علم نافع

فارسی 2618 نمایش |

می دانیم که قرآن مخصوصا روی خصوصیات تاریخی (یعنی مسائلی که از نظر هدایت و تعلیم و تربیت و اصلاح نفوس مردم اثر ندارد) مثلا روی اسمها تکیه نمی کند. یک مورخ این گونه می نویسد: نوح مردی بود که اسم پدرش این بود، در فلان شهر و در فلان تاریخ متولد شد، مادرش که بود و دختر که بود. آن سرزمین چه سرزمینی بود و خصوصیاتش چه بود. اینها اثری در موعظه مردم ندارد. و اتفاقا همینها بوده که بعدها عده ای خیلی توجه خودشان را به این جور مسائل معطوف کردند که پیغمبر فرمود اینها علم ما لایعنیک است یعنی علمی است که دانستن و ندانستن آن به حال تو یکسان است. امروز مسئله ای را مطرح می کنند، بعضی می گویند علم برای علم، یعنی علم را انسان فقط برای علم باید بخواهد.
این، سخن درستی نیست. علم برای عمل است، پس علمهایی که در عمل انسان را به کار نمی آید فایده ای ندارد. آن داستان معروف را همه شنیده ایم. در عرب علم انساب خیلی رایج بود، اینکه بدانند فلان کس پسر کیست، پدرش کیست، اسم مادرش چیست، پدر و مادرهای پدرش چه کسانی بودند، پدر و مادرهای آن پدر و مادرها چه کسانی بودند و به همین ترتیب. شاخه شاخه اینها را بدانند با اسمها، جزئیات و خصوصیات. حافظه خودشان را از این جور معلومات پر می کردند، در نتیجه آن چیزهایی را که باید بدانند نمی دانستند.
اگر می شد انسان آنچه را که برایش لازم و واجب است بداند اینها را هم بداند نمی گوییم عیب دارد. پیغمبر فرمود اینها فضل است.
حال یک چنین مردی به مدینه آمده بود، در جایی نشسته بود و دورش را گرفته بودند. یکی به او می گفت: بیا اجداد من را بشمار، او هم راست و دروغ سر هم می کرد. دیگری از اجداد خود می پرسید و او جواب می داد. پیغمبر فرمود: این کیست که دورش را گرفته اند؟ گفتند: یا رسول الله! علامه است (نه عالم)، خیلی عالم است. فرمود علمش چیست؟ گفتند علمش این است. فرمود علم سه چیز است: آیة محکمة، فرضة عادلة، سنة قائمة؛ یک علم، آیت محکمه است یعنی آیت پروردگار، چیزی را انسان بداند که خدا را با او بشناسد. علم دیگر فریضه عادله است، یعنی واجباتی که به آن واجبات باید عمل کند. چون کلمه عادله آمده، بعضی گفته اند یعنی اخلاق معتدل را درک کند. و سنة قائمة و بعد بداند که چه سنتی از طرف خدا مقرر شده است که به آن عمل کند. دانستن اینها «خوب است،» فرمود: ماسویهن فضل باقی دیگر فضیلت هست ولی علم نیست، فضلی است.
فضل یعنی یک امری که انسان اگر بداند هم ضرری به حالش ندارد ولی اگر بداند یک امر اضافه ای است که دانسته است. فضل را زمانی انسان دنبالش باید برود که واجبات اولیه خودش را می داند.
قرآن در این جور مسائل اقتصار می کند به اینکه مثلا فلان پیغمبر با قوم خودش چگونه روبرو شد، به آنها چه گفت و آنها چه عکس العملی نشان دادند و بعد چه سرنوشتی پیدا کردند. این را می گوید برای اینکه مردم دیگر از آن درس بیاموزند.

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- جلد 9 صفحه 151 و 153

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد