مشخص نبودن زمان قیامت از نظر قرآن
فارسی 3205 نمایش |قرآن کریم درباره ساعت وقوع قیامت می فرماید: «و یقولون متی هذا الوعد ان کنتم صادقین* قل لکم میعاد یوم لاتستأخرون عنه ساعة و لا تستقدمون؛ و میگویند: اگر شما از راستگویانید، بگوئید این وعده قیامت در چه موقع خواهد بود؟* بگو: از برای شما میعاد روزی خواهد بود که از آن هنگام یک ساعت به تاخیر نمی افتید، و یک ساعت پیشی نمی گیرید!» (سبأ/ 29-30). مکررا می پرسند: قیامت در چه موقع برپا میشود؟ این حرف، حرف بیجا؛ و این سؤال غلطی است. زیرا افرادی که از این دنیا میروند، به مجرد مردن وارد عالم برزخ میشوند، و قیامت صغرای آنان همان ورود در برزخ است. و در برزخ می مانند تا قیامت کبری برپا شود؛ در آن وقت از برزخ می میرند و به قیامت کبری زنده میگردند. تمام افرادی که مردند و رفتند یکی از پس دیگری در برزخ، از برزخ به عالم حشر و قیامت کبری انتقال پیدا می کنند.
اگر مراد از این سؤال که «وعده خدا چه موقع میرسد؟» مردن باشد، این چه سؤالی است؟ همه انسانها می میرند و در ساعت معینی از دنیا میروند؛ موقعش برای انسان مشخص باشد یا نباشد به اصل مطلب چه ربطی دارد؟ این تشکیک چه فائده ای دارد؟ و اگر مراد از وعده خدا قیامت باشد، که اصلا مشخص نیست و از نقطه نظر عرض زمان قابل تشخص و تعین نیست. حالا فرض کنید -بر فرض محال- پیامبر اکرم در جواب این پرسش، بفرماید: چهل هزار و سی و پنج سال و سه ماه و چهار روز دیگر قیامت کبری بر پا میشود. اگر اینطور باشد شما قبول می کنید؟ یا میگوئید: این هم یکی از اکاذیب است که میگوید؛ چون این بعد مسافت طولانی زمانی را کسی نمی تواند در مدت عمر خود طی کند، لذا دروغش آشکار نمی شود و فقط برای مردم ساده لوح و عامی مفید است. آن کسی که در صدد انکار است، امور بدیهی را انکار میکند، معجزات را انکار می نماید و حمل بر سحر و جادو میکند؛ اینچنین شخصی آیا اخبار رسول الله را به این مدت طولانی قیامت قبول میکند؟ ابدا، به علاوه قیام قیامت عبور از برزخ است به عالم قیامت کبری، و آن زمانی نیست. هر کسی که از این عالم میرود، یک سیر طولی دارد بسوی خدای تعالی؛ یعنی یک تجرد از ماده پیدا میکند و به عالم برزخ و صورت وارد می گردد (عالم برزخ و مثال، عالم صورت است) و هنگام قیامت کبری یک مردن دیگری پیدا میشود، و از برزخ و صورت عبور میکند به عالمی که تجرد از صورت دارد و آنجا عالم نفس است، و معنای تدریج زمان به شکل و صورت زمانهای معمولی ما در آنجا نیست؛ تدریج در آنجا معنای دیگری دارد.
یکسان بودن قدرت خداوند نسبت به همه آفرینش
و علی کل تقدیر، خداوند با شواهد و امثله برای ما روشن فرمود که: قیامت امر حتمی است و زنده کردن مردگان کار مشکلی نیست و بسیار آسان است. اولا مشکل بودن، و آسان بودن کار، نسبت به موجوداتی است که قدرتهای محدود دارند؛ اگر آن کاری را که متوقعیم از آنها ساخته شود در حیطه ظرفیت و تحمل آنها باشد، اینکار برای آنان آسان است و اگر از حیطه قدرت آنها خارج باشد، آن کار مشکل است. مثلا انسانی که توانائی برداشتن پنجاه کیلو بار را دارد میگوئیم: اینکار برای او آسان است، ولی چون او نمی تواند یکصد کیلوگرم بار را بردارد میگوئیم: برایش مشکل است، از قدرت او افزون است. ستون های این مسجد مثلا می توانند یکصد خروار بار را تحمل کنند، این در قدرت آنهاست. اما یکصد هزار خروار را نمی توانند تحمل کنند، اگر باری را روی آنها بگذاریم که یکصد هزار خروار باشد مسلما فرو خواهند ریخت؛ این را میگویند: خارج از قدرت آنهاست. پس خارج از قدرت بودن، یا در حدود قدرت بودن، نسبت به موجوداتی است که قدرت مشخص و محدود دارند. اما نسبت به پروردگار که قدرت او لایتناهی است یعنی خارج از حد و محدوده است و بدون اندازه است مده و عده و شده و کثره، دیگر آسان و مشکل معنی ندارد.
قدرتهای غیر حضرت حق جل و علا، از نقطه نظر جهات مادی یا ملکوتی، و ظاهری و باطنی متفاوت است، و اندازه گیری و سنجش و تناسب بندی، آسانی و مشکلی، در آنها به خوبی راه دارد. اما قدرت حضرت حق لایتناهی است؛ یعنی تمام قدرتهائی که فرض میشود، در قدرت او مندک است؛ در اینصورت آسان و مشکل دیگر چگونه تصور دارد؟ مشکل یعنی چه؟ آسان یعنی چه؟ آسانتر یعنی چه؟ مشکلتر یعنی چه؟ این مفاهیم ابدا آنجا راه ندارد، و برای تحقق یافتن و پیدا کردن مصداق خود در ذات اقدس حضرت باری تعالی شأنه العزیز، با بوق دورباش، و ندای طرد و منع مواجه خواهد بود. بنابراین، اگر خداوند بخواهد پشه ای را خلق کند -که اصلا وزنی ندارد- تا بخواهد فیلی بیافریند -که سنگین ترین حیوانات بری است- به یک اندازه إعمال قدرت میکند؛ یعنی همان مشیت و خواست او، نفس ایجاد اوست. اگر خداوند بخواهد کوه هیمالیا را ایجاد کند، چقدر بیشتر إعمال قدرت میکند تا بخواهد یک ذره خاک را بیافریند؟ هیچ. نزول یک قطره باران از آسمان، و ایجاد اقیانوس کبیر و امواج خروشان آن، هر دو به دست خداست و به یک منوال و رویه آنها را ایجاد و به حرکت در می آورد. تمام موجودات از کوچک و بزرگ، مادی و معنوی، ملکی و ملکوتی، نسبت به قدرت او چون دانه های شانه یکسانند؛ و نسبت به علم او و حیات او نیز اینچنین هستند. زنده کردن مردگان برای پروردگار مثل اصل خلقت و بدء آفرینش آنهاست. سنگینی و سبکی، عسر و حرج، سختی و راحتی، آسانی و مشکلی، امکان و محالیت؛ ابدا در آنجا نیست. یک اراده است و بس: «إنمآ أمره إذا أراد شیـئا أن یقول له کن فیکون؛ فرمان او هر چیزی را اراده کند، تنها این است که به آن بگوید باش پس می شود» (یس/ 82).
لذا در بعضی از آیاتی که وارد است: ای پیامبر به آنان بگو: چرا شما درباره قیامت تشکیک می کنید؟ خداوند که شما را از نیستی محض خلق کرده، بعد که بخواهد، بار دیگر شما را خلق میکند: «و هو أهون علیه؛ این برای او آسانتر است» (روم/ 27)، برای أفهام و ادراکات ماست که بحسب انس ذهنی خود، پیدایش یک چیز را از موجودات متفرق آسانتر می بینیم از پیدایش آن چیز را از نیستی محض. درباره خلقت انسان مثلا و سپری شدن عمر، ببینید که چیزی در واقع بوده؟ هیچ، هیچ. خداوند انسان را خلق کرد، و مراتبی را گذراند تا انسان را انسان کرد، چشم داد، گوش داد، دل داد، تفکر داد، احساسات و تعقل داد؛ این خیلی مشکلتر به نظر انسان میرسد، تا انسان را بمیراند و ذرات او را گرچه در جهان متفرق هم شده باشند، جمع کند و زنده فرماید. چون انسان گرچه متفرق هم باشد بالاخره چیزی هست، و اجزاء متفرق را جمع نمودن آسانتر است از اصل آفرینش که بدون هیچ چیز از عدم محض و نیستی صرف به وجود آورد. پس تعبیر به آسانی، در این آیه شریفه، بر حسب مشاعر و ادراکات ماست، که میخواهد ذهن ما را به این مطلب نزدیک کند، تا انسان تعجب نکند و باورش آسان گردد. شما در خلقت خودتان تعجب کنید که چقدر مشکل است! زنده کردن مردگان خیلی مشکل نیست. اما نسبت به واقعیت امر هیچ تفاوتی نیست.
منـابـع
سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی 6- صفحه 3-8
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها