راههای شناخت منافقان از نظر قرآن
فارسی 3810 نمایش |یکى از راههاى شناخت گروه منافقان در هر جامعه اى دقت در طرز استدلال آنها و عذرهائى است که براى ترک انجام وظائف لازم مى آورند. چگونگى این عذرها به خوبى باطن آنها را روشن مى سازد. آنها غالبا به یک سلسله موضوعات جزئى و ناچیز و گاهى مضحک و خنده آور متشبث مى شوند تا موضوعات مهم و کلى را نادیده بگیرند، و براى اغفال افراد با ایمان به گمان خود از الفباى فکرى آنها استفاده مى کنند، و پاى مسائل شرعى و دستور خدا و پیامبر را به میان مى کشند، در حالى که در میان گناه غوطه ورند و شمشیر به دست گرفته بر پیامبر (ص) و آئین او مى تازند. خداوند در سوره توبه آیه 49 می فرماید: «و منهم من یقول ائذن لى و لا تفتنى ألا فى الفتنة سقطوا و إن جهنم لمحیطة بالکفرین؛ بعضى از آنها مى گویند بما اجازه بده (تا در جهاد شرکت نکنیم) و ما را به گناه گرفتار ساز، آگاه باشید آنها (هم اکنون) در گناه سقوط کرده اند و جهنم کافران را احاطه کرده است!».
گروهى از مفسران نقل کرده اند هنگامى که پیامبر (ص) مسلمانان را آماده جنگ تبوک مى ساخت و دعوت به حرکت مى کرد یکى از رؤساى طائفه بنى سلمه به نام جد بن قیس که در صف منافقان بود خدمت پیامبر (ص) آمد و عرض کرد اگر اجازه دهى من در این میدان جنگ حاضر نشوم زیرا علاقه شدیدى به زنان دارم مخصوصا اگر چشمم به دختران رومى بیفتد ممکن است دل از دست بدهم و مفتون آنها شوم و دست از کارزار بکشم! پیامبر (ص) به او اجازه داد. در این موقع آیه فوق نازل شد و عمل آن شخص را محکوم ساخت، پیامبر (ص) رو به گروهى از بنى سلمه کرد و گفت: بزرگ شما کیست؟ گفتند: جد بن قیس، ولى او مرد بخیل و ترسوئى است، فرمود چه دردى بدتر از درد بخل، سپس فرمود بزرگ شما آن جوان سفید رو بشر بن براء است (که مردى است پر سخاوت و گشاده روى).
آیه فوق نشان مى دهد که انسان هر گاه بخواهد شانه از زیر بار مسؤلیتى خالى کند از هر وسیله اى براى خود بهانه مى تراشد، همانند بهانه اى که جد بن قیس منافق براى عدم حضور در میدان جهاد درست کرد، و آن اینکه ممکن است زیبارویان رومى دل او را بربایند و دست از جنگ بکشد و به اشکال شرعى گرفتار شود!. گفتار جد بن قیس مرا به یاد گفته یکى از مأموران جبار مى اندازد که مى گفت: اگر ما مردم را تحت فشار قرار ندهیم حقوقى که دریافت مى داریم براى ما شرعا اشکال دارد یعنى براى رهائى از این اشکال باید ظلم و ستم به خلق خدا کنیم.
به هر حال قرآن در اینجا روى سخن را به پیامبر (ص) کرده و در پاسخ این گونه بهانه جویان رسوا مى گوید: بعضى از آنها مى گویند به ما اجازه ده که از حضور در میدان جهاد خوددارى کنیم و ما را مفتون و فریفته (زنان و دختران زیبا روى رومى) مساز! (و منهم من یقول ائذن لى و لا تفتنى). این احتمال نیز در تفسیر و شان نزول آیه داده شده است که او (جد بن قیس) به عذر و بهانه زن و فرزند و اموال بى سرپرست خود مى خواست از جهاد صرفنظر کند. ولى به هر حال قرآن در پاسخ او مى گوید: آگاه باشید که اینها هم اکنون در میان فتنه و گناه و مخالفت فرمان خدا سقوط کرده اند، جهنم گرداگرد کافران را احاطه کرده است (الا فى الفتنة سقطوا و ان جهنم لمحیطة بالکافرین). یعنى آنها به عذرهاى واهى و اینکه ممکن است بعدا آلوده به گناه بشوند هم اکنون در دل گناه قرار دارند و جهنم گرداگرد آنها را فرا گرفته است آنها فرمان صریح خدا و پیامبرش را درباره حرکت به سوى جهاد زیر پا مى گذارند مبادا به شبهه شرعى گرفتار شوند.
منافقان را از لحن گفتارشان مى توان شناخت
خداوند در آیات 29 تا 31 سوره محمد می فرماید: «أم حسب الذین فى قلوبهم مرض أن لن یخرج الله أضغانهم* و لو نشاء لأرینکهم فلعرفتهم بسیماهم و لتعرفنهم فى لحن القول و الله یعلم أعملکم* و لنبلونکم حتى نعلم المجاهدین منکم و الصابرین و نبلوا أخبارکم؛ آیا کسانى که در دلهایشان بیمارى است گمان کردند خدا کینه هایشان را ظاهر نمى کند؟! و اگر ما بخواهیم آنها را به تو نشان مى دهیم تا آنها را با قیافه هایشان بشناسى، هر چند مى توانى از طرز سخنانشان آنها را بشناسى، و خداوند اعمال شما را مى داند. ما همه شما را قطعا آزمایش مى کنیم تا معلوم شود مجاهدان واقعى و صابران از میان شما کیانند؟ و اخبار شما را بیازمائیم».
در این آیات بحثى دیگر از صفات و نشانه هاى منافقین اشاره مى کند و مخصوصا بر این معنى تأکید دارد که اینها تصور نکنند براى همیشه مى توانند چهره درونى خود را از پیامبر (ص) و مؤمنان مکتوم دارند، و خود را از رسوائى بزرگ برهانند. نخست مى گوید: آیا کسانى که در دلهایشان بیمارى است گمان کردند خدا کینه هاى شدیدشان را ظاهر نمى سازد؟! (ام حسب الذین فى قلوبهم مرض ان لن یخرج الله اضغانهم). اضغان جمع ضغن (بر وزن حرص، و هم چنین بر وزن عقد) به معنى کینه شدید است. آرى آنها در درون دل کینه شدیدى نسبت به پیامبر (ص) و مؤمنان داشته و همیشه منتظر فرصتى بودند که ضربه اى بر آنها وارد کنند، قرآن به آنان هشدار مى دهد، تصور نکنند همیشه مى توانند چهره واقعى خود را مکتوم دارند. به همین جهت در آیه بعد مى افزاید: اگر بخواهیم آنها را به تو نشان مى دهیم، تا آنها را با قیافه هایشان بشناسى! (و لو نشاء لاریناکهم فلعرفتهم بسیماهم). در چهره هاى آنها علامتى مى گذاریم که با مشاهده آن علامت از نفاقشان آگاه شوى، و به رأى العین آنها را ببینى. سپس مى افزاید: هر چند الان هم مى توانى از طرز سخنانشان آنها را بشناسى (و لتعرفنهم فى لحن القول).
راغب در مفردات مى گوید: لحن عبارت از این است که سخن را از قواعد و سنن خود منحرف سازند، یا اعراب خلافى به آن دهند، و یا از صورت صراحت به کنایه و اشاره بکشانند، و منظور در آیه مورد بحث همان معنى سوم است یعنى این منافقان بیماردل را از کنایه ها و نیشها و تعبیرات موذیانه و منافقانه شان مى توان شناخت. هر جا سخن از جهاد است آنها به نحوى در تضعیف اراده مردم مى کوشند، هر جا سخن از حق و عدالت است آن را به سوى دیگرى منحرف مى سازند، و آنجا که از نیکان و پاکان و پیشگامان اسلام سخن به میان مى آید به نحوى مى کوشند آنها را لکه دار و کم اعتبار کنند. به همین جهت در حدیث معروفى از ابوسعید خدرى نقل شده است که مى گوید: «لحن القول بغضهم على بن ابى طالب ، و کنا نعرف المنافقین على عهد رسول الله ببغضهم على بن ابى طالب؛ منظور از لحن القول بغض على بن ابى طالب (ع) است، و ما منافقان را در عصر پیامبر (ص) از طریق عداوت با علی (ع) مى شناختیم. آرى این یکى از نشانه هاى بارز منافقان بود که نسبت به اولین مؤمن از میان مردان، و نخستین پیشگام جانباز اسلام عداوت می ورزیدند.
اصولا ممکن نیست انسان چیزى را در دل داشته باشد و بتواند براى مدت طولانى آن را چنان مکتوم دارد که حتى در کنایات و اشارات و لحن کلام او ظاهر نشود، لذا در حدیثى از امیر مؤمنان على (ع) مى خوانیم: «ما اضمر احد شیئا الا ظهر فى فلتات لسانه و صفحات وجهه؛ هیچکس چیزى را در دل پنهان نمى کند مگر اینکه در سخنانى که از دهان او ناآگاه مى پرد و صفحه صورتش آشکار مى شود. در آیات دیگر قرآن سخنان موذیانه منافقان که مصداق این لحن القول است، یا حرکات مشکوک آنها، نقل شده است و شاید به همین دلیل بعضى از مفسران گفته اند که بعد از نزول آیه مورد بحث دیگر پیامبر (ص) به خوبى منافقان را از نشانه هاى آنها مى شناخت. شاهد گویاى این سخن اینکه به آن حضرت دستور داده شد که هر گاه یکى از آنها از دنیا برود بر او نماز نخواند، و کنار قبرش براى دعا و طلب آمرزش نایستد: «و لا تصل على احد منهم مات ابدا و لا تقم على قبره؛ و هرگز بر هیچ یک از آنها که بمیرد نماز نخوان و سر گورش نایست» (توبه/ 84).
مخصوصا از مواقعى که منافقان به خوبى چهره واقعى خود را آشکار مى کردند موقع جهاد بود، قبل از جنگ به هنگام جمع آورى کمکها و آماده شدن براى میدان نبرد و در میدان جنگ به هنگام حملات شدید دشمن، و بعد از جنگ به هنگام تقسیم غنائم که در آیات فراوانى از قرآن مجید مخصوصا در سوره توبه و احزاب به آنها اشاره شده است، و کار به جائى رسیده بود که حتى افراد عادى مسلمانان نیز منافقان را در این صحنه ها مى شناختند. امروز هم شناختن منافقان از لحن قول و موضعگیریهاى خلافشان در مسائل مهم اجتماعى، و مخصوصا در بحرانها یا جنگها کار مشکلى نیست و با کمى دقت از گفتار و رفتارشان شناسائى مى شوند. و چه خوب است مسلمانان بیدار باشند و از این آیه الهام گیرند و این گروه خطرناک و کینه توز را بشناسند و افشا کنند. در پایان آیه مى افزاید: خداوند اعمال همه شما را مى داند: «و الله یعلم اعمالکم» (محمد/ 30).
هم اعمال مخفى و آشکار مؤمنان، و هم اعمال منافقان را، به فرض که بتوانند چهره اصلى خود را از مردم پنهان دارند آیا از خدا که در ظاهر و باطن و خلوت و جلوت با آنها است مى توانند مکتوم دارند؟! در آیه بعد براى تاکید بیشتر و نشان دادن طرق شناخت مؤمنان از منافقان مى افزاید: ما همه شما را قطعا آزمایش مى کنیم تا معلوم شود مجاهدان واقعى شما و صابران کیانند و مجاهدنماها و سست عنصران منافق کیان؟! (و لنبلونکم حتى نعلم المجاهدین منکم و الصابرین). گر چه این آزمایش دامنه وسیع و گسترده اى دارد و صبر و شکیبائى در انجام همه وظائف را شامل مى شود ولى به تناسب کلمه مجاهدین، و آیات قبل و بعد بیشتر منظور آزمایش در میدان جهاد است، و راستى میدان جهاد میدان آزمایش بزرگ و سختى است و کمتر کسى مى تواند چهره واقعى خود را در چنین میدانهائى از نظرها مستور دارد.
و در ذیل آیه مى فرماید: علاوه بر اینکه شما را مى آزمائیم اخبار شما را نیز آزمایش مى کنیم (و نبلوا اخبارکم). بسیارى از مفسران گفته اند که مراد از اخبار در اینجا اعمال انسانها است، چرا که وقتى عملى از انسان سرمى زند به صورت خبر در میان مردم پخش مى شود، بعضى نیز گفته اند منظور از اخبار در اینجا اسرار درونى است، چرا که اعمال مردم از این اسرار خبر مى دهد. این احتمال نیز وجود دارد که اخبار در اینجا به معنى خبرهائى است که مردم از وضع خود یا از تعهدات خویش مى دهند، مثلا منافقان با پیامبر (ص) عهد کرده بودند که پشت به میدان نبرد نکنند در حالى که عهد و پیمان خود را شکستند: «و لقد کانوا عاهدوا الله من قبل لا یولون الادبار؛ در حالی که آنها پیش از این با خدا پیمان بسته بودند که پشت (به دشمن) نکنند» (احزاب/ 15).
و نیز بعضى از آنها از پیامبر (ص) اجازه بازگشت از میدان جهاد مى طلبیدند و مى گفتند خانه هاى ما بدون حفاظ است در صورتى که بدون حفاظ نبود هدفشان این بود که فرار کنند! «و یستاذن فریق منهم النبى یقولون ان بیوتنا عورة و ما هى بعورة ان یریدون الا فرارا؛ و گروهی از آنها از پیامبر اجازه می خواستند و می گفتند: خانه های ما بی حفاظ است، در حالی که بی حفاظ نبود و جز فرار قصدی نداشتند» (احزاب/ 13). به این ترتیب خداوند هم اعمال انسانها را مى آزماید و هم گفتار و اخبار آنها را. مطابق این تفسیر این دو جمله در آیه مورد بحث دو معنى متفاوت دارد، در حالى که طبق تفسیرهاى قبل تاکید یکدیگر است. به هر حال این نخستین بار نیست که خداوند به مردم اعلام مى کند که شما را مى آزمائیم تا صفوفتان از هم مشخص شود، و مؤمنان راستین از ضعیف الایمانها و منافقان شناخته شوند، در آیات فراوانى از قرآن این مساله ابتلاء و امتحان مطرح شده است. ضمنا جمله: «حتى نعلم المجاهدین منکم؛ تا مجاهدان شما را بشناسیم.» به این معنى نیست که خداوند از این گروه آگاهى ندارد بلکه منظور تحقق این معلوم الهى است و مشخص شدن این گونه افراد است، یعنى تا این علم الهى تحقق خارجى یابد و عینیت حاصل کند و صفوف مشخص شود.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- ج7 صفحه 439-438، ج21 صفحه 482-478
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها