نمونه های هجرت از گناه فضیل عیاض

فارسی 3303 نمایش |

فضیل بن عیاض مردی است که در ابتدا دزد بود. بعد تحولی در او پیدا شد، تمام گناهان را کنار گذاشت، توبه واقعی کرد و بعدها یکی‏ از بزرگان شد. نه فقط مرد با تقوائی شد، بلکه معلم و مربی عده دیگری شد، در حالیکه قبلا یک دزد سر گردنه گیری بود که مردم از بیم او راحت‏ نداشتند.
یک شب از دیواری بالا می‏ رود، روی دیوار می‏ نشیند و می‏ خواهد از آن پائین بیاید. اتفاقا مرد عابد و زاهدی شب زنده ‏داری می ‏کرد، نماز شب‏ می‏ خواند، دعا می‏ خواند، قرآن می‏ خواند و صدای حزین قرآن خواندنش بگوش‏ می ‏رسید.
ناگهان صدای قرآن خوان را شنید که اتفاق به این آیه رسیده بود: «الم یأن للذین امنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله» آیا وقت آن‏ نرسیده که مدعیان ایمان، قلبشان برای یاد خدا نرم و آرام شود؟ یعنی تا کی قساوت قلب، تا کی تجری و عصیان، تا کی پشت بخدا کردن؟ آیا وقت‏ روبرو گرداندن، رو کردن بسوی خدا نیست؟ آیا وقت جدا شدن از گنهان‏ نیست؟ این مرد که این جمله را روی دیوار شنید، گوئی به خود او وحی شد، گوئی مخاطب شخص اوست، همانجا گفت: خدایا! آری، وقتش رسیده‏ است، الان هم وقت آن است.
از دیوار پائین آمد و بعد از آن، دزدی، شراب، قمار و هر چه را که احیانا مبتلا به آن بود، کنار گذاشت. از همه هجرت کرد و دوری گزید. تا حدی که برای او مقدور بود اموال مردم را به صاحبانشان پس داد یا لااقل استرضا کرد، حقوق الهی را ادا کرد، جبران‏ مافات کرد. پس این هم مهاجر است، یعنی از سیئات، از گناهان دوری‏ گزید.

منـابـع

مرتضی مطهری- آزادی معنوی- صفحه 170

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد