و مغسل و مصلی و مدفن میبرند، و روح که با بدن فی الجمله علاقه و ربطی دارد بدنبال بدن حرکت نموده و ناظر بر اوست. شب اول قبر است؛ ملائکه با قالب مثالی و صورت ملکوتی گفت و شنود دارند، نه با بدن مادی. باری، انسان در این عالم دنیا هم که صحبت و تکلم میکند، راه میرود و حرکت مینماید، با همان صورت مثالی این کارها را انجام میدهد، غایة الامر چون بدن با آن صورت مثالی یک نوع اتحادی دارد، انسان تصور میکند این سخن گفتن و راه رفتن و حرکت نمودن به اراده و سیطره بدن بوده است. پس از آنکه انسان از این عالم کوچ کرد و وارد عالم برزخ شد و صورت مثالی از بدن فاصله گرفت و انسان حقیقت و موجودیت خود را در قالب و صورت مثالی دید، آن وقت می فهمد که هر چه میکرده و در عالم دنیا انجام میداده است، با صورت مثالی و قالب ملکوتی بوده است.

یکی شدن دل و زبان در عالم برزخ
فرشتگان در عالم مثال با آن صورت ملکوتی گفتگو دارند؛ آنجا عالم پندار و مصلحت اندیشی نیست، آنجا عالم اعتبار و ترتیب مقدمات تخیلیه برای اخذ نتائج موهومه نیست؛ آن عالم، عالم حقیقت و عالم حق است. دروغ، متعلق به این عالم دنیاست که حق و باطل، شهوت و وهم و غضب و عقل، و سعادت و شقاوت با هم آمیخته اند؛ آنجا عالم، عالم حق است و کار یکسره است؛ این از یک نقطه نظر. از نقطه نظر دیگر، ملائکه در آنجا با باطن انسان گفتگو دارند و انسان با باطن و واقعیت خود پاسخ میدهد، بنابراین نمی تواند به دروغ پردازی مطلب را بر فرشتگان مشتبه کند. اگر کسی در این دنیا دروغ بگوید، واقعیت و وجدان او از چیزی حکایت میکنند و زبان از چیز دگری؛ این اختلاف زاویه بین حقیقت و زبان، مولودش دروغ است. دروغ، عدم مقارنه بین محتوای قلبی و گفتار زبانی است. اما آنجا که دیدگان به واقع باز شده و راه سرپیچی که همان غرائز مختلفه است گرفته شده و واقعیت محض است، تکلم ملائکه با باطن و حقیقت انسان است، یعنی روی سخن فقط با دل انسان است. آنجا عالم ریا و خدعه و مکر و حیله و مصلحت بینی موهومی و اعتبار پردازی نیست تا انسان بخواهد بدین وسائل متشبث گردد و کار خود را با حق تطبیق دهد، و به نحوی افعال سابق خود را به لباسی از تمویه و تشویه ملبس نموده و به صورت حق جا زند.
ممکن است انسان نه به جهت رضای خدا و تطبیق کردار خود با واقع، بلکه به جهت جهات دیگری در این دنیا گناه نکند؛ دروغ نگوید بخاطر اینکه رفیقش می فهمد که دروغ گفته است؛ دزدی نکند به جهت آنکه دزدیش معلوم میشود و رسوا میگردد؛ خیانت نکند، ستم نکند، به علت آنکه موقعیت و شخصیت او در اجتماع فرو میریزد. ولی چنین فردی مسلما اگر در موضع و موقعیتی قرار گیرد که صددرصد یقین داشته باشد که از دروغ و اختلاس و ظلم و خیانت او احدی اطلاع پیدا نمی کند و آبرویش نمی رود، دیگر رادع و مانعی از ارتکاب این جرائم ندارد. این اختلاف روش ها برای اختلاف ظاهر و باطنی است که در این دنیا، انسان خود را مواجه با آن می بیند. در عالم برزخ اختلاف ظاهر و باطن نیست، باطن انسان هر چه هست همان جلوه دارد. خوب است، خوب؛ بد است، بد جلوه میکند. قلب انسان هر چه را بیان میکند و اعتقاد و إذعان دارد زبان ملکوتی او نیز همانرا صحه میگذارد و بر آن شهادت میدهد.
آیاتی که در قرآن کریم به روشنی دلالت بر تجسم أعمال به صورت های ملکوتیه خود دارد، یکی این آیه مبارکه است: «إن الذین یأکلون أموا'ل الیتـا'می' ظلما إنما یأکلون فی بطونهم نارا و سیصلون سعیرا؛ آن کسانی که اموال یتیمان را از روی ظلم و ستم میخورند حقیقتا در شکم های خود آتش میخورند، و بزودی در سعیر و آتش جهنم خواهند سوخت» (نساء/ 10). در این آیه مبارکه خوردن مال یتیم را از روی ستم، خوردن آتش تعبیر نموده است و بطور حصر میفرماید: فقط و فقط آتش میخورند و شکمهای خود را از آتش انباشته می کنند.
و دیگر آیه: «و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب ألیم* یوم یحمی' علیها فی نار جهنم فتکوی' بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هـذا ما کنزتم لانفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون؛ آن کسانی که طلا و نقره را اندوخته و ذخیره می نمایند و در راه خدا انفاق نمی کنند، ای پیغمبر آنان را از عذاب سخت و دردناک خدا بترسان* روزی خواهد رسید که آن طلاها و نقره ها را در آتش دوزخ گرم کنند و با آنها پیشانی ها و پهلوها و پشت های آنان را داغ کنند، و ملائکه به آنها گویند که این طلاها و نقره های آتشین را بچشید اینها همان چیزهائی است که شما برای خود ذخیره نموده اید» (توبه/ 34-35). و چنانکه ملاحظه میشود در این آیه مبارکه طلا و نقره داغ شده و داغ کننده را عین ذخائر و گنج هائی شمرده است که در دنیا ذخیره میکرده اند.

منـابـع

سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی 2- صفحه 251-249 و 295-296

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد