برده و برده داری از نظر قرآن
فارسی 6620 نمایش |گرچه در قرآن مجید مساله "استرقاق" (برده گیرى و برده دارى) به عنوان یک دستور حتمى در مورد اسیران جنگى نیامده است ولى انکار نمی توان کرد که احکامى در قرآن براى بردگان ذکر شده است که اصل وجود بردگى را حتى در زمان پیامبر (ص) و صدر اسلام اثبات می کند، مانند احکامى که در مورد ازدواج با بردگان، یا احکام محرمیت یا مساله مکاتبه (قرارداد براى آزادى بردگان) که در آیات متعددى از قرآن در سوره نساء، نحل، مؤمنون، نور، روم و احزاب آمده است. اینجا است که بعضى بر اسلام خرده می گیرند که چرا این آئین الهى با آن همه محتوا و ارزش هاى والاى انسانى مساله بردگى را به کلى الغاء نکرده، و طى یک حکم قطعى و عمومى آزادى همه بردگان را اعلام ننموده است؟!
درست است که اسلام سفارش زیادى در مورد بردگان کرده، اما آنچه مهم است آزادى بی قید و شرط آنها است، چرا انسانى مملوک انسان دیگرى باشد و آزادى را که بزرگترین عطیه الهى است از دست دهد؟! برای پاسخ، در یک جمله کوتاه باید گفت که اسلام برنامه دقیق و زمانبندى شده براى آزادى بردگان دارد که بالمال همه آنها تدریجا آزاد می شوند، بی آنکه این آزادى عکس العمل نامطلوبى در جامعه به وجود آورد.
اسلام هرگز ابداع کننده بردگى نبوده است، بلکه در حالى ظهور کرد که مسأله بردگى سراسر جهان را گرفته بود، و با تار و پود جوامع بشرى آمیخته بود، حتى بعد از اسلام نیز در تمام جوامع مساله بردگى ادامه یافت، تا حدود یکصد سال قبل که "نهضت آزادى بردگان" شروع شد، چرا که به خاطر دگرگون شدن نظام زندگى بشر مسأله بردگان به شکل قدیمى دیگر قابل قبول نبود. الغاى بردگى نخست از اروپا شروع شد سپس در سایر کشورها از جمله آمریکا و آسیا گسترش یافت.
بردگی از طریق اسارت در جنگ مطابق فطرت و مبتنی بر دلیل عقلی است. نظر اسلام را در مورد بردگی و مسائل پیرامون آن اینگونه می توان تشریح نمود:
1- عبودیت و بندگی انسان نسبت به خداوند از حیث معنای تحلیلی مأخوذ از رأی عقلا در باب بندگی انسان نسبت به انسان در جوامع بشری است.
2- انسان مستخدم بالطبع است و میخواهد ماسوای خود حتی دیگر انسان ها را به استخدام خود درآورد. این استخدام از طریق غلبه و مالکیت و به اراده خود درآوردن نفوس، اعراض و اموال دیگران رخ میدهد. بنابراین سنت استعباد و استرقاق بر حق اختصاص و تملک مطلق که انسان برای خود قائل است، مبتنی است.
3- عمده کسانی که انسان به غلبه، تملک و بردگی آنها به طور طبیعی اقدام می کند، سه طائفه اند:
اول: دشمن متجاوز. فاتح غالب در حق دشمن مغلوب، قتل، اسارت و بردگی را مجاز میداند.
دوم: ولایت پدر بر کودکان صغیر و خویشاوندان مذکر نسبت به زنان.
سوم: مغلوب بدهکار نسبت به غالب طلبکار.
4- اسلام از سه سبب عمده بردگی، ولایت و تغلب را از اساس لغو کرده، اما سبب اول یعنی جنگ را با قیودی پذیرفته است و آن جنگ کفاری است که به محاربه با خدا و رسول و مؤمنین اقدام کردهاند. اما در جنگ مسلمانان با یکدیگر اسارت و بردگی در کار نیست.
5- دلیل بردگی کافر حربی این است که چنین فردی عضو جامعه انسانی محسوب نمیشود تا از حقوق و مزایای اجتماعی بهرهمند باشد. فرد خارج از دین و حکومت دینی و عهد و ذمه دینی خارج از جامعه بشری است. آنکه خود را مسلوب الاحترام کرده، سپاه اسلام حق دارد او را اسیر کرده به بردگی بگیرد. بردگی فرد محارب با دین که به هیچ وجه تسلیم حق نمیشود، منطبق بر حکم فطرت قطعی است.
6- جنگ با کفار زمانی آغاز می شود که حکمت و موعظه و جدال احسن به جایی نرسیده باشد و با اتمام حجت، کفار هدایت نشده باشند، در این صورت اگر در زمره معاهدان و اهل ذمه هم نبودند، افرادی که وارد معرکه جنگ شده باشند کشته می شوند، اما مردانی که تسلیم شوند و زنان و کودکان و سالمندان کشته نمی شوند. پس از پایان جنگ و غلبه سپاه اسلام، کلیه اموال و نفوسی که تحت سیطره مسلمانان درآمده، متعلق به مسلمانان خواهد بود.
7- اسلام توصیه فراوان به خوش رفتاری مولی با بردگان خود کرده است، همانند یکی از اعضای خانواده. تا آنجا که حقیقتا در اسلام بین حر و عبد تفاوتی نیست، جز ضرورت اذن از مولی در عبد. از ضروریات سیره اسلامی است که عبد متقی بر مولای حر فاسق مقدم است. اسلام سفارش اکیدی به عتق و آزادی بردگان کرده که باعث تقلیل دائم تعداد بردگان در جامعه اسلامی است. تدابیری از قبیل عتق به عنوان یکی از خصال کفارات و اجازه اشتراط و تدبیر و مکاتبه برای آزادی بردگان و برچیدن بساط استذلال و بردگی است.
8- کوشش طولانی غیر مسلمانان در قرن نوزدهم برای الغای بردگی در جهان به لغو بردگی از طریق ولایت و تغلب مرتبط است، اما استرقاق از طریق اسارت جنگی که مورد پذیرش اسلام است، هرگز مورد بحث آنها نبوده است.
9- بنابراین اولا: نامحدود دانستن آزادی انسان ها مخالف صریح فطرت مشروع است. ثانیا حق استعباد و بردگی دشمن دین حق و محارب جامعه اسلامی مطابق شریعت فطری است. از چنین افرادی آزادی عمل سلب میشود و به داخل جامعه دینی جلب می شوند و مکلف می گردند با پذیرش بردگی مطابق آداب دینی تربیت شوند تا به تدریج آزاد و به جامعه احرار ملحق شوند.
10- قرارداد لغو بردگی از قبیل قرارداد 1890 بروکسل با توجه به عملکرد دول فاتح امضا کننده در پایان جنگ جهانی دوم نسبت به دول مغلوب از قبیل بازی با الفاظ و پذیرش عملی روش اسلام در مسأله است. به هر حال اینکه مبدأ لغو بردگی تساوی حقوقی آحاد انسانی است، پذیرفته نیست.
11- فلسفه اینکه برده بدون اذن مولی فاقد حق مالکیت است، نقش بر آب کردن توطئه های دشمنان محارب و نابود کردن بنیه اقتصادی آنان برای تخریب جامعه اسلامی با نظر به تشریع در آغاز زمان استیلا بر ایشان است. آنها که از حق مالکیت محرومند، توان و قدرت محاربه و مخاصمه را نخواهند داشت.
12- اسلام آوردن برده باعث زوال رقیت نمیشود، در غیر این صورت چه بسا با قبول ظاهری اسلام و خروج از رقیت به تجهیز قوا علیه اسلام مشغول شوند.
13- اگرچه فرزندان کفار حربی و نوادگان آنان که بعدا متولد میشوند در جنگ علیه اسلام شرکت نداشته اند، اما آنان قربانی پدران خود هستند و به واسطه گناه پدرانشان طوق رقیت و بردگی بر گردنشان است.
14- اگر حکومت اسلامی آزادی بردگان را به مصلحت جامعه اسلامی بداند، میتواند از طریق خریداری بردگان و آزادی آنان و مانند آن چاره جویی کند، به شرطی که راه حل ولی امر باشد.
در قرآن اولا اسارت کفار حربی تنها طریق معتبر بردگی است. ثانیا این طریق مبتنی بر فطرت و قابل دفاع است. ثالثا جهت گیری احراز مصلحت حکومت اسلامی میتواند عملا همه بردگان را آزاد کند، ولی نمیتواند احکام الهی (از جمله حکم بردگی) را نسخ کند.
قرآن کریم هیچ یک از اسباب بردگی را امضا یا تأیید نکرده است. اصولا قرآن از مبدأ بردگی و اینکه چگونه برده گرفته شود نفیا و اثباتا بحث نکرده است. بنابراین هیچ یک از اسباب هفت گانه بردگی مستند قرآنی ندارد. قرآن حتی از استرقاق اسرای جنگی بحث نکرده است، چه برسد به اینکه آن را تأیید یا امضا کند.
مهمترین آیه بحث اسیر جنگی چنین است: «فاذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب حتی اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق فاما منا بعد و اما فداء حتی تضع الحرب اوزارها ذلک ولو یشاء الله لانتصر منهم ولکن لیبلو بعضکم ببعض و الذین قتلوا فی سبیل الله فلن یضل اعمالهم؛ پس چون با کافران (حربی) روبرو شدید، گردن هایشان را بزنید تا آنکه ایشان را به زانو درآورید (و در دست شما اسیر شوند) آنگاه بندهایشان را سخت استوار کنید و پس از آن یا منت نهید (و بدون فدیه آزادشان کنید) یا فدیه بستانید (و در مقابل عوض آزادشان کنید)، تا (اهل) کارزار بارهای (سلاح) خود را فرو گذارد. چنین است (حکم الهی) و اگر خداوند میخواست از ایشان انتقام می کشید، ولی (چنین نکرد) تا بعضی از شما را به بعضی دیگر بیازماید و کسانی که در راه خدا کشته شده اند، هرگز (خداوند) اعمالشان را تباه نخواهد کرد.» (محمد/ 4)
در این آیه درباره اسیر جنگی دو راه حل ارائه شده، یکی آزادی بلاعوض و دیگری آزادی با عوض از قبیل مبادله با اسیران مسلمان یا دریافت غرامت و مانند آن. اما راهحل سومی به نام استرقاق نه در متن آیه آمده نه از آیه قابل استنباط است، بلکه قطعا استرقاق اسیر جنگی قابل استناد به قرآن کریم نیست. آری این حکم مستفاد از سنت و روایات است که خواهد آمد.
دیگر آیات بحث اسارت جنگی در قرآن عبارتند از: انفال 67 و 70، احزاب 26، بقره 85 و دهر 8، که هیچ یک کمترین دلالتی به استرقاق اسیر جنگی ندارند.
چیزی که قرآن در رابطه با برده به مسلمانان گفته یکی جنگیدن برای مستضعفین است (که در گذشته مستضعفین عمدتا برده ها بوده اند) و دیگری خریدن و آزاد نمودن برده است: «وما لکم لاتقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان الذین یقولون ربنا أخرجنا من هذه القریة الظالم أهلها واجعل لنا من لدنک ولیا واجعل لنا من لدنک نصیرا؛ چرا در راه خدا و مردان و زنان و بچه های مستضعفی نمی جنگید که می گویند: خدایا ما را از این شهری که شهروندان آن ستمگرند بیرون ببر و از طرف خودت برای ما مسئولی قرار بده (یعنی وی را جایگزین ستمگر یا برده دار کن) و از جانب خودت کسی را برای ما قرار بده که سر بزنگاه به ما کمک کند.» (نساء/ 75)
می توان نتیجه گرفت: اولا؛ قرآن فی الجمله مسئله بردگی را امضا کرده است و پذیرفته است که آدمیان به آزاد و برده تقسیم می شوند و بردگان در بسیاری موارد از حقوق کمتری از آزادگان برخوردارند.
ثانیا؛ بحث اسباب بردگی مطلقا در قرآن کریم مطرح نشده است. یعنی نحوه برده شدن آدمیان در قرآن مسکوت گذاشته شده، به علاوه هیچ تأکیدی بر حفظ نظام بردگی و هیچ تشویقی بر گرفتن برده مشاهده نمیشود. از آن سو آزاد کردن بردگان به شدت مورد تشویق قرآن و در زمره عبادات محسوب شده است.
ثالثا؛ مجموعه آیات مرتبط با بردگی نحوه مواجهه قرآن با قضیه خارجیه برده داری را نشان میدهد. قضایای خارجیه زمان مند و موقتند. از قضایای خارجیه، احکام قضایای حقیقیه و ثابت قابل استنباط نیست. آنچه در باب قرآن و بردگی حائز نهایت اهمیت است، روح کلی تعالیم اسلامی و انسان شناسی قرآنی است که مغفول افتاده است.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- الميزان في تفسير القرآن- جلد 6 صفحه 358 – 338
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه تفسير الميزان- جلد 6 صفحه 501-499 و 497-495
ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد 21 صفحه 423
مقاله مسئله برده داری در اسلام
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها