الگوی رهبری و ولایت امت در عصر غیبت
فارسی 4249 نمایش |زنده بودن مسئله رهبریت در عصر غیبت
آنچه تذکر دادن آن لازم است این است که در نتیجه عقیده ای که اختصاص به شیعه دارد، این نمی باشد که در صورت غیبت امام (ع) مانند عصری که ما در آن زندگی می کنیم، جامعه اسلام بی سرپرست مانده، مانند گله بی شبان متفرق شده، با سرگردانی به سر برند، زیرا ما دلایلی به ثبوت اصل مقام رهبریت داریم و دلایلی به انتصاب اشخاصی برای این مقام، و البته شخص غیر از مقام است، و در نتیجه نبودن یا از میان رفتن شخص، مقام از بین نمی رود و چگونه متصور است که روزی این مقام به علل و عواملی الغا شود و از بین برود و حال آنکه این مقام از راه پایه گذاری فطری اسلامی به ثبوت رسیده است و الغای آن، الغای فطری است و الغای فطرت، الغای اصل اسلام است.
علاوه بر این احکام بسیاری راجع به حدود و تعزیرات و انفال و نظایر آنها در شریعت اسلام موجود است که منطوق ادله کتاب و سنت دوام و ابدیت آنها است و متصدی اجرای آنها همان مقام ولایت می باشد. در هر حال مسئله ولایت در حال غیبت، زنده است چنانکه در حال حضور.
شخصیت رهبری اجتماع در اسلام
آیا ولایت از آن همه مسلمین است یا عدول مسلمین یا متعلق است به فقیه «به اصطلاح امروزی»؟ در صدر اسلام فقیه به کسی گفته می شد که به همه علوم دینی در اصول و فروع و اخلاق مجهز باشد، نه تنها مسایل فروع دین، چنانکه اکنون مصطلح است. در صورت سوم آیا متعلق به هر فقیه است که در صورت تعدد و کثرت هر کدام از آنها به هر اندازه اقتدار پیدا کند تصرفاتش نافذ و غیرقابل نقض می باشد؟ یا متعلق است به فقیه اعلم؟ اینها مسایلی است که از طرز بحث فعلی ما بیرون است و در فقه باید حل شود.
آنچه از نقطه نظر بحث این مقاله می توان نتیجه گیری نمود، این است که حکم فطرت به لزوم وجود مقام ولایت در هر جامعه ای بر اساس حفظ مصالح عالیه جامعه مبتنی است، اسلام نیز پا به پای فطرت پیش می رود. نتیجه این دو مقدمه این است که فردی که در تقوای دینی و حسن تدبیر و اطلاع بر اوضاع از همه مقدم است برای این مقام تعیین می شود و در اینکه اولیای حکومت باید زبده ترین و برجسته ترین افراد جامعه بوده باشند کسی تردید به خود راه نمی دهد.
مواد ثابت در تعیین روش حکومت اسلامی
اکنون باید دید آیا جامعه اسلامی در صورتی که وسعت پیدا کرده و دارای منطقه های مختلف و ملیت ها و قومیت های متنوع بوده باشد (چنانکه در این اعصار همان طور است) باید تحت یک ولایت و حکومت اداره شود؟ یا به حسب اختلاف مناطق و ملیت ها، حکومت های مختلفی تأسیس شود؟ یا حکومت های پیوسته و متحدی که تحت نظر یک حکومت مرکزی یا سازمانی نظیر سازمان ملل متحد اداره شوند باید تشکیل داد؟ اینها طرح هایی است که در شریعت اسلام دستوری مربوط به تعیین یکی از آنها وارد نشده است و حقا هم نباید وارد شود. زیرا شریعت تنها متضمن مواد ثابت دین است، و طرز حکومت با تغییر و تبدیل جامعه ها به حسب پیشرفت تمدن، قابل تغییر است.
بنابراین آنچه در این خصوص می توان گفت این است که طرز حکومت های اسلامی را در هر عصر با در نظر گرفتن سه ماده ثابت شرع اسلام باید تعیین نمود:
1- مسلمین تا آخرین حد ممکن باید در اتحاد و اتفاق بکوشند.
2- حفظ مصلحت اسلام و مسلمین برای همه واجب است.
3- مرز جامعه اسلامی اعتقاد است، نه مرزهای طبیعی یا قراردادی
الگوی همیشگی حکومت پیامبر اکرم (ص)
مسئله مهمی که اینجا مطرح است و هرگز مقام ولایت و کرسی حکومت اسلامی به هر شکلی که به اداره امور مسلمین بپردازد نمی تواند از آن تخطی نموده، قدمی فراتر گذارد، این است که در جامعه اسلامی سیرت و سنت رسول اکرم (ص) باید اجرا شود و روش ولایت و رهبری چند ساله آن حضرت معمول گردد. زیرا نظر به اینکه اصل مسئله ولایت (چنانکه گذشت) در جامعه اسلامی جنبه ثابت دارد و به همین جهت جزء شریعت است، از جهت اصل ثبوت و کیفیت آن نیازمند به حکم خدا می باشد و خدای متعال سیرت آن حضرت را به منطوق آیات کثیر قرآنی پسندیده و امضا نموده است و نسبت به مسلمین بیشتر از اینکه از روش رسول اکرم (ص) تبعیت کنند، اذن نداده است، چنانکه می فرماید: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه؛ روش حکومتی پیغمبر بهترین سرمشق برای شماست.» (احزاب/ 21)
و به طرق معتبر از خود آن حضرت نقل شده است که «من رغب عن سنتی فلیس منی؛ هر کس از سنت من روی گرداند، از من نیست.» و در همین مضمون روایات زیادی از اهل بیت داریم.
مهمترین مؤلفه های سیره رسول اکرم (ص)
توضیح درباره سیرت رسول اکرم (ص) و تشریح خصوصیات آن، خود بحث جداگانه ای می خواهد و آنچه به عنوان خلاصه گیری می شود در این جا یاد نمود، این است که:
اولا: در اسلام امتیازی جز تقوا نیست و همه امتیازات طبقاتی ملغا می باشد. در عین حال که طبقات مختلف اجتماع مانند: رییس و مرئوس، خادم و مخدوم، کارفرما و کارگر، مرد و زن.... محفوظ است، همه با هم برابرند و هیچ گونه پس و پیشی در کار نیست، تنها خداست که بی چون و چرا باید در برابر بزرگی او کرنش کرده، سر فرو آورد.
به این آیات که در همین باره نازل گشته توجه کنید: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لانشرک به شیئا و لایتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون؛ بگو: ای اهل کتاب بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما مشترک است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و کسی را با او شریک نکنیم و هیچ کس از ما دیگری را به جای خداوند صاحب اختیار نگیرد. پس اگر (از این پیشنهاد) اعراض کردند بگویید: شاهد باشید که ما سر به فرمان خداییم.» (آل عمران/ 64)
«یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم؛ ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (و اینها ملاک امتیاز نیست)، قطعا ارجمندترین شما نزد خدا باتقواترین شماست.» (حجرات/ 13)
ثانیا: مردم در برابر قانون مساوات کامل داشته و در اجرای مقررات کمترین استثنایی در کار نیست، یک آیه به عنوان نمونه: «لیس بامانیکم و لاامانی اهل الکتاب من یعمل سوءا یجز به؛ (اجر و کیفر الهی) به دلخواه شما و یا اهل کتاب نیست؛ هر که بدی کند بدان کیفر شود و برای خود غیر از خدا یار و یاوری نیابد.» (نساء/ 123)
ثالثا: احکامی که از مقام ولایت و رهبری صادر می شود، از راه شورا و یا رعایت صلاح اسلام و مسلمین صادر خواهد شد. «و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله؛ با آنان در کار (جنگ) مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن.» (آل عمران/ 159) و پر روشن است که این سیرت مقدس، سیرت و روشی است که در هیچ جامعه ای از جوامع به خلاف مصلحت آن جامعه تمام نمی شود و از این رو به هیچ وجه قابل تغییر نیست و از احکام ثابت فطرت است که اسلام آن را امضا می نماید.
گذشته از آن، خود این سیرت از جزئیات روش رسول اکرم (ص) به دست می آید و به همه موارد اعمال آن حضرت قابل انطباق می باشد (مرجعیت و روحانیت).
منـابـع
محمدحسین طباطبایی- معنویت تشیع- صفحه 86-88
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها