سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام در ترغیب اصحاب خود به جهاد
فارسی 3503 نمایش |در «الغارات» با سند متصل خود از زید بن وهب روایت میکند که امیرالمؤمنین (ع) بعد از فراغ از نهروان و امور خوارج در اولین سخنان خود چنین فرمودند: «ای مردم! خود را مجهز و آماده نمائید برای نبرد با دشمنی که در جهاد با آنها به خدا تقرب میجوئید و دستاویزی برای وصول به لقاء او درمییابید. دشمنان شما گروهی هستند که دستشان از حق خالی است، حیاری و سرگردان زیست میکنند، و ابدا دیده بصیرت حق را ندارند و حق را نمیبینند. و به ظلم و عدوان خو گرفتهاند، و ستم و جور در دل آنان وارد شده و از آن عدول نمیکنند؛ از کتاب خدا دور بوده و با آن آشنائی و ملائمتی ندارند؛ و از طریق مستوی در راه مستقیم عدول نموده به کجروی و انحراف اشتغال ورزیدهاند؛ در وادی طغیان و سرکشی و تجاوز، رسوخ نموده و فرو رفتهاند، و به نادانی و نابینائی گرفتار آمدهاند، و در گردابهای ضلالت و غمرات غوایت بطور دائم و مداوم غوطهور شدهاند.
پس برای دفاع از ایشان آماده سازید آنچه را که استطاعت دارید و در توان شماست از قوه و استعداد و از اسبان بسته، و بر خدا توکل کنید؛ و خدا از جهت سپردن امور به او و از جهت یاری و نصرت کفایت است.»
با این خطبه، برای جهاد حرکت نکردند و برای دفع دشمن کوچ ننمودند، و از خانهها بیرون نیامدند. و حضرت چندین روز آنان را به همین منوال رها گذارد، و چون از حرکت و کوچ آنها ناامید شد، رؤسا و بزرگان آنان را طلبید و از نظریه آنان تفحص و جستجو فرمود، و از علت کندی و نشست و سنگینی در حرکت استفسار نمود. بعضی از آنان به بهانه مرض از آمدن خودداری نموده و بعضی دیگر جدا از آمدن استنکار داشتند، و افراد کمی از آنان بودند که آماده حرکت و خروج و جهاد بودند.
«ای بندگان خدا! چه شده است که چون شما را امر به خروج میکنم به زمین می چسبید؟ آیا شما به عوض حیات سرمدی و زندگی جاودانی حقیقی در پاداش خود به حیات و زندگی دنیا اکتفا نموده و راضی شدهاید؟ و پستی و ذلت را جانشین عزت پنداشتید؟ هر وقت که شما را به جهاد در راه خدا میخوانم چشمهای شما به دوران و گردش میافتد و از شدت ترس و نگرانی گویا در سکرات مرگ افتادهاید! و راههای فهم و ادراک بر شما بسته شده و زبان شما لال و از کار افتاده شده است؛ و گویا دلهای شما به جنون و دیوانگی آمیخته شده و تعقل نمیکنید، و گویا چشمهای شما نابیناست و اصلا چیزی را نمیبینید! آفرین بر شما که مال خدا هستید! در حال آرامش در ادعا، چون شیران شرزه بیشه فرات بوده، و در حال جنگ و کارزار چون روباهان دروغزن و حیلهگر از این سوراخ به آن سوراخ پنهان میشوید. نیستید مانند ستون محکمی که در صولت و شدت بدو پناه برند، و نه مانند پایههای عزت و شرف که بدانها دستاویز شوند.
سوگند بخدا که برای آتش جنگ، بد آتش گیرانههائی هستید؛ مورد کید و حیله واقع میشوید ولی خود برای دشمن حیلهای نمیاندیشید. و پیوسته از بزرگان شما کم میشوند و کشته میشوند و ابدا تحاشی و باکی ندارید. و دشمن در غیبت شما نخوابیده است و بیدار و در کمین است و شما در سکرات غفلت فرو رفتهاید. مرد جنگ کسی است که بیدار است؛ کسی که غفلت ورزد دستخوش بوار و هلاکت خواهد شد، و کسی که با دشمن بسازد و مصالحه کند، گرفتار ذلت و زبونی خواهد گشت. و افرادی که یکدیگر را تنها گذارند و با هم تعاون و کمک نکنند مغلوب میشوند؛ و مغلوب، مقهور و مسلوب میگردد. یعنی مورد قهر و سطوت دشمن قرار میگیرد و جان و مال و عرض و ناموس او در معرض تعدی و تجاوز واقع میگردد.»
مذمت امیرالمؤمنین اصحاب خود را در سستی در امر جهاد
و نیز در نهج البلاغه وارد است که در مذمت اصحاب خود فرموده است: «چقدر مدارا کنم با شما مانند مدارا کردن با شتران جوانی که کوهان آنها به علت گرانی بار از داخل آسیب دیده و از ظاهر سالم مینماید و بواسطه آن آسیب از بار کشیدن میگریزند، و بدین جهت ساربانان از ترس گریختن با آنها مدارا میکنند. و چقدر مدارا کنم با شما مانند مدارا کردن با جامههای کهنه که پیدرپی پاره میشوند؛ بطوریکه از هر طرف دوخته شوند، از طرف دیگر پاره و دریده میشوند. آیا هر بار که طلیعه سپاهی از سپاهیان شام ظاهر شود و بر شما مشرف گردد، هر کدام از مردان شما در خانه خود میرود و در را به روی خود قفل میکند، و مانند سوسمار در سوراخ خود میخزد و مانند کفتار در لانه خود پنهان میگردد؟
سوگند بخدا، ذلیل آن کسی است که شما او را یاری میکنید، و کسی که تیر میاندازد به کمک و معاونت شما (به جانب دشمنان) تیر میاندازد با تیر شکسته بدون پیکان. سوگند بخدا که شما (اهل عیش و عشرتید!) در ساحتهای خانهها و باغها و مجامع مجتمع میگردید و بسیار ظاهر میشوید، ولی در زیر پرچمهای عز و شرف کارزار اندکید. و سوگند به خدا که من علم دارم به آنچه شما را اصلاح کند، و اعوجاج و انحراف شما را تبدیل به راستی و استقامت نماید؛ لیکن من این طریق از اصلاح را در خراب نمودن و ضایع و فاسد کردن خود می بینم. خوار و ذلیل گرداند خداوند چهرههای شما را، و نابود و هلاک سازد نصیبها و بهرههای شما را؛ شما آنطوریکه به باطل معرفت دارید، به حق معرفت ندارید، و آن حدی که در صدد ابطال حق و اضمحلال آن هستید، در صدد ابطال باطل و محو آن نیستید!»
منـابـع
سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی- ج4 صفحه 42-46 و 48-50
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها