سوگندهای قرآن
فارسی 6373 نمایش |در قسمت آخر سوره مبارکه حاقه، با یک لحن و آهنگ مخصوصی آمده: «فلا اقسم بما تبصرون و ما لاتبصرون انه لقول رسول کریم» مفهوم تحت اللفظی "لا اقسم" در اصل لغت «قسم نمی خورم» است که در چند جای دیگر قرآن هم این کلمه هست.
دو سوره داریم که با "لا اقسم" شروع می شود: «لااقسم بیوم القیامه» (قیامت/ 1) ولی "لا اقسم" معمولا در مواردی آورده می شود که مقصود سوگند است. با اینکه مفهوم اولی اش این است که «نه سوگند» ولی مقصود این است که سوگند می خوریم؛ که در تعبیرات فارسی هم ما نظیر و شبیهش را داریم -البته نزدیک به این- مثل کلمه «نباید» در فارسی که ما همیشه در جای «باید نه» به کار می بریم.
وقتی ما به یک کسی می گوییم که تو نباید فلان کار را بکنی؛ اگر خود این لغت را در اصل در نظر بگیریم معنایش این است که بر تو چنین کاری واجب و لازم نیست، در صورتی که مقصود ما از «نباید» این است که باید نکنی. فرق است بین اینکه به کسی بگوییم که یک کاری بر تو لازم نیست و اینکه بخواهیم به آن شخص بگوییم لازم است نکردن آن کار.
ما الآن کلمه «نباید» را در مورد «باید نه» به کار می بریم و اگر کسی لفظ «نباید» را به معنی اصلیش به کار ببرد غلط است، معنی ثانوی پیدا کرده است و آن «باید نه» است و لهذا اگر به کسی بگویند که تو نباید فلان کار را بکنی بعد او آن کار را بکند، آنگاه بگویند چرا این کار را کردی؟ و او بگوید تو به من گفتی نباید این کار را بکنی، یعنی بر تو باید نیست، بر تو لازم نیست که این کار را بکنی، یعنی اختیار داری می خواهی بکن می خواهی نکن؛ از وی نمی پذیرند زیرا او می خواهد بگوید باید نه، یعنی نباید بکنی.
لا اقسم در مواردی گفته می شود که (مقصود این است:) قسم نمی خورم (اما می خواهم قسم بخورم) مثل اینکه ما هم در فارسی گاهی می گوییم که نه به جان تو. این «نه به جان تو» یعنی می خواهم به جان تو قسم بخورم. کانه جان تو خیلی عزیز است؛ نه به جان تو ولی در واقع می خواهم به جان تو قسم بخورم. می فرماید: نه سوگند به آنچه می بینید و آنچه نمی بینید.
سوگندهای قرآن
در قرآن سوگند زیاد است، سوگند به جماد هست، سوگند به حیوان هست، سوگند به انسان هست و سوگند به نبات هم علی الظاهر هست؛ سوگند به امور زمینی هست و سوگند به امور آسمانی هست ولی هر سوگندی سوگند به یک چیز است مثل «والشمس و ضحیها والقمر اذا تلیها والنهار اذا جلیها» (شمس/ 1-3) اما سوگند یکجا، یعنی به سراسر خلقت سوگند، از مختصات جمله مورد بحث است: به سراسر عالم خلقت سوگند.
عالم خلقت جمله مورد بحث است: به سراسر عالم خلقت سوگند. عالم خلقت دو بخش کلی است: بخشی که قابل دیدن است و می شود انسان آن را با چشمش ببیند که ما عالم اجسام می گوییم و بخشی که قابل رؤیت و احساس نیست که ما به آن عالم غیب می گوییم. به تعبیر دیگر خود قرآن در جای دیگر: عالم غیب و عالم شهادت. اگر گفته باشند به عالم غیب و عالم شهادت سوگند، یعنی به سراسر خلقت سوگند.
اینجا تعبیر قرآن این است: «فلا اقسم بما تبصرون و ما لاتبصرون» گفتیم «نه سوگند» اینجا یعنی سوگند: سوگند به دیدنی ها و ندیدنی ها یعنی به سراسر عالم خلقت «انه لقول رسول کریم؛ که قرآن سخن فرستاده ای بزرگوار است.»
رسول یعنی موجودی که دو وجهه و دو چهره دارد؛ از یک وجهه اش به عالم غیب وابسته است که از آنجا رسالت را می گیرد، از یک وجهه دیگر به عالم شهادت وابسته است که رسالت را به آنجا تحویل می دهد.
از «ما لایبصر» می گیرد، به «ما یبصر» تحویل می دهد. ببینید چقدر این سوگند با مورد سوگند تناسب دارد! سوگند به سراسر خلقت از ندیدنی گرفته تا دیدنی که قرآن پیام رسول بزرگواری است، که قرآن پیامی است از نادیدنی ها به سوی دیدنی ها، چون اصلا معنی رسول «فرستاده خدا» است.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 9- صفحه 45-48
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها