بقعه هارونیه
فارسی 6508 نمایش |در 25 کیلومترى شمال غربى مشهد در حاشیه غربى جاده مشهد، طوس، بنایى ناشناخته و پر رمز و راز قرار دارد. بقعه «هارونیه» بنایى است مکعب شکل و آجرى که در قلب دشت طوس واقع گردیده است. این بنا از نظر عظمت، قطر پایه ها، قدرت ایستایى در کف و گنبد داراى معمارى خاص است و توجه به این نکته که هارونیه یگانه اثر برجاى مانده از شهر باستانى طوس است، اهمیت آن را مشخص تر مى سازد.
بناى هارونیه چنان که گفته شد تنها بناى بازمانده از شهر کهن طوس است. عوام آن را به نام «زندان هارون» مى شناسند و احتمالا به این دلیل «هارونیه» خوانده مى شود، حال آن که نه تنها بنا از لحاظ شکل و نقشه هیچ گونه شباهتى به زندان ندارد، بلکه طبق مستندات تاریخى نمى توان هیچ گونه ارتباطى بین این اثر و هارون الرشید خلیفه عباسى یافت; زیرا هارون در سال 193 هـ ق وفات یافته است در حالى که اصل بنا را با توجه به شکل معمارى، از دوره ایلخانى (قرن هشتم هجرى) مى دانند که بخشهایى در دوره تیمورى به آن الحاق شده است. از طرف دیگر به دلیل تشابه سبک معمارى بنا به معمارى رازى، (1) این بنا را مربوط به قرن ششم هجرى مى دانند.
در حفاری هایى که به سال 1354 در این بنا صورت گرفت، ضمن پیدا شدن سفال هاى مربوط به دوران سلجوقى، تیمورى و صفوى، جرز بسیار قطورى از سنگ و ملات ساروج که کاملا یادآور پى بناى آتشکده هاى ساسانى است مشاهده شد و نتایج آثار بدست آمده حاکى است که پى این بنا سابقه اى خیلى پیش از قرن ششم داشته است.
پس از بررسى بنا و مطالعه نظریات مختلف محققان سؤالى براى نگارنده پیش آمد که این بنا از چه زمان و توسط چه کسى هارونیه نامیده شد. بررسى سفرنامه ها و نوشته هاى جهانگردان و پژوهشگران داخلى و خارجى که از حدود صد سال قبل تاکنون در نوشته هاى خود به این بنا اشاره کرده اند نشان داد که تنها عوام و مردم بومى بودند که بنا را نخست نقاره خانه و سپس زندان هارون نامیدند و بر اثر آن نام «گنبد هارون» هم بعدها به کار برده شد. به نظر نگارنده با توجه به این که معمولا ساکنان اطراف بناهاى تاریخى و محوطه هاى باستانى در مورد آثار مجاور مساکن خویش داستانها و افسانه هایى مى سازند که اغلب با واقعیت مطابقت ندارد، نامیده شدن این بنا نیز با عنوان هارونیه از طرف ساکنان نمى تواند ارزش تحقیقى یا مبناى تاریخى صحیحى داشته باشد. به همین ترتیب است برج واقع در لاجیم مازندران که به یادبود بانویى از سلسله آل باوند بنا گردیده اکنون به نام امامزاده عبدالله شهرت یافته است، یا مقبره ارسلان جاذب سپهسالار دوره غزنویان در سنگ بست که عوام آن را «قبر ایاز» مى دانند.
کاربرى بنا
در هدف از احداث بنا و کاربرى آن نیز اختلاف نظر وجود دارد، برخى این مکان را مدرسه یا خانقاه و همچنین مدفن امام محمد غزالى مى دانند (قرن ششم) و برخى دیگر آن را مسجدى مى دانند که بعد از هجوم مسلمانان به ایران بر روى آتشکده ساسانى ساخته شده است. از آنجا که در قسمت شمالى بنا، یک ردیف اتاق دیده مى شود، این سؤال در بیننده ایجاد مى شود که این مکان باید محل تدریس و مکان علمى باشد، با این فرضیه مى توانیم ارتباط اثر را با امام محمد غزالى دریابیم. چرا که امام محمد غزالى پس از آن که تدریس در نظامیه بغداد را نپذیرفت در طوس ماند و همان جا خانقاهى براى صوفیان و مدرسه اى براى طلاب دایر کرد و شبانه روز خویش را به عبادت خدا و خدمت به خلق مى گذراند. هنگامى که سرگرم این کار بود ناگهان اجلش فرا رسید و در طابران طوس که موطن وى بود بدرود زندگى گفت و در همان جا مدفون گشت. پس از اتمام مرمت ساختمان سازمان حفاظت آثار باستانى سنگ مقبره اى به عنوان یادبود امام محمد در جلو آن نصب کرده است.
عبدالحمید مولوى با استناد به برخى منابع تاریخى، هارونیه را خانقاه خواجه عثمان بن هارون استاد معین الدین چشتى قطب صوفیه چشتى در هند مى داند، که به یادبود پدرش در قرن ششم خانقاهى در طابران طوس ساخته است. وى این نظریه را که بنا خانقاه و مقبره امام محمد غزالى بوده رد مى کند چرا که مورخان و جهانگردانى که از قرن ششم و هفتم به بعد به طوس سفر کرده اند، مدفن غزالى را خارج از باروى شهر (قبرستان عمومى شهر) ذکر کرده اند حال آن که برطبق برخى منابع مکتوب، هارونیه داخل حصار طوس قرار داشته است.
تحقیق در موقعیت دقیق شهر طوس عهد غزنوى و سلجوقى یا طابران و اختلاف محل آن با طوس مغولى که به دست پسر تیمور ویران شد و تطبیق حاصل تحقیق بر اراضى فعلى طوس ویران ممکن است محل مدرسه و خانقاه غزالى را به مقبره فعلى فردوسى نزدیکتر از محلى نشان بدهد که امروز در آن جا نشان قبر غزالى را باید جست. که لازمه روشن شدن آن حفریات گسترده باستان شناسى در ویرانه هاى طوس است. نیز باید یادآور شد که ارتباط دادن نامى که در یکصد سال اخیر از طرف عامه مردم مشهد بدون سابقه روایتى مکتوب حتى تا قرن دوازده و سیزدهم هجرى بر این بناى بى نام و نشان قدیمى اطلاق شده و به پس راندنش در تاریخ تا آغاز قرن هفتم و پایان قرن ششم و پیوستنش به اسم پدر مرشدى که معلوم نیست در کجا مى زیسته و در زندگانى چکاره بوده، آن هم به اعتبار شهرت مرید پسرش که خود در مقام مرشد سرشناسى در بلاد هند مى زیسته است، و از آن خانقاه هارونیه اى درست کردن که غزالى در پایان قرن پنجم هـ ق در آن خانقاه به سر برد، درس بدهد، عبادت کند و ریاضت بکشد امرى است که قبول آن خالى از دشوارى نیست. از مجموعه مطالب تاریخى و خصوصیات معمارى بنا و شباهت سبک آن به سبک رازى و مقایسه با نمونه هاى مشابه همچون آرامگاه علاءالدوله در سمنان، مقبره سلطان سنجر در مرو و قبر بابا لقمان در سرخس، به نظر نگارنده در مقبره بودن بنا هیچ شکى وجود ندارد. غیر از خصوصیات معمارى طاق کوچکى که در ضلع شمالى بنا وجود دارد و جمله «الدنیا ساعة» که بر روى گچبرى آن منقوش است، خود دلیل دیگرى است بر مقبره بودن بنا، چون جمله مذکور را فقط در مقابر به کار مى برند. هر چند حفارى که در موقع مرمت در اطراف بنا انجام شده و مشخص شدن پى بناهایى که در مجاورت آن وجود داشته این گمان را که این مکان بخشى از یک مجموعه معمارى بوده تقویت مى کند.
معمارى بنا
بناى هارونیه، کلا آجرى است و هیچ گونه تزئین کاشى در آن به کار نرفته است، این بنا به صورت چهار ضلعى است که ابعاد آن در اضلاع مختلف به علت وجود قناسى نابرابر است. ابعاد آن به ترتیب ضلع شمالى 5/19 متر، ضلع جنوبى 20 متر، ضلع شرقى 28 متر، ضلع غربى 29 متر است. ارتفاع گنبد از کف بنا 26 متر، ارتفاع ایوان 21 متر، ارتفاع گنبد کوچک قسمت شمالى 11 متر، طول و عرض گنبدخانه 12×12 متر و ارتفاع کمر پوش بنا از کف 9 متر است. داراى یک ورودى در سمت جنوب با سردر فوق العاده رفیع بدون تزئینات کاشى و تماماً آجر است و گنبدخانه اى که در سطح وسیعى پوشیده است. چهار پلکان مارپیچ در گوشه ها و سه اطاق فرعى در ضلع شمالى مى باشد. درون گنبد ساده است مقرنس کاریهایى مربوط به دوره تیمورى در رواق وسطى پشت ضلع شمالى گنبدخانه دیده مى شود.
مقایسه بنا با نمونه هاى مشابه
بقعه هارونیه به خاطر اندازه و انفراد و حجم جمع و جورش بنایى بسیار جالب است و آرامگاه سلطان سنجر در مرو را به یاد مى آورد. مقایسه این دو بنا با بناى جبل سنگ (گنبد جبلیه) در کرمان که از قرن هفتم هـ ق است و روشنتر از دو بناى مذکور خصلت ساسانى در آن آشکار است، پیشرفت معمارى را در مدنظر قرار مى دهد. بناى طوس اگر چه کوچکتر است در تناسب با وقارش به آرامگاه الجایتو شباهت زیاد دارد. شیارهاى عمودى که به نما ظاهرى نیرومند مى دهد سرمشق آن در گنبد سلطانیه است، و پاره اى از اسپرهاى گچبرى مقبره بایزید در بسطام را به خاطر مى آورد. در مورد شباهت هارونیه با مقبره سلطان سنجر و گنبد سلطانیه مى توان چنین گفت که در هر سه بنا بخش انتقالى حساس از گنبدخانه به گنبدى که در بالاى آن قرار گرفته به طرز زیبایى توسط دهلیزهاى گوشه اى که سه کنج ها را پنهان ساخته انجام پذیرفته است و این حسن عمل برخلاف گنبدهاى اولیه سلجوقى است که در آنها سه کنج ها به صورتى ناهنجار از بیرون نمایان است. قاعده مدور گنبد که اغلب در دوره هاى پیش فقط به صورت هشت گوشه برهنه اى بود، داراى رواق هایى است که دهلیزهاى آنها با آجر چینى هاى مشبک تزیین شده و بدین طریق بدون این که چیزى از سادگى کل بنا بکاهد، صلابت حجم آن را تعدیل کرده است.
اقدامات حفاظتى انجام شده بر روى بنا تاکنون
مرمت و اقدامات حفاظتى انجام شده بر روى این بنا که از سال 1347 آغاز شده شامل موارد زیر بوده است:
1 - مرمت مقرنس هاى داخل بقعه و رواق پشت.
2 - گچکارى تا لبه غرفه هاى طبقه اول و در بدنه هاى داخلى بقعه و رواق پشت
3 - خاک بردارى و سونداژ در کف بقعه به عمق حدود دو متر
4 - ایجاد کوره پوش و پوشش محل خاکبردارى مذکور
5 - پى بندى پایه هاى داخلى تا ارتفاع متوسط 20/1 متر با آجر مشابه و ملات ماسه سیمان
6 - آجرفرش کف بقعه با آجر چهارگوش و ملات ماسه سیمان
7 - چیدن سردر ایوان اصلى و پوشش طاق ایوان
8 - تعمیرات نماهاى خارجى تا لبه پشت بام در قسمتهاى ریخته شده
9 - خاکبردارى و ایجاد کوره پوش و کفسازى مجدد پشت بام با آجر مشابه و ملات ماسه و سیمان و بندکشى قسمت فوق الذکر.
10 - احیاى مجدد طاق نماهاى پشت سر در ایوان اصلى در قسمت پشت بام.
11 - پوشش دوم دور گنبد.
12 - کوره پوش و پى بندى دور بنا به منظور جلوگیرى از نفوذ رطوبت.
13 - محوطه سازى دورتادور بنا به عرض 5 تا 10 متر.
14 - ایجاد شبکه نوررسانى و نصب پروژکتور در محلهاى متناسب.
15 - قراردادن سنگ یادبودى براى امام محمد غزالى طوسى در جلو بنا.
16 - محصور کردن محوطه و تهیه و نصب درب ورودى.
17 - قیروگونى و آسفالت کردن بام بنا در سال 1367 به منظور جلوگیرى از آسیب دیدن بیشتر در مقابل بارندگى. (2)
بررسى وضع موجود
گرچه هارونیه پس از اقدامات مرمتى و حفاظتى که بر روى آن انجام شده بنایى نسبتا سالم و یکدست مى نماید و با مقایسه تصاویر آن در قبل و بعد از مرمت درمى یابیم که ساخت و ساز مجدد بخش هاى فروریخته و تخریب شده هارونیه موفقیت آمیز بوده است، اما با نگرشى فنى و علمى، مى توان اشکالاتى بر این مرمت گرفت. عدم تشخیص بخشهاى باز سازى شده و قدیمى بنا از یکدیگر، از معایب این مرمت به شمار مى رود. با توجه به مصالح بکار رفته در این بنا استفاده از آسفالت براى پوشش بام و جلوگیرى از نفوذ رطوبت ناهنجار به نظر مى آید. معماران مرمت کار مى بایستى از پوشش مناسب و متناسب با مصالح موجود (از جمله ساروج یا قیر چارو) (3) استفاده مى نمودند.
آبروهاى تعبیه شده در بامهاى آسفالت پوش و انتقال آب از بام بلندتر به بام کوتاهتر، موجب نفوذ رطوبت به دیواره هاى فوقانى بنا گردیده است به طورى که در بعضى نقاط پوششى از جلبک بر سطح دیواره ها به چشم مى خورد.
شواهدى که در دست است حاکى از آن است که هارونیه داراى درب ورودى عظیمى بوده است. آنچه از این درب باقى مانده، پاشنه اى است که در محل یافت شده است. در حالى که بعد از مرمت و به جهت حفاظت داخل بنا درب چوبى ساده اى براى ورودى آن تعبیه شده، که فاقد هویت است و هیچ گونه سازگاریى با روح بنا ندارد. در تمامى دیواره ها از سطح زمین تا ارتفاع تقریبى 5/1 متر آثار نم مشاهده مى شود.
طبعا این رطوبت در دراز مدت موجب سست شدن تدریجى دیواره ها و در نهایت تخریب مصالح آن مى گردد. از دیگر آثار تخریب در بنا ترکهاى متعددى است که در سطوح مختلف دیده مى گردد. بسیارى از این ترکها سطحى است، که در اثر رطوبت پشت بام و یا متفاوت بودن نوع مصالح است. تنها ترکى که جدى به نظر مى آید در دهلیز فوقانى و کنار درب ورودى است که به احتمال قوى در اثر رانش نیروها در گنبد ایجاد و باعث گسستگى یکى از طاق ها شده است. مقرنس ها و تزئینات داخلى بنا از بین رفته و آنچه که از مقرنس و گچبرى در داخل ساختمان وجود دارد همگى مرمت شده است. تنها نمونه مقرنسى که از اصل بنا بجاى مانده (و به گفته یکى از مرمت کارها بخشى از مقرنسهاى داخلى از روى آن بازسازى شده) مقرنس داخل محراب جبهه شمالى خارج بنا، است که در مرمت قبلى پوششى شیشه اى براى محافظت آن در نظر گرفته شده که مفید واقع نشده. (در حال حاضر این پوشش وجود ندارد).
پاورقی:
(1) معمارى رازى: چهارمین شیوه معمارى ایرانى است که از اواخر قرن چهارم هجرى آغاز و تا اواخر قرن هفتم هجرى ادامه دارد. از مهمترین آثار این شیوه مى توان به مقبره امیراسماعیل سامانى در بخارا و گنبد نظام الملک مسجد جامع اصفهان اشاره کرد. نگاه کنید به: پیرنیا، محمد کریم، شیوه هاى معمارى ایرانى، تهران، مؤسسه نشر هنر اسلامى، 1369.
(2) مقرنس: سقف یا گنبد گچ برى شده، بناى بلند و عمارت عالى که در سقف آن نقش و نگار برجسته یا پله پله از گچ درست کرده باشند. نگاه کنید به: زمانى، عباس «مقرنس تزئینى در آثار تاریخى اسلامى ایران»، مقاله: معمارى ایران، ج 2، گردآورنده: آسیه جوادى، بى جا، تهران، 1363.
(3) قیر چارو: این ملاط که بسیار در برابر نفوذ آب مقاوم است به گونه زیر تهیه مى شود: گچ سفید نیم پخته کوبیده + گل کوزه گرى شسته و آسیا شده یا گل ارمنى + شکر سنگ یا سنگ مها (نوعى مرمریت شبیه به چینى شکسته که در رودخانه کرج بسیار یافت مى شود). از این سنگ دانه هاى «گاورس» به اندازه ذرت تهیه مى کنند و بعد شیر آهک و شیره سوخته انگور را به جاى آب در این معجون به کار مى برند و پشم شتر را به آن مى افزایند. نگاه کنید به: ورجاوند، پرویز، «خشت و نقش عامل پوشش و اندود در حفظ بناهاى خشتى» مقاله معمارى ایران، ج 2، گردآورنده: آسیه جوادى.
منـابـع
برگرفته از سایت حوزه
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها