اختصاص شهادت اعضاء و جوارح در قیامت به کفار
فارسی 3360 نمایش |گواهی دست و پا و گوش و چشم و پوست های بدن در روز قیامت راجع به دشمنان خدا، ''أعدآء الله'' است. ما در آیه ای از آیات قرآن نداریم که در روز قیامت پوست بدن مؤمن یا دست و پای او شهادت دهند. شهادت جوارح و جلود اختصاص به کفار و ''أعداءالله'' یعنی جماعت غیر مؤمنین دارد، و جوارح گواهی بر اهل معصیت از مؤمنین نمی دهند.
«و یوم یحشر أعدآء الله» (فصلت/ 19)، اعداء خدا که محشور می گردند حالشان اینچنین است و از اینجا استفاده می شود -همانطوری که فقهاء ذکر می کنند- که خطابات قرآنیه همانطوری که راجع به مؤمنین است راجع به کفار هم هست؛ چون بحثی داریم که احکام و تکالیف اختصاص به مسلمین دارد یا اعم از مؤمنین و کافرین است؟ حق اینست که برای همه هست، منتهی اگر کفار به جای آرند صحیح نیست، به جهت آنکه شرط قبولیش اسلام و قصد تقرب است. ولیکن چون اسلام و نیت قربت در تحت اختیار آنهاست می توانند شهادتین بر زبان جاری کنند و اسلام بیاورند تا بتوانند قصد تقرب کنند و آن اعمال را به جا آرند. «و الإیجاب بالاختیار لاینافی الاختیار کما أن الامتناع بالاختیار لاینافی الاختیار؛ اگر از روی اختیار چیزی را بر خودمان لازم گردانیم اختیارمان را از دست نداده ایم همانگونه که اگر با اختیار خودمان را از چیزی باز بداریم اختیارمان را از دست نداده ایم.»
و بنابراین، همانطور که کفار در روز قیامت نسبت به اصول دین مؤاخذه می شوند و مورد عذاب واقع می گردند، همینطور نسبت به فروع دین اینچنین است. و همانطور که از آنان سؤال میشود که چرا به خدا ایمان نیاوردی!؟ توحید او را نپذیرفتی؟! به پیامبر اسلام نگرویدی!؟ معاد را قبول نکردی!؟ همینطور علاوه بر اینها مورد سؤال قرار می گیرند که چرا نماز نخواندی!؟ زکات ندادی!؟ چرا نکاحت طبق نکاح اسلام نبود!؟
«حتی إذا ما جآءوها شهد علیهم سمعهم و أبصـ'رهم و جلودهم»؛ تا زمانی که نزد آن (آتش) بیایند، گوششان و دیدگانشان و پوستشان بر ضدشان گواهی دهند.» (فصلت/ 20) در اینجا ظاهرا از پوست بدن آن پوست بدنی است که گناه میکند و این کنایه از فروج است؛ چون اگر دست گناه کند نمی گویند: پوست دست شهادت میدهد، بلکه میگویند: دست شهادت می دهد و یا اگر پا گناهی انجام دهد نمی گویند: پوست پا گواهی میدهد، می گویند: پا گواهی میدهد؛ و همچنین درباره چشم و گوش زبان. اما پوست بدن کنایه از آن اعمال زشتی است مانند زنا و امثال آن که پوست بدن در حال مباشرت دارد. و این ادب قرآن است که نخواسته است صریحا آلات رجولیت و انوثیت را بیان کند و نام آنها را ببرد که گواهی میدهند، و کنایه تعبیر از آنها به جلود کرده است یعنی پوست های بدن. همچنان که در بعضی از روایات وارد شده است که افخاذ یعنی پوست های ران ها، شهادت می دهند بر گناه.
باری ثانیا: این دشمنان خدا به پوست های خود می گویند چرا شما علیه ما شهادت داده اید؟! به چشم و گوش نمی گویند، به پوست بدن می گویند، با اینکه باید زودتر از آن به چشم و گوش گویند که دارای حیات و احساس هستند. شهادت چشم و گوش عجیب است، ولی شهادت پوست أعجب است از آن. چون پوست نه چشم دارد که ببیند و نه گوش که بشنود، نه حیات و شعور عقلانی دارد، پوست است و بس. پوست چنان که گواهی دهد بسیار شگفت انگیز است و بنابراین علت، دشمنان خدا را خیلی ناراحت میکند و مضطرب می نماید که حتی پوست بدن که انسان در دنیا برای آن هیچ موقعیتی از فهم و شعور و ادراک قائل نبود، حالا در این وضعیت خطیر علیه او شهادت میدهد.
منـابـع
سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی جلد 7- صفحه 196-199
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها