تشیع مکتب عشق و محبت
English فارسی 4566 نمایش |از بزرگترین امتیازات شیعه بر سایر مذاهب این است که پایه و زیربنای اصلی آن محبت است. از زمان شخص نبی اکرم که این مذهب پایه گذاری شده است، زمزمه محبت و دوستی بوده است. جلال الدین سیوطی در الدر المنثور در ذیل آیه 7 سوره بینه از ابن عساکر از جابربن عبدالله انصاری نقل می کند که گفت در محضر پیامبر اکرم (ص) بودیم که امام علی (ع) نیز به محضرش می آمد.
حضرت فرمودند: «و الذی نفسی بیده ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامه؛ یعنی سوگند به آن کسی که جانم در دست اوست، این مرد و شیعیان او در روز قیامت رستگارانند. آنجا که در سخن رسول اکرم جمله «علی و شیعته هم الفائزون» را می شنویم، گروهی را در گرد علی می بینیم که شیفته او و گرم او و مجذوب او می باشند. از این رو تشیع مذهب عشق و شیفتگی است. تولای آن حضرت مکتب عشق و محبت است. عنصر محبت در تشیع دخالت تام دارد. تاریخ تشیع با نام یک سلسله از شیفتگان و شیدایان و جانبازان سر از پا نشناخته توأم است.
علی همان کسی است که در عین اینکه بر افرادی حد الهی جاری می ساخت و آنها را تازیانه می زد و احیانا طبق مقررات شرعی دست یکی از آنها را می برید، باز هم از او رو بر نمی تافتند و از محبتشان چیزی کاسته نمی شد. او خود می فرماید: «لو ضربت خیشوم المؤمن بسیفی هذا علی ان یبغضنی ما ابغضنی، ولو صببت الدنیا بجماتها علی المنافق علی ان یحبنی ما أحبنی، و ذلک انه قضی فانقضی علی لسان النبی الامی انه قال: یا علی لا یبغضک مؤمن، و لا یحبک منافق» (نهج البلاغه، حکمت 45)؛ اگر با این شمشیرم بینی مؤمن را بزنم که با من دشمن شود، هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت، زیرا که این گذشته و بر زبان پیغمبر امی جاری گشته که گفت: یا علی! مؤمن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد.»
علی مقیاس و میزانی است برای سنجش فطرتها و سرشتها. آنکه فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد از وی نمی رنجد؛ ولو اینکه شمشیرش بر او فرود آید و آنکه فطرتی آلوده دارد به او علاقمند نگردد؛ ولو اینکه احسانش کند، چون علی جز تجسم حقیقت چیزی نیست. مردی است از دوستان امیرالمؤمنین، با فضیلت و با ایمان. متأسفانه از وی لغزشی انجام گرفت و بایست حد بر وی جاری گردد. امیرالمؤمنین پنجه راستش را برید. آن را به دست چپ گرفت. قطرات خون می چکید و او می رفت. ابن الکواء خارجی آشوبگر، خواست از این جریان به نفع حزب خود و علیه علی استفاده کند، با قیافه ای ترحم آمیز جلو رفت و گفت: دستت را کی برید؟ گفت: «قطع یمینی سید الوصیین و قائد الغر المحجلین و اولی الناس بالمؤمنین علی بن ابی طالب، امام الهدی... السابق الی جنات النعیم، مصادم الابطال، المنتقم من الجهال، معطی الزکاش... الهادی الی الرشاد و الناطق بالسداد، شجاع مکی، جحجاح وفی؛ ... پنجه ام را برید سید جانشینان پیامبران، پیشوای سفیدرویان قیامت، ذیحق ترین مردم نسبت به مؤمنان، علی بن ابی طالب، امام هدایت... پیشتاز بهشتهای نعمت، مبارز شجاعان، انتقام گیرنده از جهالت پیشگان، بخشنده زکات... رهبر راه رشد و کمال، گوینده گفتار راستین و صواب، شجاع مکی و بزرگوار باوفا.» ابن الکواء گفت: وای بر تو! دستت را می برد و اینچنین ثنایش می گوئی؟! گفت: چرا ثنایش نگویم و حال اینکه دوستیش با گوشت و خونم درآمیخته است؟! به خدا سوگند که نبرید دستم را جز به حقی که خداوند قرار داده است. این عشقها و علاقه ها که ما اینچنین در تاریخ علی و یاران وی می بینیم ما را به مسئله محبت و عشق و آثار آن می کشاند..
در حدیث آمده «حب علی بن ابی طالب حسنة لاتضر معها سیئة؛ یعنی محبت علی حسنه ای است که مانع ضرر زدن گناه می شود، یعنی مانع راه یافتن گناه می شود». محبت پیشوایی مانند علی که مجسمه عمل و تقوا و پرهیزکاری است، آدمی را شیفته رفتار علی می کند، فکر گناه را از سر او بدر می برد، البته به شرطی که محبتش صادقانه باشد. کسی که علی (ع) را بشناسد، تقوای او را بشناسد، سوز و گداز او را بداند، ناله های نیمه شبش را بداند و به چنین کسی عشق بورزد، محال است که خلاف فرمان او که همیشه امر به تقوا و عمل می کرد عمل کند. هر محبی به خواسته محبوبش احترام می گذارد و فرمان او را گرامی می دارد. فرمانبرداری از محبوب، لازمه محبت صادق است، به همین جهت اختصاص به علی (ع) ندارد، محبت صادقانه رسول اکرم نیز چنین است.
منـابـع
مرتضی مطهری- جاذبه و دافعه علی- صفحه 93-88
مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 411
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها