شواهدی بر ناکارآمدی روش های حکومتی دموکراسی و کمونیسم
فارسی 3015 نمایش |ظهور استبداد اجتماعی با روش دموکراسی
وقتی که ما با دیده واقع بینی به روش دموکراسی که فعلا در ملل متمدن جهان است، نگاه کرده و کیفیت استنباط جهانی این روش را دقیقا بررسی نماییم، می بینیم کاری که این روش (به اصطلاح) مترقی! انجام داده این است که روش ستمگرانه استبداد و بی بند و باری عهد اساطیر را از حالت فردی بیرون کشیده و به شکل اجتماعی در آورده است: بی عدالتی ها و ستمگری ها و خودسری ها که اسکندرها و چنگیزها در گذشته با منطق زور می کردند، فعلا جامعه های نیرومند دموکراسی و متمدن جهان به طور دسته جمعی در مورد ملت های ضعیف روا می دارند، با این تفاوت که زورگویی ها و ستمگری های گذشته از راه جهالت بی پرده انجام می گرفت و در نتیجه حسن انتقام را زودتر بیدار می نمود و در واژگون ساختن دستگاه بیدادگری نقش مؤثرتری بازی می کرد، ولی مظالم امروزه با اصول فنی و روانی و در نهایت مهارت، در لفافه احیای حق و حقیقت و گسترش عدالت و بشردوستی و نوع پروری انجام می یابد، و هر وقت یکی از پرده های روزانه دریده شد، مظالم پس پرده برای همه آفتابی می شود، با تبدیل نام مانند: استعمار و استملاک و قیمومت و حمایت و اشتراک منافع و اعانه و کمک بلاعوض و نظایر اینها، به همان شیوه ظالمانه ادامه داده می شود.
دموکراسی و دو دستگی در جهان
هنوز مناظر عبرت انگیز از عهد استعمار در گوشه و کنار کشورهای خاوری، پیش چشم است که یادگار روشن دموکراسی می باشند! هنوز شاهدهای زنده ای مانند «الجزایر» و «کنگو» و «کره» و «ویتنام» به جاست، هنوز منطق دولت فرانسه «مشعل دار آزادی در بزم عدالت بین المللی!» این است که فرانسه الجزایر را جزء خاک خود فکر می کند و هنوز منطق دول معظم و قدرتمند در برابر دادخواهی ستمدیدگان «الجزایر» این است که مسئله ای است داخلی و بیرون از صلاحیت مداخله دیگران.
بالاخره نتیجه جریان جهانی را به دو دسته مختلف تقسیم نموده: یک دسته ملل معظم که پیشروان تمدن! و مالک الرقاب بقیه ملل جهان بوده، در جان و مال و عرض بی دست و پایان فعال مایشاء می باشد و هر عملی که خواسته باشند انجام می دهند. و دسته دیگر ملل دموکراسی عقب مانده که غالبا بردگان مارک دار افرادی قرار گرفته اند که ننگین ترین مراسم استبداد را در قیافه دموکراسی و در لباس قوانین دنیاپسند و آزادی بخش به طور دلخواه انجام می دهند.
بدیهی است روشی که حقیقت و هویتش این است و مخصوصا با ملاحظه اینکه مهم ترین رکن انسانیت که معنویات است به بهانه اینکه ضامن اجرا ندارد، به کلی از میان برمی دارد، نمی توان آن را روش تکاملی برای انسانیت شمرد.
تکامل و کمونیسم
روش کمونیستی نیز در حقایق و آثاری که ذکر شد، دست کمی از دموکراسی معمول ندارد. اگر چه در طرز جهانگیری مختصر تفاوت مسلکی با هم دارند. نسبت تکامل دادن به روش کمونیستی نیز عجیب تر است! زیرا تحول و تکامل پدیده ای بی پیمودن مراحل قبلی خود معنی ندارد، و ما می بینیم که طبقه عقب افتاده و حتی ملل وحشی که هرگز بوی مدنیت و دموکراسی را نشنیده اند، خیلی گرم تر و زودتر از دیگران این روش را استقبال می کنند. آیا پیدایش آن از راه جهش است؟ شرایطی که فلسفه «ماتریالیسم دیالکتیک» برای جهش ذکر می کند، با آن منطبق نیست!
روش و سیره مقلدان دموکراسی و کمونیسم
حق مطلب این است: وقتی ما با دیده انصاف نگاه کنیم، نوع معترضین ما که با سلاح دموکراسی با اسلام حمله می کنند، از آزادی اروپایی همان بی بند و باری ها و خوش گذرانی ها و شهوترانی ها را می خواهند، نه اصلاح مفاسد جامعه و ایجاد امنیت و رفاه عمومی. و از همین جاست که می بینیم مفاسد اخلاقی اروپا و اروپاییان را در کمترین وقتی یاد می گیریم و به آسان ترین وجهی به موقع در می آوریم، در حالی که صحت عمل در اجرا یک ماده قانونی که صلاح ملک و ملت را در برداشته باشد، در میان ما از عنقای مغرب نایاب تر است.
و همچنین افرادی که سنگ کمونیزم به سینه می زنند غالبا طبقه محرومی هستند که بدون بررسی کامل این روش، می خواهند انتقام خود را از طبقه ثروتمند کشیده و تلخی و ذلت و محرومیت خود را نیز به آنها چشانیده و آنها را به حال خود بیندازند، دیگر پس از آن چه پیش آید، کاری ندارند. بدیهی است این گونه تغییرات را با هیچ منطقی نمی توان تکامل اجتماعی و مدنی انسانیت شمرد.
تکاملی که برای روش های استبدادی فردی (استبداد باستانی) و استبداد اجتماعی (روش های فعلی دول بزرگ) می توان فرض کرد، این است که انسانیت در خط واقعیتش در هر دو جهت مادی و معنوی تربیت شده، منطق حق جای هر منطق دیگر را بگیرد و این همان روش اسلام است: «ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین؛ زمین از آن خداست، آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد به ارث می دهد، و فرجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است.» (اعراف/ 128)
چنانکه گفته شد دامنه این سخن بسیار دراز است و ما برای اینکه از مقصد دور نشویم به همین اندازه قناعت ورزیدیم. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
منـابـع
محمدحسین طباطبایی- معنویت تشیع- صفحه 81-83
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها